به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 31
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 بهمن 92 [ 20:26]
    تاریخ عضویت
    1387-12-17
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    6,260
    سطح
    51
    Points: 6,260, Level: 51
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    259

    تشکرشده 267 در 64 پست

    Rep Power
    28
    Array

    ميگه:چرا از زندگيم نميري بيرون!!!!!!!!!!!

    سلام به همه دوستان خوبم.چند روز حالم بد جور گرفته و از سختگي هاي زندگي خسته شدم،يعني از پا در اومدم و تو 24 سالگي اون قدر پيرشدم كه دلم ميخواد زودتر از دنيا و تمام رنجهاش برم،اون قدر درمونده ام كه احساس ميكنم تمام راه هامو اشتباه اومدم.دلم ميخواد به دوران 17-18 سالگيم بر گردم،اون دورانيكه همه ي دغدغه ام تو زندگي اين بود كه شاگرد اول مدرسه و منطقه بشم و آرزوي همه ي هم كلاسيهام اين بود كه دوست من باشن.اما حالا جزء تنهايي و كشيدن يه كوله بار سنگين به اسم زندگي هيچ چيز واسم نمونده،حتا هيچ دوستي ندارم كه باهاش حرف بزنم و خانواده ام آرزوشونه كه بگم اشتباه كردم ،غلط كردم كه حرف شما رو گوش ندادم و با امير ازدواج كردم،واقعيتش همينه كه واسم خيلي زود بود كه اين سختي ها رو تحمل كنم،تا حالا همش صورتمو با سيلي سرخ كردم و به هيچ كس چيزي نگفتم و از سختي هاي زندگيم يه شيريني قشنگي ساختمو اونو به رخ ديگران كشيدم،آرزوم اينه كه جاي دوستاي مجردم باشم.تو اين 2 سا ل و3 ماهي كه دارم با امير زندگي ميكنم هيچ وقت حتا لحظه اي از صميم قلبم حس نكردم كه انتخابم 100 % درست بوده و احساس رضايت نداشتم،ميدونيد من همه كار واسش كردم و خيلي بيشتر از مسئوليت يه زن تو زندگيش كمكش كردم،همون طور كه قبلا گقتم درسته كه به خاطر من درسش رو ول كرد و هميشه حسرتش رو ميخوره و به خاطر منو زنديگش روزي 10 ساعت كار ميكنه اما بيشتر به خاطر خودشه،آخه كلي آرمان گراست و دلش ميخواد زود به همه چيز برسه و همه چيز رو يه شبه به دست بياره و وقتي كلي كار ميكنه و همش صرف اجاره خونه و مخارج دانشگاه من ميشه .... همه سر كوفتهاش رو به من ميزنه.ديشب كه از دانشگاه اومدم ديدم با اخم نشسته پاي كامپيوتر و با زور جواب سلامم رو داد،با تعجب ازش پرسيدم چي شده؟چته؟گفت: هيچي،كار دارم و با اشاره بهم گفت كه ولش كنم و گير ندم منم طبق معمول رفتم بقيه وظايفم رو انجام بدم و واسش ميوه و چاي آوردم و يكم باهاش حرف زدم اما ديدم مثل برج زهره مار نشسته و اخم كرده،خلاصه بعد از نيم ساعت اومد تو پذيرايي و بهم گفت ديگه از زندگي كردن با تو خسته شدم،همش نيستي و پي كاراي خودتي و من مثل يه نكر فقط دارم واسه تو جون ميكنم،همه چيزمو كه ازم گرفتي حتا يه جمعه هم كه همه تفريح دارن من بايد مثل بدبخت ها بشينم تو خونه كه خانم از دانشگاه بياد...بهم گفت چرا از زندگيم نميري بيرون؟چرا راحتم نميذاري؟حيف من كه پاي تو دارم حروم ميشم،حيف منه 24 ساله كه از تو و دنيا و زندگي خسته شدم و هر كي جاي من بود يه تي پا ميزد بهت و ميفرستادت خونه بابات... و از اين جور حرفها...واقعا از تعجب خشكم زده بود و وقتي رفت و در اتاق كارش رو كوبيد به هم با تمام وجودم گريه كردم و دلم به حال خودم سوخت.اون ميدونه من هيچ وقت نميتونم قهر كنمو برم خونه بابام،آخه خيلي مغرورم و نميخوام اونا بفهمن چي ميكشم،آخه همشون از وقتي كه من امير رو انتخاب كردم با من مخالف شدن،دلم و به كي خوش كنم؟اون از مامانم كه ميتونست بيشتر از 2 ميليون جهيزيه كه با منت بهم داد بيشتر كمكم كنه و نكرد،اون از بابام كه به اجبار اومد تو مراسم عقدم و حتا بهم تبريك هم نگفت،اون از داداشم كه 3 سال از خودم بزرگتر و اصلا تو مراسم عقدم نيومد و ... پيش كي برم؟؟؟؟منه بد بخت و بي كس كي رو دارم كه دلم رو بهش خوش كنم.حتا الان بعد از سه سال وقتي ميريم خونمون همه رفتارشون تظاهره...وقتي امير اين جوري حرف ميزنه به خودم شك ميكنم آخه من از هر لحاظ خيلي از امير بالاترم.نميخوام از خودم تعريف كنم اما اون قدر جذابيت دارم كه از 14 سالگي پشت سر هم خواستگار داشتم،ما ژنتيكي قد بلنديم و قدم 176 هست و چون لاغر هم هستم قدم بلند تر هم ميزنه و اولين مخافت خانواده ام با امير اين بود كه اون قدش 174 هست و از من كوتاه تره،اولش اين موضوع اصلا برام اهميت نداشت و با پوشيدن كفش اين مشكل بر طرف ميشد اما حالا نميدونم چرا واسم مهم شده و اصلا دوست ندارم دوستام امير رو ببينن،ةخه هر كس منو ميبينه ميگه حتما شوهرت 2 متره آره؟و من هيچ چي نميگم.نه اين كه چهره قشنگي نداشته باشه،حتا چند بار هم پيشنهاد بازيگري داشته و با چشمهاي رنگيش و موهاي بلندش به قول خودش خيلي طرفدار داره اما با اين وجود من از اون خيلي بالاترم و اين موضوع وقتي كه اون ميگه حيف من كه پاي تو حروم شدم منو واقعا اذيت ميكنه،آخه من هيچ چيز كم نداشتم كه زن اون شدم.هميشه بهم سر كوفت ميزنه كه اگه خانواده ات اذيتت نميكردن و ميذاشتن با هم دوست باشيم و سر موقع اش ازدواج كنيم حالا اين قدر سختي نميكشيدم.من با همه چيز امير ساختم،حتا وقتي فهميدم خانواده اش واسه خرج عروسي كمكش نميكنن (با اين كه خيلي وضع ماليشون خوبه) ازش مراسم عروسي نخواستم و با يه سفر ماه عسل اومدم سر خونه زندگيم و اونم بدون مشورت با خانواده ام بود و اين موضوع هم اونا رو بيشتر از قبل از من دور كرد،اما همه اين ها گذشت و حالا بعد از دو سال و 3 ماه كه منم پا به پاي اون زجر كشيدم بهم اين حرفهارو ميزنه،به عنوان يه زن عاشق همه كار واسش كردم هيچ وقت نشده كه غذاش به موقع آماده نباشه،هيچ وقت نشده كه خونه نا مرتب باشه،هيچ وقت نشده كه لباساش اتو زده نباشه،هر وقت ميخوام برم دانشگاه ساعت 4 صبح بيدار ميشم و كارهاش رو آماده ميكنم از درست كردن غذا گرفته تا واكس زدن كفش هاش،همه چي رو واسش آماده ميكنم،وقتي مياد با روي خوش ازش استقبال ميكنم،حتا جورابهاشو خودم در ميارم،وقتهايي كه هستم حتا خودم موهاش رو سشوار ميزنم،خودم كيف كارش رو آماده ميكنم،هر وقت تو خونه اس دست به سياه و سفيد نميزنه،حتا خيلي بيشتر از اون بهش ابراز محبت ميكنم،همه كاراي خونه و بيرون از خونه رو من انجام ميدم،از خريد گرفته تا كارهاي بانكي و از اين جور كارها... حتا اگه يه ليوان آب هم بخواد من واسش ميارم و فكر ميكنم اونو بد عادت كردم و هيچ وقت اين كارهاي منو نميبينه،اكثر شبها فقط 2-3 ساعت بيشتر نميخوابم و هر وقت هم بهش گفتم ميگه خودت ميخواي بري دانشگاه مگه من مجبورت كردم؟ديشب وقتي بهش گفتم 5/ ماه2 ديگه درسم تموم ميشه و ميرم كار ميكنم و جواب تمام زحمت هات رو ميدم با نيشخند گفت گوشم ديگه از اين حرفا پره ...خيلي وقته احساس ميكنم واسش تكراري شدم و ديگه دوستم نداره،به جايي رسيدم كه نه راه پس دارم و نه راه پيش،تو رو خدا بگيد چي كار كنم؟؟؟

    \\/\\/\\/\\/___________________ به همین سادگی ، ثانیه ای مرد... قدر لحظاتت را بدان...



  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 تیر 88 [ 06:33]
    تاریخ عضویت
    1388-1-15
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    3,182
    سطح
    34
    Points: 3,182, Level: 34
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    53

    تشکرشده 55 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ميگه:چرا از زندگيم نميري بيرون!!!!!!!!!!!

    درسای عزیز
    با عرض پوزش باید بگم که احساس میکنم کارت از اساس ایراد داره.
    اولا من با دوستی که به ازدواج ختم بشه به شدت مخالفم.در ثانی خانواده هم اگر راضی به اون وصلت نباشند ........................
    عزیز من از تاپیک هایت برادشتم این بوده که امیر پسری که هنوز امادهی پذیرفتن زندگی مشترک را ندارد وچون به خاطر تو و هزینه های زندگی درس و تفریحش را محدود کرده احساس پوچی میکند
    خصوصا که تو داری درستم را تموم می کنی. شما هر دو با قضیه ی دوست داشتن جدی واحساسی برخورد کردین و اسم عاشقی روی ان گذاشتین.
    حالا کاری که شده:
    الان وظیفه ی تو سنگین تر از امیر.
    در ضمن کارهایی را هم که برای همسرت انجام می دهی تحسین میکنم البته خیلی بهتره که بدون چشم داشت و محبت متقابل انجام دهی.
    چرا فکر می کنی برایش یک نواخت شدی؟مردها هیچ وقت برایشان زن زیبا.کدبانو. با محبت. فداکار یکنواخت نمی شود.

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 بهمن 92 [ 20:26]
    تاریخ عضویت
    1387-12-17
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    6,260
    سطح
    51
    Points: 6,260, Level: 51
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    259

    تشکرشده 267 در 64 پست

    Rep Power
    28
    Array

    RE: ميگه:چرا از زندگيم نميري بيرون!!!!!!!!!!!

    سپيده ي عشق عزيز،ممنون كه حرفهاي دلم رو خوندي اما با عرض معذرت صحبت هات هيچ كمكي بهم نكرد جزء اين كه داغ منو تازه كرد و دوباره انگار از يه كوه به پايين پرتابم كرد.اينكه گفتي امير احساس پوچي ميكنه درست اما جزء پسرها رفيق باز و اهل تفريحات مجردي نبوده و همش درگير درس و پيشرفتش بوده،آخه رشته اش هنر بوده و الان هم با كلاس هاي خوصوصي داره ادامه اش ميده اما فرقش با دانشگاه اينه كه هزينه هاش پايين تره و مدرك معتبري بهش نميدن.
    اما حالا چي كار كنم،به قول خودت حالا كاري كه شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    \\/\\/\\/\\/___________________ به همین سادگی ، ثانیه ای مرد... قدر لحظاتت را بدان...



  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 11 تیر 88 [ 06:33]
    تاریخ عضویت
    1388-1-15
    نوشته ها
    114
    امتیاز
    3,182
    سطح
    34
    Points: 3,182, Level: 34
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    53

    تشکرشده 55 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ميگه:چرا از زندگيم نميري بيرون!!!!!!!!!!!

    درسای خوبم
    امیر چون جوانی نکرده وسراغ تفریحات دوران تجردی نرفته الان نیازش را احساس میکند.میدونی خودشو با دوستهاش مقایسه میکنه دوست داره در سن 24 سالگی دوست دختر داشته باشه تا زن.
    عزیزم به خاطر همین هم است که میگم زیبای و هیکل و قدو...............را یک مدت بی خیال شو. وققط همون طور که قبلا بودی فکر ارامش همراه با خوشی وخنده در زندگیت باش حتی اگر به امیر سلام میدی و جواب نمیده.

  5. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 اسفند 89 [ 16:24]
    تاریخ عضویت
    1388-1-18
    نوشته ها
    519
    امتیاز
    5,952
    سطح
    50
    Points: 5,952, Level: 50
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,677

    تشکرشده 1,685 در 458 پست

    Rep Power
    68
    Array

    RE: ميگه:چرا از زندگيم نميري بيرون!!!!!!!!!!!

    درسای عزیز، محکم ترین و استوار ترین شخصیت ها تو شرایط سخت ساخته می شن. چون ما وقتی می تونیم قدرت هامون رو کشف کنیم که از همه جا ناامید می شیم. وقتی قوی می شیم، که هیچکی کمکمون نمی کنه و می بینیم چاره ای نیست جز اینکه بارمون رو به تنهایی حمل کنیم، جز اینکه خودمون یه راه حلی پیدا کنیم.

    درسای عزیزم راه نجات در خود ماست.
    وقتی می گی "من بد بخت و بي كس كي رو دارم كه دلم رو بهش خوش كنم"، داری برای خودت دلسوزی می کنی! اما من نمی تونم برات دلسوزی کنم!
    هرچند وضعیتت اندوهگینم می کنه، اما می دونم که انسان وقتی احساس بی کسی می کنه، تازه اون وقته که شروع می کنه به کسی شدن!
    وقتی همه پشتمون رو خالی می کنند، با اینکارشون زمینه ی انسانیتمون رو فراهم می کنند.

    "البته نقطه قوت تو اینه که اشتباهاتت رو می دونی". فکر نکن زندگیت از دست رفته! این اشتباهات برای تو کوله باری از تجربه ست. تو از 24 ساله های دیگه پخته تری.

    درسای عزیز، دوباره به "زندگی" نگاه کن. زندگی یک انسان فقط زندگی زناشوییش نیست. خیلی از انسانهایی که امروز به نیکی و بزرگی ازشون یاد می کنیم، زندگی زناشوییه موفق یا حداقل کاملی نداشتند.
    البته منظورم این نیست که از تفاهم با همسرت ناامید بشی، خودت می دونی که انسانی که در راه خیر و رستگاری گام برمی داره، خیرهای عالم به سمتش سرازیر می شن.

    درسای عزیزم آغوش اونیکه ما رو در وجود مقدس خودش پرورید (معنای "رب")، همیشه به روی ما گشوده ست. اون برای ما کافیه و هیچوقت هم طردمون نمی کنه.

    واذکر اسم ربک و تبتل الیه تبتیلا. رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فاتخذه وکیلا. (8,9_73)
    و یاد کن نام پروردگار خویش را و بسویش گرای گراییدنی . همان خدای مشرق و مغرب که جز او هیچ خدایی نیست او را برخود وکیل و نگهبان اختیار کن.

  6. 2 کاربر از پست مفید THEN تشکرکرده اند .

    THEN (یکشنبه 30 فروردین 88)

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 تیر 90 [ 15:16]
    تاریخ عضویت
    1387-6-09
    نوشته ها
    320
    امتیاز
    7,275
    سطح
    56
    Points: 7,275, Level: 56
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    627

    تشکرشده 673 در 178 پست

    Rep Power
    49
    Array

    RE: ميگه:چرا از زندگيم نميري بيرون!!!!!!!!!!!

    درسا جان سعی کن یه طور بهتر به رابطه خودت و همسرت نگاه کنی، اینکه همه اش توی فکراین باشی که تو از همسرت بهتری و سرتری! تمام کارهایی که برای اون انجام میدی به نظرت بزرگ و مهم و خارج از توانت به چشمت میاد و کارهای اون هم وظیفه و بی ارزش! یعنی اینکه اون 10 ساعت کار می کنه به خاطر خودشه؟ اینکه خرج ادامه تحصیلت رو میده به خاطر خودشه؟ من نمی گم که همسر شما مرد خوبی هست اما اونطور که شما هم فکر میکنید بد نیست، توی دعوا از این حرفها زیاد گفته و شنیده میشه، فکر می کنید چند نفر از خانمها هستن که موقع دعوا از همسرشون این جمله ها رو نشنیده باشن؟می دونید خیلی از خانمها هستن با وجود علاقه شدیدی که به ادامه تحصیل دارن و حتی با داشتن شرایط و پول کافی از طرف همسرشون اجازه ادامه تحصیل رو ندارن؟ میدونید خیلی از خانمها هستن که به خاطر ازدواج با فرد مورد نظرشون خانوداشون طردشون کرده؟ میدونید خیلی از خانمها هستن که هم درس می خونن، هم کار بیرون از خونه دارن و هم توی خونه کار می کنن و هم بچه دارن؟
    درسا جان، سعی نکن در مقابل همسرت قیافه حق به جانب بگیری، شما هر دو باید برای زندگیتون ارزش قائل باشید و قدرشناس همدیگه باشید، من اگه جای تو بودم، اگه دیشب همسرم همچین حرفی بهم می زد بهش حق می دادم، ازش معذرت می خواستم که تنها روز تعطیلش رو که بعد از 6 روز در هفته کار کردن اون هم روز 10 ساعت، مجبوره بدون حضور من بگذرونه، از اینکه انقدر به من کمک می کنه تا من درس بخونم و اگه کمکها و حمایت اون نبود نمی تونستم بعد از ازدواج ادامه تحصیل بدم.
    به نظرت چقدر مهمه که شما قدت 2 سانتی متر از همسرت بلندتر باشه؟ میدونی توی همین تالار خانمی بود که میخواست با پسری ازدواج کنه که از خودش 60 سانتی متر کوتاه تر بود!
    شما کار خیلی خوبی می کنی که هوای همسرت رو داری اما سعی نکن به خاطر کارهایی که خودت انجام میدی سر همسرت منت بذاری و کارهای اون رو بی منت کنی.

  8. کاربر روبرو از پست مفید روزن تشکرکرده است .

    روزن (شنبه 29 فروردین 88)

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 بهمن 92 [ 20:26]
    تاریخ عضویت
    1387-12-17
    نوشته ها
    111
    امتیاز
    6,260
    سطح
    51
    Points: 6,260, Level: 51
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    259

    تشکرشده 267 در 64 پست

    Rep Power
    28
    Array

    RE: ميگه:چرا از زندگيم نميري بيرون!!!!!!!!!!!

    philosara عزيز ممنونم به خاطر صحبت هاي آرام بخشت،گاهي اوقات به كل خدا رو فراموش ميكنم،به خاطر تذكر به جات ممنونم دوست خوبم.
    روزن دوست داشتني ام هميشه بهترين و كاربردي ترين حرفها رو از طرف تو دريافت ميكنم و از خدا به خاطر داشتن دوست خوبي مثل تو سپاسگذارم.سعي ميكنم به حرفات گوش بدم و منتظر بمونم.ازت ممنونم عزيز.

    \\/\\/\\/\\/___________________ به همین سادگی ، ثانیه ای مرد... قدر لحظاتت را بدان...



  10. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 دی 89 [ 16:43]
    تاریخ عضویت
    1387-4-03
    نوشته ها
    286
    امتیاز
    5,593
    سطح
    48
    Points: 5,593, Level: 48
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 157
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    58

    تشکرشده 59 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ميگه:چرا از زندگيم نميري بيرون!!!!!!!!!!!

    سلام درسا جان
    اگر به کل نظرات با دقت نگاه کنی می بینی که با توجه به حرف های خودت نه تو بدی و نه امیر ، خوب یه مشکلی بوده و خانواده ها پشت شما ها رو نداشتن این مسأله توی زندگی خیلی ها وجود داره اما مهم امروز و آینده شماست اولین کاری که می کنی سعی کن با توجه به توانایی هات باری از دوش همسرت برداری هر کاری که بشه انجام داد و کمی از مخارج اون رو کم کنه . درسا جان کافیه یه کوچولو جای خودت و امیر رو با هم عوض کنید می بینی که اون نه بداخلاقه و نه بی حواس که خوبی ها و جذابیت های همسرش رو نبینه فقط خسته است همین.
    در ضمن چون در ازدواج دو نفر از دو فرهنگ و تربیت و ... جدا با هم می رن زیر یه سقف تا با هم خو بگیرن کلی زمان می بره و مدام در این فکرن که ازدواجشون صحیح نبوده و اگر به فلان خواستگار جواب مثبت می دادن یا با فلان خانم وصلت می کردن وضع بهتر بود اما اینها همه تخیله مگر واقعا مشکل اساسی باشه که در مورد تو این مسأله هنوز رنگ مشکل به خودش نگرفته .
    در ضمن خیلی از خانم ها هستن که قدشون خیلی بلند تر از همسرشونه ولی دلشون هم به همون اندازه وسیعه و این متراژ رو از سر زندگی برداشته اند و حرف مردم هم پشیزی براشون اهمیت نداره .
    چرا وجه دیگه قضیه رو نمی بینی اگر کسی به همسرت (که مردی میانه است و این در جامعه ایرانی معقوله و عادی) بگه چرا زنت این همه قدش بلنده ( که بر عکس در جامعه ما به ندرت زندی قدش از 167-168 بلندتر می شه) و کمی هم استهزاء کنه انتظار تو چیه ؟ اینه که امیر با هات راه نره !!!
    عزیزم چرا فکر می کنی ازش بالاتری اگر کمی واقع بین باشی در می یابی که ارزش انسان ها به مال و مکنت و چشم ابروی زیبا داشتن و غیره نیست اونچه آدم ها رو با لا و پایین می کشونه غرور و کبر و منیت و با کمال پوزش کمبود عقل و دید در دیدن خوبی های دیگر انسا ن هاست. موفق و موید در پناه حق

  11. کاربر روبرو از پست مفید N.DELNAZ تشکرکرده است .

    N.DELNAZ (یکشنبه 30 فروردین 88)

  12. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,019
    امتیاز
    7,536
    سطح
    57
    Points: 7,536, Level: 57
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    650

    تشکرشده 657 در 204 پست

    Rep Power
    118
    Array

    RE: ميگه:چرا از زندگيم نميري بيرون!!!!!!!!!!!

    سلام درسای عزیز
    خانومی آدم ها وقتی می خوان کارای بزرگ انجام بدن باید اول خودشونو آماده کنن و همه ی سختی هاشو قبول کنن و با همه ی سختی هاش تا آخر راه رو پیش برن
    من اصلا نمی گن ازدواجت با امیر اشتباه بوده نه
    ولی شما که به خاطر عشقتون حاضر شدین از خانواده هاتون بگذرین حالا چرا از مسائل جزئی نمی تونین رد بشین
    اول نوشته هات خوندم که نوشته بودی خسته و درمونده ای ولی یادت باشه که امیر از تو خسته تره
    چون فکر می کنه درسشو دانشگاهشو جوانی شو از دست داده و شده یه کارگری که فقط باید پول در بیاره
    این حس و هیچ کس جز تو نمی تونه از همسرت بگیره خانومی اول قدمی که باید برداری اینه که این حس پوچی رو از همسرت دور کنی باید جوری رفتار کنی که به خودش افتخار کنه
    باید کاری کنی که بفهمه که تو دید تو یه قهرمان واسه زندگیتون
    مرد شما به حمایت عاطفی احتیاج داره گلم و تو باید همه ی بد اخلاقی ها و تند خویی هاشو تا زمانی که شرایط این جوریه تحمل کنی و به همه ی اون فدا کاری هایی که کرده ببخشی
    خواهر خوبم حالا که به همه گفتی امیر رو می خوای و راه برگشت نداری باید راه رفتنت رو خود هموار کنی باید همسرت رو درک کنی و برای چند لحظه خودت رو جای اون بزاری
    من نمی دونم که وضعیت درسیت چه جوریه ولی اگه می بینی درست داره باعث می شه همسرت رو از دست بدی برای یک ترم مرخصی بگیر و بیشتر بهش برس یا اینکه اصلا روزهای تعطیل تنهاش نزار به هر قیمتی که هست روزهایی که خونه است کنارش باش
    مراقب خودت باش

  13. کاربر روبرو از پست مفید bloom تشکرکرده است .

    bloom (یکشنبه 30 فروردین 88)

  14. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 خرداد 88 [ 05:57]
    تاریخ عضویت
    1387-8-07
    نوشته ها
    264
    امتیاز
    4,364
    سطح
    42
    Points: 4,364, Level: 42
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 186
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    76

    تشکرشده 81 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: ميگه:چرا از زندگيم نميري بيرون!!!!!!!!!!!

    سلام درسا جان
    فکر کنم شما یک تاپیک دیگه هم داشتی که مشکلت تقریبا همین بود ولی من کاملا امیر را درک می کنم زیر بار سنگین زندگی داره خورد میشه عزیزم.خودت بزار جای اون وببین چقدر کلافه میشی وقتی خودت را در خرج و مخارج تنها می بینی و خودت تنهایی باید یک وزنه 50 کیلویی بلند کنی.امیر بنده خدا از این دلخور هست که برای تامین زندگی تنهاست و کمکی از تو دریافت نمی کنه.اگر برات امکان داره یک کار نیمه وقت پیدا کن و در مخارج زندگی کمکش کن.و یک مشکل دیگه که قبلا بهت گفتم و کاملا مشخص اهمیت ندادی دانشگاه رفتن در روز جمعه هست.ما زنان فکر می کنیم وظیفه ما فقط حمالی و کار کردن هست در حالی که اشتباه می کنیم خداوند زن و مرد را مایه آرامش هم قرار داده .بعد از یک هفته کاری یک جمعه شوهرت داره که تنهاش میذاری و میری .خوب انتظار داره پیشش باشی ودر کنارش باشی و خستگی یک هفته رو از تنش در بیاری .یک فکر اساسی به فکر کلاس جمعه کن. از حرفهای شوهرت نرنج و میدان رو خالی نکن محکم باش وباهاش صحبت کن و کمکش کن.بیشتر از اونی که فکر کنی تحت فشار هست .صلوات نذر کن و نماز استغاثه به فاطمه زهرا بخوان وشک نکن که همه چیز درست میشه.امیدت رو از خدا از دست نده ومحکم باش ونزار پایه های زندگیت بلرزه.یا علی

  15. کاربر روبرو از پست مفید شادزی تشکرکرده است .

    شادزی (یکشنبه 30 فروردین 88)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.