خیانت همسر. دلم میخواد بمیرم
سلام به همه دوستان
من ازدواج کردم ۱۰ سالی هست عاشقانه ازدواج کردیم ....در طول این مدت مشکلات زیادی داشتیم ....من خیلی جاها سخت گرفتم و غرغر کردم ولی زنگیم رو دوست داشتم.....تا اینکه متوجه شدم شوهرم با یکی در ارتباطه.....اول انکار کرد ولی بعد دیگه نه..هنوز هم میگه چیز خاصی در بین نیست ولی هنوزهم اون خانم سایه اش روی زندگیمه....شوهرم هم دیگه بهانه گیر شدهو تمام بدیهای من رو لیست میکنه و همش ازم ایراد میکیره و میگه از زندگی اش راضی نیست...من خیلی دوستش دارم و اگه ازش جدا شم میمیرم:302:
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
عسل جان كم كم و با دقت برامون بنويس چي شده.. چي ها كردي.. براي نشون دادن عشق به زندگي تون چي كردي همسرتون چطوره ؟ چه ايرادهايي رو ليست ميكنه..بميرم چيه خانوم!.. باش ما يه عالم كار داريم باهات..بنويس بهت گوش ميديم باهات حرف ميزنيم..
برا مردن هميشه وقت هست بيا ببينيم چطور بايد زندگي كرد!
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
عسل جان
ناراحتی تو طبیعیه،اما این ناراحتی رو زمینه قرار بده برای بهتر کردن اوضاع.تو میتونی از خودت همون زن ناز 10 سال پیش رو بسازی.:72:
باید اگر زنی میخواد به حریم زندگی تو وارد بشه خیلی قوی تر باشی با فنون زنانه خودت و جبران اون اشتباهاتی که خودت داشتی و با گذشت با این مساله مقابله کنی....
نباید سردرگم باشی.محکم باش.این طوری هم میتونی خوب فکر کنی هم خوب خلاقیت به خرج بدی.:310:
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
عسل جان
ناراحتی تو طبیعیه،اما این ناراحتی رو زمینه قرار بده برای بهتر کردن اوضاع.تو میتونی از خودت همون زن ناز 10 سال پیش رو بسازی.:72:
باید اگر زنی میخواد به حریم زندگی تو وارد بشه خیلی قوی تر باشی با فنون زنانه خودت و جبران اون اشتباهاتی که خودت داشتی و با گذشت با این مساله مقابله کنی....
نباید سردرگم باشی.محکم باش.این طوری هم میتونی خوب فکر کنی هم خوب خلاقیت به خرج بدی.:310:
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط عسل من
سلام به همه دوستان
من ازدواج کردم ۱۰ سالی هست عاشقانه ازدواج کردیم ....در طول این مدت مشکلات زیادی داشتیم ....من خیلی جاها سخت گرفتم و غرغر کردم ولی زنگیم رو دوست داشتم.....تا اینکه متوجه شدم شوهرم با یکی در ارتباطه.....اول انکار کرد ولی بعد دیگه نه..هنوز هم میگه چیز خاصی در بین نیست ولی هنوزهم اون خانم سایه اش روی زندگیمه....شوهرم هم دیگه بهانه گیر شدهو تمام بدیهای من رو لیست میکنه و همش ازم ایراد میکیره و میگه از زندگی اش راضی نیست...من خیلی دوستش دارم و اگه ازش جدا شم میمیرم:302:
سلام بر ( عسل من )
نكته اول اينكه : بهتون تبريك ميگم كه 10 سال تونستيد عاشقانه كنار شوهرتان زندگي كنيد و معلومه كه تجربه عاشقانه زندگي كردن رو هم داريد ... اين براي شما بسيار عاليست ، و مهمترين قدم هم در زندگي همين داشتن تجربه است ...
نكته دوم : خود فرموديد كه در زندگي مشكلات زيادي داشتيم ... پس مشخصه كه تجربه گذر از مشكلات رو هم داريد و اين هم يه قدم بزرگه ... ( البته هرگز زندگي بدون مشكل نخواهد بود ، اما مهم اينه كه راه گذر از آنها را بلد باشيم ... كه شما خدا رو شكر بلديد :43: )
نكته سوم : خودتون اقرار كرديد كه زياد در زندگي غر ميزنيد كه البته اين يه اشتباه است ...
من فقط يه مثال ميزنم و يه سوال و منتظر جواب شما :
ببينيد مرد در مثال مانند يه كش ميماند ... اگر توانستيد زندگي را مامن و محل امني براي او قرار داديد كه شاد باشد و آرامش داشته باشه ، مانند كش ميماند كه از يه طرف اونو محكم بگيري و از طرفي بكشي ، به محض رها كردن آن فورا بدون فكر و ... بر ميگردد سر جاي اول خود ،
اگه زندگي پر از غر و دعوا و .... باشه كم كم مرد اون حالت كش بودن خود رو از دست ميده و به محض تعطيل شدن كار ، علاقه اي به برگشت نداره ، و اين كم كم زمينه اي ميشه براي ارتباط ديگه اي ...
سوال : آيا شما واقعا تونستيد براي همسر خود زندگي آرام و امني ( از لحاظ روحي و جسمي و جنسي و ... ) ايجاد كنيد تا مانند كش وقتي از خانه براي كار و ... بيرون ميره ، به محض اتمام كار فقط به برگشت به محيط خانه فكر كنه ؟؟؟ ( اين نكته رو هم بدونيد كه مدير امور خانه ، زن است ) آيا توانسته ايد اين فضاي امن فكري و جسمي و جنسي و ... را براي او فراهم گردانيد و اگر از اول زندگي فراهم گردانيده بوديد آيا توانسته ايد آن را حفظ كنيد و بهتر كنيد ؟؟؟
:72::72::72:
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
ممنون از همه دوستان عزیز
راستش خیلی نمیخوام مسائل رو از اول تعریف کتم واقعیت اینه که من الان متوجه شدم کجاها اشتباه کردم ...کجاها کم گذاشتم...مهاجر بینشان عزیز مشکلم در حال حاضر اینه که نمیتونم خشم خودم رو در مورد این خانم وقتی حسش میکنم تو زندگی کنترل کنم و این مسئله باعث شده نتونم هیچکاری برای نجات زندگیم انجام بدم.......واقعا داغونم....فقط بهم بگیدچی کار کنم اگه شوهرم دیگه من رو نخواد؟؟؟؟؟؟؟؟
برام دعا کنید:323:
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط عسل من
ممنون از همه دوستان عزیز
راستش خیلی نمیخوام مسائل رو از اول تعریف کتم واقعیت اینه که من الان متوجه شدم کجاها اشتباه کردم ...کجاها کم گذاشتم...مهاجر بینشان عزیز مشکلم در حال حاضر اینه که نمیتونم خشم خودم رو در مورد این خانم وقتی حسش میکنم تو زندگی کنترل کنم و این مسئله باعث شده نتونم هیچکاری برای نجات زندگیم انجام بدم.......واقعا داغونم....فقط بهم بگیدچی کار کنم اگه شوهرم دیگه من رو نخواد؟؟؟؟؟؟؟؟
برام دعا کنید:323:
خدا رو شكر كه خودتون حس كرديد كجاها اشتباه كرديد و كم گذاشتيد ، اما مطمئن باشيد شوهر شما ، شما را قطعا مي خواد و شكي به اين مطلب نكنيد و دودلي و ترديد به دل خودتون راه نديد ، اين شك مانع از انجام وظيفه شما ميشه و قطعا شوهر شما اين شك رو از چشمان شما خواهد خواند و خود موجب سرد شدن روابط ميشه ،
پس در اولين قدم اين شك را تبديل به يقين كنيد و يادتان باشد كه اگر شما را نميخواست شما را انتخاب نمي كرد ، اما شايد شما را با اين اخلاقيات جديدتون نمي خواد ، كه بايد عوضشون كنيد ..
نكته دوم اينكه : شما به جاي اينكه كاري كنيد تا محبت اون خانم را از دل اون بيرون كنيد ( كه مطمئن باشيد با اين اخلاقياتتون نميتونيد بلكه بيشترش ميكنيد ) سعي كنيد محبت خودتون رو در دل اون بيشتر كنيد ...
نكته سوم اينكه : لينكي ميذارم كه كمكتون ميكنه كه چه جوري از شرائط بحران در زندگي نجاتتون بده ...عمل به نكات اون خيلي كمكتون ميكنه ...
http://www.hamdardi.net/thread-17499.html
نكته سوم اينكه : يكي از مشكلات زن و شوهر ها اينه كه راههاي انتقاد كردن از هم رو نميدونن ، در مورد اين هم لينكي ميذارم كه تو اون من روش هاي انتقاد كردن رو گذاشتم ، مطالعه فرمائيد ...
http://www.hamdardi.net/thread-17355.html
نكته چهارم اينكه : شما ميتوانيد ، فقط اگر خودتان بخواهيد ، (اگر در كلاسهاي مهارتهاي زندگي شركت كنيد نيز خيلي مفيد خوهد بود )
توكلتون رو نيز به خدا بيشتر كنيد و در عين اينكه وظيفه خود را شناسائي و عمل مي كنيد ، از خدا كمك بگيريد و خيلي وقتها كه عصباني ميشيد با خدا معامله كنيد و خشم خود را كنترل كنيد ، هم ثواب اينكار هزاران برابر هست ، هم زندگي خودتون رو شيرين ميكنيد .
ما هم دعا ميكنيم كه انشاالله زودتر اين مساله زندگي شما حل بشه
انشاالله :72::72::72:
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
عسل جان.
من مشكلم شبيه شما نيست.ولی از وقتی احساس کردم ممکنه مجبور باشم راه طلاق رو انتخاب کنم،یکی از کارهایی که دارم انجام میدم اینه:شروع کردم به شناخت موقعیت طلاق:325:.یک روز یکی از عنوان هایی که سرچ می کردم" داستان طلاق" بود.این سرچ فقط 1 نتیجه داشت:1 داستان توی همه وب پیج ها تکرار شده بود،برای مثال تو این ادرس اون داستان رو بخون:(اگرچه ممکنه قبلا هم شنیده باشی،اگر هم شنیده باشی تکرارش خوبه،به ادم انگیزه میده،خیلی زیاد)
http://www.ashpazonline.com/forum/forum-f19/topic-t8264.html
داستان 1 زنه که چه طور با خیانت همسرش مقابله کرده،زندگیش رو نجات داده.
راه حلی که این زن در پیش گرفته برای همه چواب نمیده،اما ازش الهام می گیریم که: همیشه راهی هست.......:72:
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
عسل جان.
من مشكلم شبيه شما نيست.ولی از وقتی احساس کردم ممکنه مجبور باشم راه طلاق رو انتخاب کنم،یکی از کارهایی که دارم انجام میدم اینه:شروع کردم به شناخت موقعیت طلاق:325:.یک روز یکی از عنوان هایی که سرچ می کردم" داستان طلاق" بود.این سرچ فقط 1 نتیجه داشت:1 داستان توی همه وب پیج ها تکرار شده بود،برای مثال تو این ادرس اون داستان رو بخون(اگرچه ممکنه قبلا هم شنیده باشی،اگر هم شنیده باشی تکرارش خوبه،به ادم انگیزه میده،خیلی زیاد)
http://www.ashpazonline.com/forum/forum-f19/topic-t8264.html
داستان 1 زنه که چه طور با خیانت همسرش مقابله کرده،زندگیش رو نجات داده.
راه حلی که این زن در پیش گرفته برای همه چواب نمیده،اما ازش الهام می گیریم که: همیشه راهی هست.......:72:
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
عسل خواهرم،
با توجه به اینکه تاکید می کنم بر پست شماره 2 خانم ملاحت، که باید ابعاد بیشتری رو روشن کنید. مطمئنا راههای زیادی هست. این مهم نیست که چه شده و چه اتفاقی افتاده، مهم اینه که شما می تونید از اشتباهات گذشته درسهای مناسبی بگیرید. اما به نظرم نوشته های شما تا حدی مبهم و نگرانه! شما باید در گام اول آرامش داشته باشید تا بتوانید بخوبی فکر کنید و تصمیم بگیرید.
چند نکته و سوال:
1. نوشتید " من هم دلم می خواد بمیرم" مگه چه کسی مرده؟ چرا بمیرید؟؟ آیا کسی دلش می خواد که بمیره؟
2. به نظر شما علت ارتباط شوهرتون چی بوده؟ آیا جذابیتهای خودتون رو می دونید؟
3. سایه اون خانوم چگونه روی زندگی شماست؟ آیا همسر شما هنوز با ایشون در ارتباطه؟ آیا شما ایشون رو می شناسید یا دیده اید؟
4. داستان اینکه نوشتید " اگر ازش جدا بشم می می رم" موضوع جدایی شما چیه؟ اگر شوهرتون شما رو نخواد دقیقا به چه معناست؟ چرا فکر می کنید بدون ایشون نمی تونید زندگی کنید؟
5. کجاها کم گذاشتید؟ کجاها اشتباه کردید؟ اون لیست رو که ملاحت می گه دقیقا چه نکاتی است؟
6. شما انتقادهای ایشون رو قبول دارید؟
بیشتر بنویسید...
تنها نیستید