احساس تنهایی و عواقب آن در زندگیم

با سلام خدمت دوستان
من 27 سال سن دارم و خیلی دوست داشتم ازدواج کنم، ولی به دلیل عدم یافتن فرد دلخواهم متاسفانه هنوز مجردم.
این باعث شده که احساس تنهایی کنم و فشار جنسی رو تحمل کنم و نتیجه اش این شده که علی رغمی که به ادامه تحصیل علاقه دارم هنوز در مقطع کارشناسی بمونم و الان که الانه بسیار احساس سرشکستگی و تنهایی می کنم.
نمی دونم چکار کنم
آدم طبع بلندی ام ولی متاسفانه نتونستم در زمینه تحصیلاتم موفق باشم و کارهای دیگه و این منو خیلی آزار میده.
از بچه گی خیلی کارها مد نظرم بود که انجام بدم ولی به همین دلیل از سال سوم دبیرستان با افت شدید تحصیلی مواجهه شدم. یعنی سال دوم دبیرستان که با معدل بالا رتبه دوم رو در کل مدرسه بدست آوردم در سال سوم معدلم به شدت افت کرد و در پیش دانشگاهی که نور علی نور
مرحله دانشگاه هم که مثل یه اسب نفس بریده که تازیانه اش بزنند طی شد که خیلی اعصابمو خورد کرد.
و چون خیلی کتاب مطالعه می کنم بعضی از اقوام خیلی مسخره ام می کنند که تو اگه میتونستی دردی رو دوا بکنی چرا خودت مجردی و این حرفا بشدت منو افسرده کرده
الانم که خیلی فشار بهم میاد و دارم روانی میشم
خواهش می کنم کمکم کنید چکار کنم؟:72:

نمی دونم خواهر برادر فامیل دوست داری یا نه.ولی من هیچکدومو ندارم تمام فشارهایی که تحمل می کنی منم تحمل می کنم.

بهترین کاری که می تونیم بکنیم انجام کارهایی که نیاز به تنها بودن داره.

سلام عزیزم .من کارشناس نیستم اما نظرم رو میگم :
اگه جای شما بودم یکی از اون همه کاری که تو بچگیم دوست داشتم انجام بدم رو که البته الانم امکان انجامش باشه رو انجام میدادم و در یک کلاس ورزشی ثبت نام میکردم که با نشاط و سالم باشم
در ضمن توقعاتم رو در ازدواج کمتر میکردم تا موقعیت های بعدی رو از دست ندم.
و در برابر حرفهای اینچنینی مردم :یه گوشم رو در و یکی دیگه رو دروازه میکردم .
بازم میگم این فقط نظر شخصی من بود امیدوارم هر چی زودتر مشکلت حل بشه دوست خوبم.

ممنون setaree11
من تصمیم گرفتم برم کلاس زبان
این راهنمایی شما هم خوبه . تصمیم می گیرم یه کلاس شنا هم نام نویسی کنم.
اگه دیگه راهکاری دارید بهم بدید
متشکرم

جویای نیمه گمشده جان
چاره ای نداری جز تلاش بیشتر . سعی کن درست رو زدوتر تموم کنی و همزمان دنبال کار هم باشی . درسته این دوران خیلی سخته و من هم تورو کاملا درک میکنم چون شرایط شمارو داشته ام و کم و بیش دارم . اگر تلاش کنی و هدفمند حرکت کنی خیلی زود این دوران رو پشت سر میزاری . از حضور در اجتماع غافل نشو . موفق باشی

اگر تک تک شما را می شناختم و از نزدیک ملاقاتتون می کردم
بر دست تک تکتان بوسه می زدم
الهی که همه آرزوهایتان مستجاب بشه:72:

بچه ها راستشو بخواین من الان خیلی احساسم نسبت به تنهایی خوب شده ولی یه مسئله وجود داره و اون اینه که اصلا حوصله هیچ کاری رو ندارم و نمی دونم چه کنم؟!!!:316:
داستان روزن رو هم دیشب خوندم خیلی دلم گرفت:302:
الان راهنمایی کنید منو
اصلا حوصله هیچ کاری رو ندارم جز اینکه اومدم تو این سایت و دارم خودم رو سرگرم می کنم
یه جورایی این سایت و چندتا دیگه شدن همدمم

سلام
جویای نیمه گمشده

من یه کم کنجکاوم؛ و متوجه چیزی در این میان نشده ام

شما در تاریخ 5 فروردین تاپیکی با عنوان بهم زدن خواستگاری ایجاد کرده اید
در تاریخ 14 فروردین همین تاپیک (احساس تنهایی و عواقب آن در زندگیم)
و در15 فروردین انتخاب همسر از استان دیگر
ببخشید قصد جسارت ندارم؛ اما یه کم عجیب به نظر میرسد؟!
این موارد همزمان اتفاق افتاده است؟
ظاهرا" شما احساساتی هستید؛کنترل احساساتتان را در دست ندارید؛ و کلا" وضعیت مناسبی ندارید؛
اگر برایت ممکن است برایمان توضیح بده که جریان چیست ؛شاید کمکی از ما برآید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط DEMASONI

سلام
جویای نیمه گمشده

من یه کم کنجکاوم؛ و متوجه چیزی در این میان نشده ام

شما در تاریخ 5 فروردین تاپیکی با عنوان بهم زدن خواستگاری ایجاد کرده اید
در تاریخ 14 فروردین همین تاپیک (احساس تنهایی و عواقب آن در زندگیم)
و در15 فروردین انتخاب همسر از استان دیگر
ببخشید قصد جسارت ندارم؛ اما یه کم عجیب به نظر میرسد؟!
این موارد همزمان اتفاق افتاده است؟
ظاهرا" شما احساساتی هستید؛کنترل احساساتتان را در دست ندارید؛ و کلا" وضعیت مناسبی ندارید؛
اگر برایت ممکن است برایمان توضیح بده که جریان چیست ؛شاید کمکی از ما برآید

---

نه دوستم
یه کم کنجکاو نیستی بلکه خیلی کنجکاوید ولی خب من میگم
من اولش یه نظر از دوستان خواستم و دیدم خیلی ایده های خوبی دریافت کردم و گفتم وقایع گذشته رو هم بگم تا تجربه ام بیشتر شه تا اگه دوباره همون موقعیتها برام پیش اومد بتونم درست عمل کنم:310::310::310: