چرا من مثل قبل دیگه موفق نیستم چرا امیدم کم شده!
سلام بچه ها 27 سالمه قبلا یه تاپیک زدم (بالتکلیفی در زندگی) اما جواب درستی نگرفتم... حس میکنم خیلی بی انگیزه شدم نمیدونم حس می کنم جواب خیلی از تلاش هایی که کردم رو نمی گیرم یه جوری که الان یادگیری زبان به طور جدی واسم خیلی مهمه اما هیچ کاری نمیکنم... الام پیایان نامه ام رو ههوز دفاع نکردم مقاله باید بدم... نمیدونم هیچ کاری نمیکنم... خیلی میخوابم! اگه 12 شب بخوابم، 8-9 بیدار میشم... حس کسالت... کارام سریع نیست... نمیدونم قبلا سرعت عمل داشتم الان خیلی کند شدم... خیلی شاد بودم اما الان تا میخوام کاری بکنم کل مشکلات زندگیم میاد جلوم... انگیزمو از دست دادم.... قبلا خیلی با اراده بودم اما الان نه... تو تحصیل کم آوردم نسبت به دوستام کلا حس میکنم تو زندگی هم... حس میکنم خیلی کار ها میتونم انجام بدم اما تا میخوام شروع کنم استدلال میکنم که نمیشه... حس میکنم دلم نمیخواد دوستامو ببینم... کم آوردم نسبت به اونا ... نمیدونم زندگی خودمو همش با دیگران مقایسه میکنم... میبینم اونا هیچ کدوم اندازه من مشکلات ندارن و به تبع تمرکز اونا بیشتره چه روی تحصیل و یا واسه کار اونا پارتی پیدا کردن یا واسه ازدواج حس میکنم خیلی شانس آوردن یه گزینه هایی ازدواج کردن با یه اخلاقایی که مثلا تو کلاس دختره منفور بوده! از بس که اخلاقای غیر قابل تحمل داشته چه از نظر دخترا چه پسرا موندم مثلا پسرا اینطوری میپسندن؟!!! یا هیچی نه بلده نه تجربه داره کار خوب داره!!! عجیب و غریب... نمی دونم... مهم این انگیزمه من چیکار کنم ایهاالناس....؟
RE: چرا من مثل قبل دیگه موفق نیستم چرا امیدم کم شده!
سلام
اگه دانشجوی ارشدی و داری و پایان نامتو انجام میدی باید بگم که اینا اثراب منفعل بودنه. متاسفانه تو دانشگاه های ایران از طرف اساتید هیچ کمکی به ما نمیشه و باید تنهایی خودمون همه چیز رو تشخیص و انجام بدیم که خوب این خیلی سخته و نهایتا هم کار اون جور که میخوایم در نمیاد چون کمی کمال گرا هم هستیم
همین که درست تموم شه میتونی کار پیدا کنی و ..... و از این فکرا در بیای
من الان دقیقا تو همین وضع هستم. تک تک جمله هاتو درک میکنم. ولی من میدونم که به زودی تموم میشه. چون تو درس عقبی این رو تعمیم میدی به همه چیز. مطمئن باش تو هم اوضاع ازدواج و تحصیل و کارت درست میشه. همین که با ارده شروع کنی، بقیه هم یکی یکی حل میشه. من به همه ی اینایی که گفتم ایمان دارم ولی بازم سست اراده ام و الان نمیدونم چطوری ارادمو قوی کنم که بشینم و پایان ناممو سریع جمع کنم. تنها چیزی که به نظرم میرسه اینه که به موفقیت های اینده فکر کنم و اینکه ادم اگه تو این شرایط خودشو سریع جمع و جور کنه در اینده به خودش افتخار میکنه!
مشکلی نیست که آسان نشود/ مرد باید که هراسان نشود
RE: چرا من مثل قبل دیگه موفق نیستم چرا امیدم کم شده!
سلام!!!!!
عجب!
بنده فک کردم فقط خودم در این شرایط قرار دارم:311:
من که شرایطم بسیار بی ریخت است، این قدر بی اراده شده ام که پایان نامم که می شد تو یه ماه جمش کرد رو شش ماه کش دادم و الآنم رفتم دانشگاه و تمدید ترم کردم!:311:
خیلی جالبه! چرا همه این جوری شدن!
منم همش می گم چرا توانایی گذشته رو ندارم:311:
البته من در گذشته خصوصیات دیگه ای که گفتین رو داشتم و فعلا ندارم! چند جلسه ای مشاوره رفتم و تونستم کنترلشون کنم! در حال حاضر فقط هر کاری می کنم دست و دلم نمی ره پایان نامه رو تمومش کنم!
آهان اینم بگم که خیلی به خودتون سخت می گیرین، این همه تا حالا تلاش کردین، بابا یه کم استراحت! یه مقدار دلت برا خودت بسوزه، یه مقدار خودت رو از قید و بندها که گذاشتی آزاد کن و فقط گردش و تفریح!
یه بنده خدایی می گفت اینا به خاطره اینه که مجرد هستی!!!! می گفت ازدواجت رو در اولویت اول قرار ندادی!
البته من حس نمی کردم که نیاز عاطفی دارم، اما می گفت تو یه سری مشکلاتی داری که نمی دونی منبعش به خاطره اینه که نیازه عاطفیت رو بر طرف نمی کنی و می گفت ازدواج را تا یه مدتی می تونی به تأخیر بندازی، بعدش...:163:
به نظره من، سعی کنین کارهای متفرقه رو بی خیال بشین، فعلن بچسبین به پایان نامه و هدف تموم کردن اون باشه! اگه تمرکزتون رو بذارین روی چند تا کار، خسته می شین و پیش نمی رین!
در کنارش، به ازدواجم فکر کنین!
موفق باشید:72::72:
RE: چرا من مثل قبل دیگه موفق نیستم چرا امیدم کم شده!
ivi عزیز من وضعم از تو بیریخت تره جیگر... چون من از خودم خواهر برادر بزرگتر دارم و مجردن و نباید به ازدواج فکر کنم.. خودم خواستم حداقل این یه کار رو کرده باشم اما امکان پذیر نیست... من قبلا میرفتم سر کار اما مدیر به محض اینکه متوجه شد میخوام ارشد بخونم گفت باید بری و....!!!!!!!!!!! اومدم رفتم یه کار دیگه پیدا کردم وضعیتم خوب نبود هم محل کارم خیلی دور بود هم کارم سخت و ساعت کاری زیاد هم من همه ی کار کارخونه رو دوشم بود پر استرس و... آخرش هم پول هیچی بعد 5-6 ماه ولش کردم.... پایان نامه رو نوشتم خواستم 6 ترمه نشم.... استاد اینقدر دیر خوند که 6 ترمه شدم... فکر کن همین هفته بهم داده اشکالات حالا چین؟ چارتا نقطه و کاما و ویرگول!!!!!!!! من اگه میتونستم کاری انجام بدم واسه خودم خیلی خوب بود تفریح آخه یک هفته دو هفته آقا یک ماه سه ماه 6 ماه... نه دیگه یه عمر! رفتم شیراز شمال... کلی بعد از ظهرا میرم خرید... بیرون اما لذت نمی برم همش میگم من تا کی از بابا مامانم پول بگیرم... منم آدمی نیستم که خرج نکنم حداقل آدم میره بیرون با دوستاش میخواد یه چیزی بخوره دیگه... کم کم به نظرتون چقدر میشه؟ یه بنزین بزنی چقدر میشه... اینا همه هست آدم با همه ی اینا زنده است میشه بری بیرون مثل دیگران نباشی؟! اینا نیاز های اساسی زندگی آدمه( خوراک پوشاک مسکن) بچه ها اینا رو مگه تو درس اجتماعی نخوندیم؟!:311:
اما عالی جان استاد کمک نکرد اصلا مهم نیست خودم انجام دادم تموم اما چرا اینطوریه اوضاع...نمیدونم انگار میخوام یقه پاره کنم!!!!!!!!! حس میکنم دارم خفه میشم! من دنبال درد دل نیستم... من دنبال راهکار واسه حل مشکلاتم ای خدا تو خودت که کمک نمیکنی چرا کسی رو سر راهم نمیزاری بدونه؟!!
اصلا دلم نمیخاد خودمو گول بزنم و بی عرضگی ها اسمش بشه صبر! از نظر من کاری که واقعا از دست آدما خارجه اون صبر مثلا کسی عزیزی رو از دست بده در دوری عزیزش صبر کنه و یا چیزای مشابه این نه این که آدم هی بره دنبال کار هی گردن کج کنه... و هی تیرش به سنگ بخوره بگن آشنا نداری پس برو .... بیای تو خونه بشینی که میخوای صبر کنی!!! این راه حل نیست.... بابا من اون موقع ها میگفتم فلان روز پا میشم نماز و فلان سوره رو به این تعداد میخونم و واقعا این کار رو انجام میدادم.... یا هر چی... اما الان اصلا نماز صبح نمیخونم.... قبلا خیلی مقید بودم اما هر چی گذشت من دیدم اون بی قیدا بهتر نتیجه میگیرن یعنی انگار من واسه خدا هیچیم من دعای من بی اثر.... نمی دونم انگار جهان بینیم تو زندگی در حال تغییر هست... نه اینکه بگم خدا نیست و اینا نه حس میکنم هست اما خدا ننشسته به من کمکی در این زمینه ها بکنه... مثلا فلانی اون کار رو از طریق پارتی بازی پیدا کرده و خدا نمیاد بگه نه این وسط باید عدالت بر قرار بشه و فرد توانایی این کار رو بگیره... نه این خبرا نیست اون موقعیت کاری پر شد تموم شد من این وسط چه باید بکنم؟ توکل کنم؟ صبر کنم؟ که چی؟ بهتره خیالپردازی نکنم... یا مثلا فلانی ازدواج کرده بابا پسره زن میخواسته تو ایران هم جایی نیست که پسر دختر ببینه که... همونایی که دورو برشن میبینه یا اینقدر درگیر با مسائل جنسی هست که دیگه چشماشو باز نمیکنه دورترو ببینه... اضاع ازدواج و کار در ایران واقعا از بحرانی هم بالاتر خرابه.. با توکلت الا الله حل نمیشه...
RE: چرا من مثل قبل دیگه موفق نیستم چرا امیدم کم شده!
masy13 عزیز!!!
چشم و هم چشمی شده ها!!!
منم خواهره یزرگتر از خودم دارم!
4 تا خواهریم تو خونه، با اختلاف سنی کم، بابام هم یه مدته کسالت پیدا کرده، هر شب که می یاد، می گه زودتر ازدواج کنین برین و کوچیک بزرگ نداره! خلاصه یه بساطیه، جا دشمنت خالی!
شما حاضری با پارتی بری سره کار؟
من که اصلا حاضر نیستم! شرکتی که برادرم کار می کنه، استخدام داشت، من به این شرط رفتم که به هیچ احد الناسی نگه من خواهرشم که یه موقعه حق یکی دیگه ضابع بشه!
خیلی زندگی رو سخت می گیرین به نظر من! اینا که گفتین همش عادیه!
منم الآن چند ماهه اومدم خونمون ،هیچ کی دیگه بهم پول نمی ده، خودم دیگه تو دانشگاه نیستم که تدریسی، پروژه ای چیزی به تورم بخوره و خرجم رو در بیارم! این قدر بی پول شدم که دو روز پیش، 5 کیلومتر راه رو پیاده رفتم که پول کرایه ندم!:311:
اما عین خیالم نیست و کاملا خوشحال و سرحال! صبح ساعت 6 بیدارم! کلی هم ورزش میکنم! چقدر هم می خندم به زنم به تخته!
خدا هم همین جاست، فقط سعی کن بهش نزدیک بشی، حسش کنی!
به نظره من اصلا هم لازم نیست برا این که بری خدا رو پیدا کنی کتاب و این جور چیزا زیرو رو کنی!
توکلم یعنی این که خدایا، من تلاشم رو می کنم، نتیجش دیگه دست خودت! پس هر چی شد، نباید ناراحت بشی!
سعی کنین خودتون رو دوست داشته باشین، با لطافت و مهربانی با خودتون برخورد کنین!
یه مدت بی خیال همه چیز بشین، هر چی شد که شد! غصه چی رو می خوری! آخه ارزش داره؟ راحت زندگی کن!
RE: چرا من مثل قبل دیگه موفق نیستم چرا امیدم کم شده!
مرسی ivi عزیزم... مرسی باید بیخیال بشم؟ خب استرس دارم... باشه چی بگم... کتابم نخونم میپکم دیگه... مرسی عزیزم.
RE: چرا من مثل قبل دیگه موفق نیستم چرا امیدم کم شده!
masy13 عزیز
به تالار همدردی خوش آمدی
اول از هرچیز یک چکاب کامل بده و از نظر ترکیبات خون خودت را بررسی کن . اگر مشکلی نبود و کمبودی از نظر آهن یا بعضی ویتامینها مشخص نشد . بیشتر با هم صحبت خواهیم کرد
پس تا بعد از دریافت نتیجه آزمایشات .
موفق باشی
.
RE: چرا من مثل قبل دیگه موفق نیستم چرا امیدم کم شده!
دوست گرامی،
وقت کردین، یه سر به تاپیک من بزنین، تقریباً مرتبطه!
نسبت به همه چیز بی تفاوت هستم
RE: چرا من مثل قبل دیگه موفق نیستم چرا امیدم کم شده!
سلام فرشته مهربان اتفاقا جدیدا آزمایش خون دادم کمبود آهن ندارم... البته چون سابقه ی سنگ کلیه دارم آزمایش دادم اما منظورتون دقیقا کدوم ویتامین ها است؟ آخه تو آزمایش خون فکر نکنم ویتامین ها رو اندازه گیری کنن! نمی دونم... گمونم از علایم به کمبود ویتامین ها پی میبرند....
ivi عزیز نه اینطوری نیستم! اتفاقا واسم مهم هست و از اینکه کاری نمیکنم عذاب میکشم... کار کلا ندارم که با کامپیوتر باشه بشینم پای نت... کاری ندارم جز تصحیح پایان نامه که نت لازم نداره و با اینکه میدونم که باید کاری که انجام دادم تموم کنم اما بی انگیزه ام میگم تهش که بیکاریه پس چه کاریه؟!... من مشکلم اینه شاید که بچه درسخون بودم دبیرستان خوبی درس خوندم و اکثر دوستام الان پزشک و دندانپزشک هستن و یا همدانشگاهی هام دکتری میخونن و من این سیر عقب افتدادگی و از قافله جا موندگی رو از بدو ورود به دانشگاه دارم... یه جوریکه چندین سال مشکلاتم که اکثرا مشکل شخص خودم نبودن ثابت هست و تغییری در زندگیم ایجاد نشده...
RE: چرا من مثل قبل دیگه موفق نیستم چرا امیدم کم شده!
دوست عزیز
زندگی مثل رانندگی تو جاده س. گاهی سربالائیه و پر پیچ و خم باید با دنده سنگین و خیلی ارام رفت.
گاهی جاده لغزنده س و نور کافی نداره حتی باید وایساد.
زمانهائی هم عادیه که می تونی تخت گاز بری (مراقب باش خیلی تند نری :104: اعمال قانون میشی ها)