معناي "صراط مستقيم"

[mostafun]

يادمه معلم عربي مون گفت: يه بار كه رفته بودم مكه، خواستم تاكسي بگيرم، گفتم "مستقيم" به خيال اينكه اينجا هم مستقيم يعني اينكه صاف توي همين خيابون برو جلو! اما راننده بهم فهموند كه بايد بگه "في الطول" (يعني همون مستقيم خودمون) و " مستقيم " يعني رو به بالا (و با دستش به بالا اشاره كرده!!!)

******
من خيلي راجع به اين موضوع فكر كردم!
هميشه برداشتم از "صراط مستقيم" يه راه رو به جلو و در حالت رويايي "رو به خورشيد" بوده.
اما واقعا اين داستان معلم عربي مون، معناي اونو برام عوض كرد. صراط مستقيم يعني "راهي رو به بالا"!

*** خدايا ما را به راهي رو به بالا، رو به آسمان، هدايت فرما ***

[sayehhaye_mah]

الهي آمين دوست بسيارگرامي

خدايا ما را به راهي كه تو بهتر مي داني و در حكمت بي كرانت صراط مستقيم است راهنمايي كن و چراغي ده كه روشني بخش راه ما باشد حال اين راه رو به آسمان باشد يا در طول گامهايمون به جلو فقط ما را به تو نزديك و نزديكتر كند ...

[mostafun]

منظور من از بالا و آسمان، جهت اين راه (از نظر ابعادي) نيست. رو به جلو، بالا يا سمت راست؛ "بايد ما رو به خدا نزديك كنه" درسته ...
دلم مي خواد بيشتر راجع به اون بدونم. به نظر من "صراط مستقيم" يه مفهوم، يا يه معناي صرف نيست. يه واقعيته كه بايد پيداش كرد. (و البته از خدا خواست كه ما رو به سمت اون هدايت كنه)
خدا در قرآن مي فرمايد "أفمن يمشي مكبا على وجهه أهدى أمن يمشي سويا على صراط مستقيم"
(آيا كسي كه به رو افتاده در حال راه رفتن است هدايت شده يا كسي كه در راه (مستقيم) گام بر مي دارد؟)
من راجع به اين آيه فكر مي كردم تا اينكه اين صحنه رو ديدم:
يه آدم آهني ديدم كه روي زمين افتاده بود (صورتش روي زمين بود) و پاهاش داشت تكون مي خورد. با مكانيسم حركتي كه براش طراحي شده بود اگه ايستاده بود، حتما راه مي رفت. اما چون افتاده بود، به خيال خودش بازم داشت راه مي رفت.(البته آدم آهني نمي تونه خيال كنه!!!) بايد يك نفر اونو برپا كنه تا بتونه واقعا راه بره !!!!!!
با خودم ميگم نكنه من هم فكر مي كنم كه دارم توي راه "مستقيم" قدم بر مي دارم؟ دارم اداي قدم زدن رو در مي آرم ولي اصلا اين تقلاي من باعث حركت رو به جلو (رو به بالا يا رو به خدا!) نمي شه!!!!

[Mvaz]

سلام
عجب مثال جالبی زدی اقا مصطفی، منظورم ادم اهنی هست.

تو تفسیر المیزان آیه ای که گذاشتی ( سوره ملک ایه 22) هم حدودا به همین مورد اشاره کرده:

ﻭ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺁﻳﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻛﻔﺎﺭ ﺩﺭ ﻟﺠﺎﺟﺖ ﻭ ﺳﺮﻛﺸﻰ ﻋﺠﻴﺒﻰ ﻛﻪ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﻧﻔﺮﺗﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﺣﻖ ﻣﺜﻞ ﻛﺴﻰ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺭﺍﻫﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻃﻰ ﻛﻨﺪ ﺑﺎ ﺧﺰﻳﺪﻥ ﺭﻭﻯ ﺯﻣﻴﻦ، ﺁﻧﻬﻢ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ، ﻃﻰ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﻣﻌﻠﻮم ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺴﻰ ﻧﻪ ﺑﻠﻨﺪﻳﻬﺎﻯ ﻣﺴﻴﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﺪ ﻧﻪ ﭘﺴﺘﻰ ﻫﺎ ﺭﺍ، ﻭ ﻧﻪ ﻧﻘﺎﻁ ﭘﺮﺗﮕﺎﻩ ﻭ ﺳﺮﺍﺷﻴﺒﻰ ﻫﺎ ﺭﺍ، ﭘﺲ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺴﻰ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻈﻴﺮ ﺁﻥ ﻛﺲ ﺩﻳﮕﺮ ﻛﻪ ﺳﺮ ﭘﺎ ﻭ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺭﺍﻩ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎﺷﺪ، ﭼﻮﻥ ﺍﻭ ﺟﺎﻯ ﻫﺮ ﻗﺪم ﺍﺯ ﻗﺪﻣﻬﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﺪ، ﻭ ﺍﺣﻴﺎﻧﺎ ﺍﮔﺮ ﻣﻮﺍﻧﻌﻰ ﻫﻢ ﺳﺮ ﺭﺍﻫﺶ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﻛﺠﺎ ﻣﻨﺘﻬﻰ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﻛﻔﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﺁﻥ ﺷﺨﺺ ﺧﺰﻧﺪﻩ ﻃﻰ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ، ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﻭﻧﺪ، ﺧﻮﺍﺑﻴﺪﻩ ﺭﻭﻯ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻰ ﺧﺰﻧﺪ، ﻳﻌﻨﻰ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ ﻣﺘﻌﻤﺪﺍ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻨﺎﺧﺘﻦ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ﻣﻰ ﺑﻨﺪﻧﺪ، ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺪﻳﺪﻥ ﻣﻰ ﺯﻧﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﻃﺒﻖ ﻭﻇﻴﻔﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﻤﻞ ﻛﻨﻨﺪ ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﻭﻇﻴﻔﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻰ ﭘﻮﺷﻨﺪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺣﻖ ﺧﺎﺿﻊ ﻧﻤﻰ ﺷﻮﻧﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﺼﻴﺮﺗﻰ ﺑﻪ ﺍﻣﻮﺭ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﺑﻪ ﺧﻠﺎﻑ ﻣﻮﻣﻨﻴﻦ ﻛﻪ ﺭﺍﻩ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺭﺍ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﻣﻰ ﺩﻫﻨﺪ، ﻭ ﺑﺮ ﺻﺮﺍﻁ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﭘﺎﻳﺪﺍﺭ ﻭ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﻧﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﺯ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﺍﻳﻤﻨﻨﺪ.

[خادم رضا]

سلام
معنای این قسمت ایه بعدی کاملا توضیح داده یعنی چی
صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لضالین
این قسمت ادم اهنی همون گمراهی هست امام صادق ع از پیامبر اکرم ص روایت کرده‌اند که:بدرستی که شرک مخفی‌تر از حرکت آرام مورچه بر صخره‌ای سیاه در شبی ظلمانی است.
اتفاقا امروز داشتم سخنرانی گوش میدادم یه بزرگی گفته بودن همیشه بی نیازی بهتر از نیاز داشتن و رفع نیاز هست و برای بی نیازی احتیاج داریم به خدا متصل باشیم
انشالله که تمام شیعیان حجه بن الحسن العسگری خود اقا کمک کنن از گمراهی در بیاییم و دلمون خدایی بشه