به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 86 [ 01:02]
    تاریخ عضویت
    1386-8-14
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    4,016
    سطح
    40
    Points: 4,016, Level: 40
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عشق يکطرفه از ديدگاهی ديگر

    سلام.
    مطلب مربوط به خانم شيما رو خوندم. می خوام مشکل خودم رو که به همين موضوع مربوط ميشه ولی از يک ديد ديگه به مساله نگاه می کنه مطرح کنم تا دوستان و مشاوران به من کمک کنند.
    من 25 ساله هستم و دانشجوی دکترای عمران در يکی از دانشگاههای تهران. الان حدود 1.5 که با يک دختر آشنا شدم، که از من 1 سال بزرگتره و کارشناسی معماری تو يکی از شهرای شمال میخونه. در واقع اول با هم همکار بوديم. ولی کم کم به هم علاقه مند شديم. با اين حال مشکلات زيادی برای ازدواجمون وجود داشت. به همين دليل تصميم گرفتيم که با هم دوست باشيم ولی ازدواج نکنيم (شايد اين اشتباه بزرگی بود ولی هر دو با هم و با آگاهی کامل اين کار رو کرديم و اگر هم تقصيری هست مساوی گردن هر دومونه. به هر حال بيشتر دوست دارم رو اين که الان چه بايد کرد بيشتر متمرکز بشم.) تو اين يک سال و نيمی که با هم دوست بوديم رابطه خوبی داشتيم. در واقع من بودم که هم انگيزه رو در اون ايجاد کردم که ادامه تحصيل بده و هم تو درس خوندن کمکش کردم. در واقع تو دوستی هيچی براش کم نگذاشتم. اون هم به موقعش هر کاری که از دستش بر ميومده برای من انجام داده. منتها مشکل اصلی اينجاس که اون به شدت عاشق منه. و فکر می کنم اين مساله به شدت اونو آزار ميده. يک بار ازم خواست که از هم جدا بشيم و من با اينکه خيلی موافق نبودم به خاطر اون قبول کردم. ولی فردای اون روز تماس گرفت و گفت که نميتونه حتی يک روز دوری منو تحمل کنه و خواست باز هم ادامه بديم. مشکل اينه که تا کی؟ به کجا ميخوايم برسيم؟ شايد اون بخواد که ازدواج کنيم(البته به خاطر توافقی که داشتيم هيچوقت به خودش اين اجازه رو نداده که بهم بگه) ولی من الان نه قصد ازدواج دارم نه توان مالی اونو. مسائل ديگه ای هم هست: اون معيارهای من برای ازدواج رو نداره. خانواده من هم قطعا با اين ازدواج مخلف اند. خانواده های شبيه به همی نداريم، از من بزرگتره و روحياتش با من فرق داره و ... .
    متاسفانه اون درگير احساسش شده و با اين کار روحيات من رو هم به هم ريخته و مدتی که من هم حال و روز درست و حسابی ندارم. هيچ پيشنهادی رو هم برای رفع اين مشکل نميده.
    من حتی بهش ميگم که به پيشنهاد های ازدواجی که بهش ميشه خوب فکر کنه و از من به راحتی صرفنظر کنه. من حاضرم هر نوع ناراحتی رو تحمل کنم که اون در عوض اينقدر در عذاب نباشه.
    خلاصه مساله اينه که اگه الان يک دفعه تصميم بگيريم از هم جدا بشيم اون ضربه سختی ميخوره و من اصلا دلم نميخواد که اينطور بشه. ولی آيا اگه قراره بالاخره از هم جدا بشيم بهتر نيست زودتر اين کارو بکنيم؟ آيا من بايد به خاطر اون تن به ازدواج بدم؟ آيا اصلا اون با من ميتونه خوشبخت بشه؟
    آيا امکان داره به يک نحوی آرام آرام از هم جدا بشيم؟ مثلا اينکه تماس ها و ملاقاتهامونو رفته رفته کمتر کنيم؟ آيا اين کار تاثيری داره؟
    از شما ميخوام که به من در تصميم گيری کمک کنيد.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 آبان 86 [ 19:02]
    تاریخ عضویت
    1386-8-12
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    3,949
    سطح
    39
    Points: 3,949, Level: 39
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشق يکطرفه از ديدگاهی ديگر

    سلام
    چند نکته در نوشته ی شما از نظر من قابل تامله .
    منتهی قبل از صحبت از اون ها اجازه می خوام ذهن شما رو معطوف به یک نکته بکنم ،خواهش می کنم اول در مورد این نکته خوب فکر کنین ودر مورد این نکته با ذهنی باز تصمیم بگیرین ،شاید بعد از این تفکر بتونین با دید وسع تری با مسائل برخورد کنین.
    تا اونجایی که من میدونم دیدگاه آقایون و خانم ها نسبت به امور با هم تفاوت داره و طرز برخورد اون ها با مساله ای واحد ،یکسان نیست. با بصیرت به این تفاوت، بنده فکر می کنم ،چه زن و چه مرد اول انسان هستند و اصولی مشترک برای هر دو هست که با میزان اون ها انسانیتشون سنجیده می شه. متاسفانه ما در عصری زندگی می کنیم که خیلی از ارزش ها با ضد ارزش ها جایگزین شدن . ولی واقعیت وجودی و سرشت ما همون انسانیتی است که با اون ها خلق شدیم و ارزشمندی و عیار وجود هر کدام از انسا ن ها بر اساس همون اصول انسانی سنجیده می شه ،اصولی که تغییر ناپذیرند.
    حتما در این مدتی که از عمرتون گذشته متوجه شدین که (،شاید عددی که سال های عمر ما رو نشون میده عدد بزرگی باشه،ولی کیفیت عمرمون چقدر کوتاه. خیلی زودتر از اونچه فکر کنیم وقتش می رسه که در صف گرفتن نامه اعمالمون قرار بگیریم .
    می گن دل خونه ی خداست و آدم هایی که اهل دل و با احساس هستن خیلی راحت تر از بقیه با خدا ارتباط بر قرار می کنن . این ها فقط نشونه هایی هستن که ارزش دل رو یاد آوری کنن. و دلی هم که بشکنه دیگه شکسته و واقعا هیچ چیز ترمیمش نمی کنه.همه این مقدمات رو گفتم که بگم "شما خودتون رو به جای اون خانم همکارتون بگذارید ،اگر کسی با شما چنین رفتاری می کرد و آینده تون رو فقط به قصد بازی و نه هدفمند نشونه می گرفت شما چه آرزویی برای اون فرد می کردین؟...............
    مطمئن باشین جوابی که به این سوال بدین خیلی شبیه مسیری که در ادامه زندگیتون در مقابلتون قرار می گیره. شک نکنین، همه ما می دونیم که در این دنیا هیچ عملی بدون عکس العمل نمی مونه چه خوب ،چه بد.اینم از قوانین خلقته چه ما توجه داشته باشیم چه توجه نداشته باشیم.
    بعد از اینکه به این نکته خوب توجه کردین. حالا نکاتی رو مطرح می کنم ،به عنوان کسی که از خارج به مسائلی که مطرح کردین نگاه می کنه.
    یک نکته در گفته های شما هست و اینکه معیار های واقعی شما به ترتیب اولویت چه چیزایی هستند و خانم بزرگواری که در موردشون صحبت کردین چقدر با اون معیار ها همخوانی دارن.
    اونچه شما در گفته هاتو اشاره کردین یک رابطه سازنده است از نظر من که هر دو نفر شما رو رو رشد داده و احتمالا اگر فرصت بیشتری صرفش کنین تعالی بیشتری رو هم شاید در پی داشته باشه.
    شما فرمودین " من حاضرم هر نوع ناراحتی رو تحمل کنم که اون در عوض اينقدر در عذاب نباشه. " معنی این جمله به جز یک محبت خالص که به همراه کمی تدبیر و شهامت می تونه زیر بنای یک زندگی سعادتمند باشه ، چیز دیگه می تونه باشه؟ نکته ی دیگه اینکه خانمی که حاظر شدن به خاطر احساسی که دارن پاشون رو از حریم ها خارج بگذارن( که البته نه من نه هیچ فرد دیگه ای این عمل رو تایید نمی کنن. از جمله خود شما و این خانم .منتهی شما در شرایطی که الان هستین مشورت خواستین ومن با توجه به شرایط ، نکاتی رو که به ذهنم رسید فقط برای تامل بیشتر گفتم نه به عنوان مشاوره. چرا که بیشتر ما آدم های زمینی هنوز در حل مدبرانه ی مسایل زندگی ،اندر خم یک کوچه ایم.)
    انسان ها قابلیت تغییر ورشد رو دارن ،شاید بعد از اینکه به نکته ی اولی که عرض شد توجه فرمودین و بر مبنای نگرشی تازه خواستین تصمیم بگیرین ،بد نباشه معیار های ازدواجتون رو با ایشون مطرح کنین و مدتی به ایشون هم فرصت بین که فکر کنن و شاید تصمیم به تغییر بگیرن ،البته یک توصیه هم اینکه در این مدت که شاید بد نباشه فرصت طولانی هم با شه ،سعی نکنین ایشون رو تحت فشار بگذارین بلکه به صورت شرایط جدی با ایشون مطرح کنین.( که البته لازمه اش اینه که شما خودتون از تصمیمتون مطمئن باشین. ) طوری که ایشون اطمینان خاطر داشته باشن که شما در صورت این تحقق این تغییرات ، تصمیم جدی به ازدواج با ایشون رو دارین و با ایشون بازی نکردین.
    دیگه این تصمیم با خود ایشونه که بخوان با شما همراه باشن یا نه.
    در این مدت هم که به ایشون فرصت برای تغییر می دین ، تا زمانی که یک یا دو معیار اصلی شما رو در خودشون به وجود بیارن،خود شما هم می تونین روی خودتون و بلوغتون برای به عهده گرفتن مسولیت خانواده کار کنین. یه رشد دو طرفه. میبینین چه رابطه سازنده ای می تونه باشه. در ضمن شما گفتین که اون خانم به شما علاقه مند هستن از حرفاتون این طور بر می آد که شما هم به ایشون علاقمند هستین( البته مکنه من اشتباه کنم). محبتی دوطرفه که می تونه تامین کننده انرژی یک زندگی سعادتمند باشه.
    پرسیدین آیا باید به خاطر ایشون با هاشون ازدواج کنین ولی در اصل با این تصمیم شماهم منفعت می برین چرا که با یک عمل مثبت جبرانی خودتون رو از تسلسل عکس العل یک لغزش نجات می دین و سعادت زندگی تون تا اونجایی که در اختیار خودتونه تامین کنین .البته همه ی اینا منوط به ای امر است که شما تغییرات مورد نظرتون رو در طولانی مدت در رفتار این خانم ببینین.
    و سوال کردین آیا این خانم با شما خوشبخت می شه ؟ جواب این سوال صد در صد به خود شما و ایشون بستگی داره و اینکه مسیر زنگیتون رو چطور طی کنین. دو توصیه مهم در مسیر زندگی مشترک هرگز!هرگز! حرف ها و مسایلتون رو به شخص سومی باز گو نکنین واگر اختلافی هم پیش اومد هرگز اجازه ندین شخص سومی از اون مطلع بشه.چون هیچکس دلسوزتر از خود شما دونفر نسبت به زنگیتون نیست. وچون زنگی شما دونفره هر تصمیمی که بگیرین و به هر روشی که مسایلتون روحل بکنین حتی اگر صد در صد درست نباشه ،برای شما بهترینه چون خودتون با درایت خودتون بهش رسیدین و همی باعث می شه زنگیتو ن ویژه و بی همتا بشه ،زندگی که فقط مختص شماست. هنر شماست.
    دوم اینکه همیشه در مورد مسایلتون و انتظاراتی که از هم دارین خیلی مهربون و در نظر داشتن محبتی که به هم دارین با هم صحبت کنین . بدون کوبیدن یا تحقیر کردن همدیگه. خودتون رو همکار وپشت هم بدونین در ساختن پروژه ی زنگیتون.
    این ها همه یه نظر بودن و تصمیم نهایی با خود شماست. ضمنا من از حرفاتون بیشتر عدم اعتماد به نفس و ترس از قبول مسئولیت رو برداشت کردم که همه نشون می دن شما انسان وظیفه شناسی هستین و به همین دلیل من فکر می کنم ای قابلیت رودارین که تصمیم درستی بگیرین واز این امتحان سربلند بیرون بیاین . من مطمئنم.
    این به انتخاب خودتون بستگی داره که بخوایین در صحنه ی یکتای هنرمندی تون فقط یه رد پا باشین یا سراینده ی نغمه ای باشین که مجسمه ای آهنین و باصلابت رو طنین انداز باشین . این هم به انتخاب خود شماست.
    وآخر اینکه توکل به ذات مهربونش رو فراموش نکنیم. برای اینکه بدونینیم چه تکیه گاهیه در امور جزئی و روزمره آیا تا به حال توکل به ایشون رو امتحان کردین؟ توصیه می کنم در یکی از امور ساده ی روزمره قانون توکل بهشون رو امتحان کنین و صلابت و خیر خواهی این گنج پنهان رو که هنوز نشناختیمش ،حس کنین.


    امیدوارم تا آخرین لحظه ی حیاتتون سربلند و رستگار باشید .

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 86 [ 01:02]
    تاریخ عضویت
    1386-8-14
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    4,016
    سطح
    40
    Points: 4,016, Level: 40
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشق يکطرفه از ديدگاهی ديگر

    سلام.
    شيما خانم از اينکه حوصله کرديد و به من جواب داديد خيلی خيلی ممنونم.
    فقط احساس می کنم چند تا چيز رو نتونستم خوب باز کنم و شما در اين مورد دچار سوء تفاهم شديد.
    من هرگز احساس اون رو به بازی نگرفتم. ما با هم اين تصميم رو گرفتيم که بدون اينکه در آينده ازدواج کنيم با هم دوست باشيم. اون هم به عنوان يک آدم بالغ و عاقل قدرت تصميم گيری داشته. من نميگم در اين مورد اشتباه نکرديم، ولی هر دو به يک اندازه مقصر بوديم.
    مهمتر از اون، ما اصلا حريمی رو زير پا نگذاشتيم. دوستيمون اصلا در اون حدی نبود که حريمی رو بشکنه يا خدای نکرده به آينده اون لطمه وارد کنه.
    همونطور که گفتين من آدم وظيفه شناسی هستم. و اين مربوط به اون خانم نميشه. در قبال همه اين احساس و دارم. خوب يا بد، حاضرم برای اينکه کسی از دست من ناراحت نشه از بعضی حقوق خودم صرفنظر کنم.
    در مورد معيار های ازدواج هم بايد بگم که متاسفانه، اون دوست خوبیه ولی نمیتونه زن خوبی برای من باشه. مثلا من به علم و فلسفه و موسيقی علاقه مندم ولی اون از اينها چيز زيادی نميدونه. اون از من زرگتره و خانواده من اصلا با اين مساله کنار نمياد (چون تجربه برادرم رو دارم که از زن خودش کوچکتره ميگم). اون از يک خانواده پر جمعيت و من آدم کم حوصله و گوشه گيری ام. از نظر سطح سواد هم با هم خيلی فرق داريم. نميگم من بهترم. فقط ميگم با هم فرق داريم. اين که ميگم آيا اون با من خوشبخت ميشه به خاطر همينه.
    من اين مسائل رو و اينکه اون با معيارهای من همخوانی نداره رو بهش خيلی صريح گفتم ولی اون ناراحت شد و گفت به من و خانوادم توهين کردی! در حاليکه اگه عين کلماتی رو هم که به کار بردم به هر کسی ميگفت متوجه ميشد که توهين نکردم.
    احساس من نسبت به اين قضيه اينه که اون نسبت به من دچار يک عشق و وابستگی شده که نمیذاره درست فکر کنه و تصميم بگيره. ضمن اينکه با رفتارها و ناراحتی هاش من رو هم عذاب ميده.

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 خرداد 87 [ 00:33]
    تاریخ عضویت
    1386-7-25
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    4,228
    سطح
    41
    Points: 4,228, Level: 41
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشق يکطرفه از ديدگاهی ديگر

    با سلام
    از اونجایی که من خودم یک دخترم بهترین راه رو این میدونم که اون خصوصیاتی رو که باعث شدن اون خانم عاشقتون بشن رو تو ظاهرتغییر بدین(به طور ظاهری در برخورد با ایشون طوری رفتار کنید که خودشون ببینن به درد هم نمی خورید)البته به طور تدریجی

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 86 [ 01:02]
    تاریخ عضویت
    1386-8-14
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    4,016
    سطح
    40
    Points: 4,016, Level: 40
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشق يکطرفه از ديدگاهی ديگر

    سلام خدمت همه دوستان.
    از همگی شما ممنونم که حوصله کرديد و به من جواب داديد. اميدوارم که همگی هميشه موفق باشيد و مشکلات زندگی از سر راهتون برداشته بشه.
    والا من نميدونم که اون اصلا از چيه من خوشش مياد! اگر هم از يک سری چيزها خوشش مياد، اون چيزا جزء شخصيت منه. و من نميتونم شخصيتم رو عوض کنم. يعنی نشدنیه. يک بخش از چيزهايی که در من ساخته شده ديگه عوض شدنی نيست.
    در مورد جدايی تدريجی هم که خودم هم فکر ميکنم مناسب ترين راه باشه. و ميبينم که اکثر شما دوستان باهاش کم و بيش موافقين.

    اين رو از طرف من به همه دخترا و پسرايی که ميشناسين بگين: اگه آدم احساساتی، مسئوليت پذير و با وجدانی هستين هرگز با يک نفر از جنس مخالف به صرف دوستی رابطه برقرار نکنين(حتی روابط دوستانه ساده والبته بديهی که هرچی رابطه بيشتر باشه مساله بدتر ميشه.). چون اگه آخر رابطه جدايی باشه هر دو ضربه سخی ميخورين و اگه ازدواج باشه، چون از اول چنين قصدی نداشتين ممکنه با معيارهای شما برای انتخاب همسر کاملا متفاوت باشه.
    موفق باشين.
    برام دعا کنين.

  6. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 13 اردیبهشت 04 [ 21:37]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    797
    امتیاز
    24,495
    سطح
    95
    Points: 24,495, Level: 95
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 855
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,042

    تشکرشده 2,234 در 570 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشق يکطرفه از ديدگاهی ديگر

    سلام آرمین .

    وقتی نوشته هات رو می خوندم خیلی فکر کردم که واقعا بهترین راه برای مواجهه یا این شرایط چی
    می تونه باشه . شرایطی که نه فقط برای تو که این روزها برای بسیاری از ماها به عنوان یک جوون داره اتفاق می افته ، اتفاق افتاده و یا خواهد افتاد ....

    به نظر من آدمها با هم خیلی فرق دارند و بر همین اساس تجربیات و راهها و روشهایی که هریک از ما برای برخورد با شرایطمون بویژه در موارد احساسی اتخاذ می کنیم غالبا منحصر بفرد هستند به گونه ای که گاهی حتی قابل تعمیم به دیگران نبوده و نمی شه اونارو مثل یک نسخه برای دیگران هم پیچید.

    شاید اون چیزی که مهمه اینه که شما و دوستتون علیرغم در نظر گرفتن عدم امکان ازدواج ، رابطه ای رو تثبیت کردین که" احساس" یکی از قویترین ارکان برای تقویت و پایداری اون بوده . ضمن اینکه با توجه به
    فرمایشات شما قطعا این تبادل احساس یک طرفه و صرفا از طرف دوست شما و همینطور برای وقت گذرانی نبوده بلکه هردوی شما بنا به دلایلی که گفتین و نگفتین به سمت هم کشیده شدین و اون دلایل حتما خیلی مهمن که در حال حاضر تغییر شرایط قبلی رو نه فقط برای دوست شما که برای شما هم سخت کرده . چرا که اگر غیر از این بود اینقدر نگران ایشون نبودین . ...
    و به همین خاطرهم هست که الان و در این شرایط که میگین ادامه ی این ارتباط نامعقوله ، احساس هر دوتون با عقلتون مقابله می کنه ...

    من توصیه می کنم یک بار دیگه از اول همه چیز رو بررسی کنید . نکنه بعدها متوجه بشید که امروز در انتخابتون اشتباه کردین …

    اما اگر واقعا اصرار به این جدایی دارین باید بدونید شما ظاهرا تونستید بین منطق و احساستون تعدیل ایجاد کنید اما اون هنوز نتونسته این کار رو بکنه و برای این کار نیاز به زمان داره ... ضمن اینکه در هر صورت با توجه به قاطعیت شما در عمل به تصمیمی که گرفتین ، خیلی طبیعیه که در حال حاضر ، قطع ارتباط از طرف او سخت تر باشه ، همونطوری که اگر خلاف این اتفاق می افتاد ( یعنی اون خواستار قطع رابطه
    می شد) احتمالا برای شما سخت تر به نظر می رسید ...

    اما در نهایت برای هر دوی شما تجربه سخت و دردناکی خواهد بود که ضمن اینکه اجتناب ناپذیره و در طول زمان اتفاق خواهد افتاد ،هیچ کدوم شما نمی تونید از این مرحله عبور کنید مگر با هوشمندی و پذیرش اینکه هر انتخابی هزینه ای در بر خواهد داشت ... اما در هر صورت باید سعی کنید که تبعات و آثار منفی این اتفاق رو کاهش بدین و بیشتر به اون به دیده ی یک تجربه نگاه کنید ...

    من نمی دونم رویه این خانم محترم در برخورد با مسائل مختلف چیه ؟ و از چه دریچه ای می شه بیشترین تاثیر رو روی ایشون گذاشت ؟ و ....
    اما پیشنهاد می کنم ضمن کاهش زمینه های ارتباط ، به ایشون فرصت بدین که خودشون رو با این شرایط
    تازه تطبیق بدن و اگر واقعا در تصمیمتون مصر هستین دست از دلسوزی و توجه به ایشون بردارین چون اینجوری ایشون رو دچار دوگانگی و سرخوردگی بیشتری می کنید.
    از طرف دیگه اگر صلاح می دونید ایشون رو با این تالار آشنا کنید و اجازه بدین که ایشون تلاش صادقانه شما رو برای ایجاد کمترین آسیب و صدمه به ایشون و همچنین نظرات بقیه دوستان در اینخصوص رو
    ببینند و …
    خلاصه به ایشون زمان بدین . …
    همونطوری که همه چیز یه دفعه به وجود نیومده ، یک دفعه هم از بین نخواهد رفت ..

    ضمنا نمی دونم منظورتون از کاهش تدریجی ارتباط چیه ؟ ولی فکر می کنم اگر قرارهست ارتباطی قطع بشه اگر با صراحت و ذکر دلایل منطقی تموم بشه خیلی بهتره تا اینکه مشمول زمان و احساسات نامتعادل و مقطعی دو طرف بشه . حداقلش اینه که دیگه شما تکلیفت رو با خودت روشن می کنی ، نه اینکه مثل استخون لای زخم هی با خودت و با اون حملش کنی و دنبال طبیب بگردی. به نظر من وقتی شما تمام تصمیم آخر رو گرفتی باید بهش عمل کنی . اینجوری هم برای خودت و هم برای اون بهتره .

    برای هر دوی شما آرزوی موفقیت می کنم .

  7. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 بهمن 86 [ 17:57]
    تاریخ عضویت
    1386-8-23
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    3,852
    سطح
    39
    Points: 3,852, Level: 39
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شکست در یک عشق یک طرفه

    با سلام خدمت شما
    من مطلب مربوط به آقا آرمین رو خوندم و تصمیم گرفتم مسئله ای که برای من پیش اومده و تا حدی شبیه به این موضوع هست رو تعریف کنم:
    من دختری هستم 21 ساله دانشجو و از نظر قیافه و تیپ در حد خوبی هستم
    وقبل از اشنایی با این اقا با هیچ پسر دیگه ای دوست نبودم (چون در خانواده ای بزرگ شدم که این دوستی های قبل از ازدواج رو نمیپسندیدند و دلیل دیگه ای که من تا به حال با پسری دوست نشده بودم ترسی بود که از جنس مخالف داشتم و نمیتونستم راحت با جنس مخالف صحبت کنم تا اینکه یکی از دوستانم گفت بالاخره تو باید جنس مخالفت رو بشناسی و ایشون رو به من معرفی کرد ) ما دو ماه با هم دوست بودیم هرچه بیشتر میگذشت من به ایشون بیشتر علاقه مند می شدم تا اینکه این اقا مطرح کرد که من قصد ازدواج ندارم و نمیتونیم با هم دوست باشیم چون بالاخره این رابطه باید جایی تمام بشه پس بهتره که همین جا ختم بشه اما من که به شدت به این اقا علاقه مند بودم با این موضوع مخالفت کردم اما ایشون خیلی اصرار داشتند تا اینکه یک هفته بعد از مطرح کردن این پیشنهاد خودشان رابطه رو قطع کردن و به من و احساس من توجهی نکردن و فقط میگفت که به خاطر خودت این کار رو کردم تا لطمه نبینی اما بعد از قطع شدن این رابطه من به شدت صدمه روحی دیدم و دیگه نتونستم فکرم رو متمرکز بر روی درسم کنم تا اینکه به کمک مادرم و دوستانم بعد از مدتی تونستم به روال عادی زندگیم برگردم اما با این حال بعضی از اوقات این افکار به سراغم می اومد و آزارم میداد من سعی کردم با خودم رو راست باشم و به خودم بهفمونم که دیگه این شخص تو زندگیم نیست وتوی این مدت من خودم رو سرگرم درس کردم و دانشگاه قبول شدم تا اینک تقریباً بعد از یک سال همین آقا با من تماس گرفت و ابراز پشیمونی کرد و می گفت که اونم مقصر بود و نباید اینطور برخورد میکرد می گفت اومده که جبران کنه و تنها دلیل اینکه دوباره تماس گرفته رو عذاب وجدان میدونست و اینکه میخواست من ازش راضی باشم منم گفتم من تو رو فراموش کرده بودم ودیگه نمیخواهم گذشته تکرار بشه و تو رو بخشیدم اما ایشون می گفت بیا با هم دوست باشیم من تا هر زمانی که تو بخواهی با تو دوست هستم و من بزرگترین اشتباه زنگدیم رو مرتکب شدم و به پیشنهاد دوستی او پاسخ مثبت دادم اوایل اخلاقش خیلی خوب بود برای عفاید من ارزش قائل بود خلاصه رفتارش خیلی فرق کرده بود بعضی از اوقات ابراز علاقه میکرد اما بعد از مدتی دوباره حرف های گذشته رو پیش کشید که ما نمی تونیم تا ابد با هم دوست باشیم چون دوستت دارم دلم میخواد رابطه رو خیلی خوب تموم کنیم که از هم دلخوری نداشته باشیم ما نمیتونیم با هم ازدواج کنیم چون با هم جور نیستیم تو معیارهای من رو برای زندگی نداری و نمی تونیم با هم زندگی کنیم و این زندگی باعث رنجش خودت میشه و نمیخوام تو رو اسیر خودم کنم .
    میدونم که اشتباه کردم دوباره این دوستی رو با ایشون شروع کردم اما به هیچ وجه دوست ندارم تجربه تلخی که داشتم دوباره تکرار بشه اگر امکان داره من رو راهنمایی کنید.ممنونم

  8. #8
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,602
    امتیاز
    308,765
    سطح
    100
    Points: 308,765, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,763

    تشکرشده 37,309 در 7,141 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: عشق يکطرفه از ديدگاهی ديگر

    سلام آرمین، از اینکه قشنگ وکامل مسئله ات را بیان کردی و خوب هم توضیح دادید تشکر می کنم. از سایر دوستان به خاطر پاسخهایشان تشکر می کنم.
    به نظرم پاسخ تحلیلی طاهره و نتیجه گیری آرمین در پست5این موضوع( عشق یک طرف از دیدگاهی دیگر) کافی باشد.
    به نظرم طبیعت کار است که در چنین ارتباطهایی دختر و پسر تاوان احساسی نگر محض خود را می دهند.
    لذا توصیه این است که دوستی اتفاق نیفتد یا سریعا فرایند رسمی شدن در جهت ازدواج صورت گیرد. در این خصوص مقالاتی در سایت همدردی قرار داده ام.
    پاسخ کامل را در همین صفحه خواهم گذاشت

  9. #9
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,602
    امتیاز
    308,765
    سطح
    100
    Points: 308,765, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,763

    تشکرشده 37,309 در 7,141 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    RE: شکست در یک عشق یک طرفه

    سلام سیما
    فکر کنم حتی برای خودت جواب سئوال کاملا روشنه. و آن اینکه بحث رابطه های اینچنینی که صرفا از روی احساس هست. با ازدواج که علاوه بر احساس به منطق ، مسئولیت و ...، نیاز دارد تفاوت دارد.
    شما از یک سوراخ دوباره گزیده شده اید، و اگر تصمیم بگیرید این مسیر آزموده شده را دوباره نیازمائید دیگر گزیده نمی شوید. ولی اگر به خواهید هدایت خود را دوباره به دست احساس خود بسپارید باید آمادگی شکست های بعدی را داشته باشید، چون مسیر های این چنینی تبعات خاص خود را دارند.( همانطور که تجربه کردی).


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.