با سلام من در حدود 8 ماه پیش از طریق نت با یک پسر 35 ساله اشنا شدم و او در ابتدا گفت با من قصد ازدواج دارد و گفت تحصیلاتش دکتری است و من به او گفتم که یک ماه ارتباط داشته باشیم وبعد باید از طریق خانواده اقدام کند او قبول کرد اما یک ماه گذشت و دایم امروز و فردا میکرد او به من گفت که خانوادهام را در جریان قرار دهم و من این کار را کردم ولی با وجود این باز اقدام نکردو دایم حرف از اینده و ازدواج و محل زنگیمان میگفت ودلم را خوش میکرد ودایم مرا به اینده میبرد ودایم میگفت دوستت دارم ما یک بارهم همدیگر را ملاقات نکردیم چون فاصله مان دور بود خلاصه هر ماه برای خواستگاری یک بهانه میاورد تا اینکه بعد از 8 ماه به من گفت که زن دارد وزنش عقد اوست ولی با وجود این با من قصد ازدواج دارد ومن سریع رابطه ام را قطع کرم ولی حالا دچار افسردگی و سرخوردگی شده ام من ضربه شدیدی خوردهام اکنون دارم برای ارشد میخونم ولی غم به مجالی نمی دهد به من بگید چه کار کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)