از زندگیم بیشتر راضی می شدم اگر ......>>>
با سلام
دوستان عزیز
در این تاپیک با بیان آنچه فکر می کنید اگر می بود بیش از این از زندگی خود راضی می بودید ، می خواهیم یک سیر ارزیابی تحلیلی را در پیش گرفته و دریابیم که آیا می شود بدون تحقق این اگرها به آن میزان رضایت مورد نظر و آرزو رسید ؟ سعی بر این است که بیابیم کجاها می شود با روند شناخت درمانی و معناگرایی دوز رضایت از زندگی را بالا برد
منتظر اگرهای شما هستم و از کارشناسان و مدیر محترم همدردی برای تحلیل و ارائه راهکار به مراجعین این تاپیک دعوت به همکاری می نمایم .
به تاپیک زیر در این راستا نیز سر بزنید :
از زندگیم راضیم بخاطر ........
پاورقی
=====
تشکر می کنم از یاسای عزیز که با سئوالی شخصی و پیشنهاد گشایش تاپیک در خصوص رضایت از زندگی جرقه ایجاد این تاپیکها را زد
.
RE: از زندگیم بیشتر راضی می شدم اگر ......>>>
فرشته مهربان!
از زندگیم،
بیشتر راضی می بودم اگر هزار تا سوال بی جواب، تو سرم وول نمی خورد...
بیشتر راضی می بودم اگر مجبور نبودم هر روز دروغ بشنوم و بگم ...
بیشتر راضی می بودم اگر رنج کشیدن آدم ها رو نمی دیدم ...
بیشتر راضی می بودم اگر حق انتخاب داشتم برای به دنیا اومدن و کی از دنیا رفتن...
بیشتر راضی می بودم اگر این جبر جغرافیایی نبود ...
بیشتر راضی می بودم اگر زندگی کمی عادلانه تر بود و هر کس در هر جایگاهی، بر حسب تلاشش نتیجه می گرفت ...
بیشتر راضی می بودم اگر این همه تکلیف روی دوشم نبود ...
RE: از زندگیم بیشتر راضی می شدم اگر ......>>>
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آویژه
فرشته مهربان!
از زندگیم،
بیشتر راضی می بودم اگر هزار تا سوال بی جواب، تو سرم وول نمی خورد...
بیشتر راضی می بودم اگر مجبور نبودم هر روز دروغ بشنوم و بگم ...
بیشتر راضی می بودم اگر رنج کشیدن آدم ها رو نمی دیدم ...
بیشتر راضی می بودم اگر حق انتخاب داشتم برای به دنیا اومدن و کی از دنیا رفتن...
بیشتر راضی می بودم اگر این جبر جغرافیایی نبود ...
بیشتر راضی می بودم اگر زندگی کمی عادلانه تر بود و هر کس در هر جایگاهی، بر حسب تلاشش نتیجه می گرفت ...
بیشتر راضی می بودم اگر این همه تکلیف روی دوشم نبود ...
با سلام و احترام
برای مفید و موثر بودن بحثها همیشه باید مفاهیم به صورت مصداقی، عینی و جزئی بیان شود که هر کس از ظن خودش یار ما نشود.
جبر جغرافیایی، همه تکلیف، رنجها و ... خیلی کلی هستند.
ما باید دقیقتر مفاهیم را بیان کنیم. تا بحث هایمان از هر طرف گسترده و سطحی نشود.
مثالی از یک نمونه عینی :
اگر من سحر خیز تر از این بودم و مثلا ساعت 5 صبح بیدار می شدم و دیگر نمی خوابیدم بشتر رضایت داشتم.
اگر من در برخورد با همسر و فرزندان و دوستانم سعه صدر بیشتری داشتم و عصبانی نشده و غر نمی زدم و درگیر نمی شدم ، رضایتم از زندگی بیشتر می شد.
و ....
RE: از زندگیم بیشتر راضی می شدم اگر ......>>>
از زندگیم بیشتر راضی می شدم اگر؛
پدر و مادر و همسرم باهام صمیمی تر می شدند و بجای اینکه هزارتا سوال بی جواب برام درست می کردند، حرفشون و گله شون رو بهم می گفتند.
رابطه بین مسائل و مشکلاتی که تو محل کارم برام پیش اومد و همراه اون تو خونه و فامیل، رو می فهمیدم. و این سناریوی حدس زدن تموم می شد.
مقصر اصلی تمام بلاهایی که سرم اومده، رسوا می شد و بی گناهیم معلوم می شد.
یک نفر رو داشتم که حرفهام رو براش بزنم، باورم کنه، بفهمتم، و یکمی هم کمکم کنه.
من و شوهرم باهم یکی و متحد و همدل می شدیم و تمام تلاشمون رو برای بهبود و ارتقای زندگیمون و از اون مهمتر تربیت هم جانبه پسرمون می کردیم.قصه بی پایان صفحه گذاری مادر و خواهرِ شوهرم، تموم می شد.
می تونستم منظورم رو در قالب کلمات بیان کنم. بدون اینکه عصبانی بشم یا از ترس سکوت کنم.
RE: از زندگیم بیشتر راضی می شدم اگر ......>>>
منظور من این بود که زندگی فاکتور های بسیار نامحدودی برای شکل گیری عدم رضایت داره که تقریبا نمی شه واسش کاری کرد و از دسترس انتخاب ما خارجه. شاید به همین خاطر هم هست که حتی گاهی در اوج خوشبختی، احساس تهی- شدگی! به آدم دست می ده. اتفاقی که سارا بانو اینجا ازش حرف زده.
اما اینهم مصداقی و موردی:
راضی تر می بودم اگر در کشور دیگری به دنیا می آمدم که حقوق اولیه انسانی ام از من گرفته نمی شد. ( و یا دست کم این فرصت را برای کودکم فراهم می کردم که در محیط منظم تری رشد کند)
راضی تر می بودم اگر امکان ادامه تحصیل در دانشگاه دلخواهم را می یافتم و بعد از آن فرصت کار در یک واحد R&D ...
راضی تر می بودم اگر می توانستم حبیب الله 8-9 ساله افغانی را که توی گل فروشی، بار های بزرگ تر از قامتش را بر می دارد، بفرستم مدرسه.
راضی تر می بودم اگر جایاین خانم بودم ...
نیک می دانم همچنان آرزو بر جوانان عیب نیست :311:
لیست من ادامه دارد!
RE: از زندگیم بیشتر راضی می شدم اگر ......>>>
از زندگیم راضی تر بودم اگر:
خودم را بیشتر دوست داشتم و با خودم مهربان تر بودم.
اگر عجول نبودم و کارهایم را با طمأنینه بیشتری انجام میدادم.
از همه آدمها نا امید بودم و خودم برای خودم کافی بودم.
پول بیشتری داشتم
رابطه همسرم با خانواده ام خیلی خوب بود
خود آگاهی ام از احساساتم بیشتر بود و آنها را بهتر کنترل میکردم: کودک درونم راضی بود و خوشحال.
RE: از زندگیم بیشتر راضی می شدم اگر ......>>>
از زندگی ام راضی تر بودم اگر :
زمان های مرده کمتری در زندگی داشتم.
ادامه تحصیل داده بودم.
مطالعه ام رابیشتر می کردم.
انگیزه بیشتری در کارم می داشتم.
به خدا نزدیک تر بودم.
حقی از خدا و بنده خدا به گردنم نبود.
متعهد تر بودم.
RE: از زندگیم بیشتر راضی می شدم اگر ......>>>
از زندگی ام راضی تر بودم اگر :
1- اگر دقیقه 90 ایی نبودم.
2- شاید اگر ادامه تحصیل نمی دادم و دانشجوی ارشد نبودم.(ولی حالا باید تمومش کنم)
3-پدر و مادری مهربان و دلسوز و فهمیده داشتم ، نه فقط مهربان.
4- ازدواج کرده بودم.
5-در دوران لیسانس بیشتر و جدی تر کار کرده بودم.
6-به خدا نزدیکتر بودم.
7-واقعا اگر ایران نبودم ، مثلا ی جای دیگه ، هر جا از اینجا بهتره
RE: از زندگیم بیشتر راضی می شدم اگر ......>>>
از زندگی ام راضی بودم اگر در کنار پدر و مادرم زندگی میکردم
از زندگی ام راضی بودم اگر: به عشقم میرسیدم
از زندگی ام راضی بودم اگر: ادما بخاطر موقعیت های خودشون یکی دیگه کوچیک نمیکردند
از زندگی ام راضی بودم اگر: ازدواج کرده بودم واز موقعیت های گذشته رو روی عقل و منطق تصمیم میگرفتم
از زندگی ام راضی بودم اگر:میتونستم پول پس انداز کنم
از زندگی ام راضی بودم اگر:از موقعیت های گذشته استفاده بهتری میکردم از هر نظر که فکرشو کنید
RE: از زندگیم بیشتر راضی می شدم اگر ......>>>
از زندگی ام راضی تر بودم اگر کنار پسرم زندگی میکردم
از زندگی ام راضی تر بودم اگر صبرم بیشتر بود و زود تصمیم نمیگرفتم
از زندگی ام راضی تر بودم اگر دل یک نفر رو نمیشکستم