کتک کاری همسر

با سلام ، دوستان عزیز من تازه عضو این انجمن شدم ، دیدم دوستانی که تاپیک گذاشته بودن وراهنمایی شده بودن و مشکلاتشون حل شده بود. لطفا من رو راهنمایی کنید.
من حدود 4 سال هست که ازدواج کردم البته ازدواج دوم، من بخاطر مشکل بدبینی که دارم خیلی به شوهرم گیر میدم و زمانی که زیاد این اتفاق می افته اون روی من دست بلند میکنه و هرچی از دهنش درمیاد به من میگه. میخوام جدا بشم ولی میترسم و از طرفی شوهرم طلاق نمی ده البته چندین بار که شدید دعوا کردیم اون هم راضی به طلاق شده بود ولی بعد از چند روز که آشتی کردیم پشیمون شدیم و چون اون موقع بخاطر یک خانم دعوا کردیم و همون زمان شوهرم راضی به طلاق شد من از اونوقت همش فکر میکنم شوهرم حتما با اون خانم ارتباط داشته که من میخواستم جدا بشم قبول کرد ولی خودش میگه نه دیگه خسته شده بودم دیگه تحمل گیر دادنتو نداشتم. من از اون زمان به بعد خیلی ذهنم درگیره همش گریه میکنم خیلی اذیت میشم نمی تونم فکر اون خانم رو از ذهنم پاک کنم مثل خوره شده واسم. دیگه تصمیم گرفتم جدا بشم ولی بازم میترسم. توروخدا راهنمائیم کنید چیکارکنم.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

این رو هم بگم که بخاطر این مسئله این خانم که پیش اومد شوهرم خیلی دست رو ی من بلند کرد بعدش همش معذرت خواهی کرد و میگفت نمیتونستم بخاطر حرفهای تو خودمو کنترل کنم . ولی من خیلی ناراحت شدم هرکاری هم میکنه با محبت یا با خرید طلا یا لباس ولی من از دلم در نمیاد خیلی عذاب میکشم.

سلام ساناز جون به همدردی خوش اومدی
یه سوال چرا انگشت اتهام به سمت همسرت دراز کردی؟خودت دقت کن.اگه داری به اون اشاره می کنی سه انگشت دیگه به طرف خودته
عزیز فکری یه حال بد بینی خودت کردی؟.شده بخوای تغییر کنی؟.عزیزم بدبینی آفت زندگیه.
ازت می خوام حتما حتما حتما به یه مشاور و روانشناش مراجعه کنی.

سلام رایحه جان ممنون که جواب دادی
بله من خیلی مشاوره رفتم ولی بی فایده بود. نمیدونم باید چیکار کنم. شوهرمو دوست دارم چون ازدواج دومم هست میترسم که زندگیمو بخاطر اینکه اون باکسی ارتباط داشته باشه از دست بدم. نمیخوام تنها بمونم از تنهایی میترسم. از طرفی چون توی دعواها حرمت ها بین ما از بین رفته نمیدونم ادامه این زندگی درسته یا نه؟ هرچی اون دلش خواسته به من گفته و هرچی من خواستم به اون گفتم حتی کتک کاری کردیم. :302:

چرا کسی به عضوهای جدید سایت اهمیتی نمیده چرا کسی نیست منو راهنمائی کنه؟

ساناز جان به همدردی خوش اومدی؟
یه سوال علت جدایی از همسر اولتون چی بود؟
علت انتخاب همسر فعلیتون چی بود ؟ چجوری باهاشون اشنا شدی؟
خودت علت موجهی برای این نوع نگاه و اتهامی که به همسرت وارد میکنی داری؟
اگه راجه به سن و مشکلتون واضح تر توضیح بدید فکر کنم بیشتر میشه کمکتون کرد

اين لينك رو مطالعه كنيد

كليك كن

سلام سارا جان ممنون که جواب دادی
علت جدایی از همسر سابقم خانوادش بودن که بشدت من را اذیت میکردن و از طرفی اختلاف سنی من با اون 11 سال بود سنتی هم ازدواج کردیم خیلی دوستش نداشتم یک پسر هم داریم که جدا شدیم.
با این همسر جدیدم 3 سال اختلاف سن داریم از طریق نت آشنا شدیم (خیلی هم ابراز علاقه میکرد و میکنه البته الان باتوجه به اخلاق من به نظرم ابراز علاقش کمتر شده). قبل از ازدواج با من ، زمانی که از همسر اولش طلاق گرفته بود رابطه جنسی داشته شاید به این خاطر بدبین شدم نمی دونم ، ولی نسبت به همسر اولم هم کمی شکاک بودم ولی الان بسیار زیاد شده خودم هم عذاب میکشم. من این 4 سال خیلی همه چیز رو کنترل میکردم خداروشکر هیچی ندیدم ولی همش دعوا داشتیم مثلا میگفتم چرا توی رستوران به اون خانم نگاه کردی و بخاطر همین دعوا میکردیم ولی حدود یکسال پیش مشکوک شدم به ارتباط بین این و همکارش البته اون خانم در یک شرکت دیگه کارمیکرد و تلفنی بخاطر کار در ارتباط بودن حدود یکساله که زندگی ما سیاه شده ، اون خانم که اونجا منشی بود از اون شرکت رفته ولی هنوز من به این میگم چرا با اون صحبت میکرد ی میگه من با اون کاری نداشتم با رئیسش کار داشتم اون فقط وصل میکرد. ولی بخاطر دعواها سر این مسئله من رو کتک میزد اینطوری شد که کینه به دلم مونده نمیدونم واقعا رابطه ای بوده یا نه ولی نمی تونم فراموش کنم. دارم عذاب میکشم.

ساناز جان
رفتار همسرت قابل تایید نیست ولی شما هم ببین اگه یک بند یکی رو مغزت راه بره یهو عکس العملی نشون میدی که نباید ... فکر نمی کنی خودت عامل پرخاشهای همسرت هستی؟؟؟
من شخصا" راه درمان این شک و وسواس بلد نیستم ولی اینو میدونم اگه میخواین اوضاع بر وفق مراد بشه قبل از اینکه واقعا" شکتون درست در بیاد بهتره شروع به درمان خودتون و ایجاد تغییر دراین حال خودتون داشته باشید

سلام ساناز جون.

عزیزم سعی کن اول مشکل خودت رو حل کنی بعد از دست همسرت بخاطر کار زشتش دلخور بشی. نراحت نشیا ولی این رفتارش طبیعیه عزیزم. هرکسی وقتی بهش تهمت ناروا بزنند خونش بجوش میاد و ممکنه خیلی کارا دست خودش یا طرف مقابلش بده. :305:

قبل از اینکه زندگیت از هم بپاشه علت این شک ها و بدبینی هات رو پیدا کن و خودت رو درمان کن. مطمئن باش هیچ کس حرف زور رو نمیتونه تحمل کنه........:316:

همین که خودت قبول کردی مشکلتون بدبینی زیاد خودته خودش اولین قدم در درمانته. :104:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

سلام ساناز جون.

عزیزم سعی کن اول مشکل خودت رو حل کنی بعد از دست همسرت بخاطر کار زشتش دلخور بشی. نراحت نشیا ولی این رفتارش طبیعیه عزیزم. هرکسی وقتی بهش تهمت ناروا بزنند خونش بجوش میاد و ممکنه خ%

سلام دوست گرامی
ببین شک و بدبینی یکی از آفت های زندگیه به این فکر کن که اگر همسرت به تو همش گیر بده اعتماد نداشته باشه و مدام سوال پیچت کنه چه حسی بهت دست میده؟
فکر کن که از یه نگاه تو یه سناریو بسازه و هی بزنه توی سرت:101: چه حالی بهت دست میده خسته میشی یا نه؟
درک کن ایشون رو که نتونه خودشو کنترل کنه چون واقعا وافعا اعصاب ادم خورد میشه و اگر زندگیتو دوست داری اگر دوست نداری که همسرت ازت خسته بشه پس یکم خودتو اروم نگه دار و این افکار رو از ذهنت دور کن
خودتو بذار جای اون
این روشی که پیش گرفتی جز خرابکاری هیچی نیست از همین امروز سعی در تغییر کن
توکل به خدا کن و لعنت به شیطون بفرست و این افکار رو از ذهنت به دور کن
موفق باشی:72: