به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 91 [ 10:54]
    تاریخ عضویت
    1386-12-10
    نوشته ها
    1,675
    امتیاز
    16,606
    سطح
    82
    Points: 16,606, Level: 82
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 244
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,060

    تشکرشده 3,145 در 958 پست

    Rep Power
    187
    Array

    چه خبر از خدا؟

    شاید خیلی ها تونستن از نزدیک کعبه رو ببینن، دستشون رو روی سنگهاش بزارن و دورش بچرخن، کعبه یک مکعب ساده اس اما برای هر کسی متفاوته. همه این مکعب رو مثل هم نمی بینن...


    میخواستم کسانی که این تجربه رو داشتن بیان و از اولین لحظه ای که کعبه رو دیدن بگن، از احساسشون و بعد طواف و هوای شرجی مکه...





    وقتی به مسجد الحرام رسیدیم همه اش با خودم فکر می کردم کعبه چطور به نظرم میاد، با اینکه بارها توی تلوزیون و عکسهای مختلف دیده بودمش، یه صحن خیلی بزرگ و یک ساختمان سیاه رنگ بزرگ که وسطش قرار داره...
    قدمهام نه تند میشد و نه آهسته، نه جرأت تند رفتن داشتم و نه تحمل آهسته رفتن... سرم پایین بود تا نکنه از دور ببینمش، میخواستم وقتی نزدیکش شدم سرم رو بالا بگیرم و بهش نگاه کنم.
    سرتاپا سفید پوشیده بودم، پای برهنه ...
    دیگه نزدیک شده بودیم، همه سرشون بالا بود گریه می کردن و بعد سجده کردن، صدای حق حقشون رو میشنیدم اما من هنوز جرأت بلند کردن سرم رو نداشتم، برای همین بدون اینکه نگاه کنم سجده کردم، یه احساس عجیبی توی دلم بود اما گریه نمی کردم...
    دیگه وقتش بود که سرم رو بلند کنم، آروم نشستم و روبه روم رو نگاه کردم................! کعبه درست مقابلم بود.........! اما من رو بهتی فرا گرفته بود که .. انگار دنبال چیزی می گشتم... دنبال خدا؟؟؟!!! نمی دونم! اما ناخودآگاه لبخند زدم، زمزمه کردم «خدایا حالا بیشتر از همیشه معلومه که همه جا هستی» یکی از همراهانمون حرفم رو شنید با تعجب بهم نگاه کرد. گفت عظمت کعبه رو نمی بینی؟ گفتم عظمت کعبه؟! چرا عظمت کعبه؟ یعنی من اومدم اینجا که کعبه رو ببینم؟ این همه راه! این همه آدم فقط اومدن که عظمت کعبه رو ببینن؟ تازه کعبه به نظر من توی عکسها و تلوزیون بزرگتر به نظر میرسید، حتی صحنش! اصلا فکر نمی کردم انقدر فضاش کوچیک باشه، توی ذهن من خیلی بزرگتر بود...
    اما من واقعا برای دیدن کعبه نرفته بودم، من برای چی رفته بودم؟ برای اینکه مسلمان هستم؟ اما حج که فقط مختص به مسلمانها نیست! برای اینکه بهم بگن حاجیه؟ چه دلیل مسخره ای!! برای چی؟ به همه این چیزها فکر می کردم، من یه کعبه دیگه هم توی دلم داشتم، اونجا هم همیشه خدا بود، اینجا هم خونه خداست! ...
    باید طواف می کردیم، 7 دور... خلاف عقربه های ساعت، خلاف چیزی که اسیرمون کرده... خیلی ها دعا می خوندن، خیلی ها آروم راه می رفتن، خیلی ها به حالت دو بودن، خیلی ها یک عدد رو مدام زمزمه می کردن که عدد دورشون بود... اما من همه چیز از یادم رفته بود، خدایا من چی می خواستم؟ چرا هیچ آرزویی ندارم، برای دیگران چرا، اما برای خودم هیچ چیزی به ذهنم نمی رسید، تازه باید حواسم به تعداد دورها هم بود... خدایا چرا من هیچ آرزویی برای خودم ندارم؟ چرا احساس می کنم چیزی نیاز ندارم؟؟ بعد هم نماز و بعد نوبت سعی صفا و مروه بود... یک ساختمان سنگ شده، پر از کلمن های آب، با سقف و کولر و تجهیزات، تازه بعضی می گفتن که مسافتش رو هم کمتر کردن، هیچ نشانی از کوهی هم نبود... دو تا مهتابی سبز زده بودن که آقایون این فاصله رو می دویدن اما خانمها نه!
    هاجر این مسیر رو می دوید، اما الان آقایون می دون، چون دویدن برای خانمها خوب نیست!!! هاجر روی سنگ و خار و خاشک می دوید در جستجوی یک قطره آب، ما روی سنگ صاف راه می رفتیم و هر آن که اراده می کردیم می توانستیم یک لیوان آب از کلمنها بخوریم! هاجر زیر نور آفتاب سوزان بود بالای سر ما سقف... تازه یک ساختمان سه طبقه است!

    یک شب می خواستم دوباره طواف کنم، اما نه هفت بار، اصلا نمی خواستم بشمارم، به خدا گفتم تا هر وقت که توان داشته باشم دور کعبه می چرخم، نمی خواستم ذهنم درگیر اعداد بشه، چرخیدم، هیچ وقت لذت اون طواف رو فراموش نمی کنم... تا اذان صبح می چرخیدم.... آرامش بزرگی بود... من برای همان لحظه ها بود که به مکه اومده بودم، به خاطر همون چیزی که اون شب گرفتم، همون حسی که تجربه کردم، انگار که روی زمین نبودم و پرواز می کردم....

    کعبه یک مکعب ساده بود، کعبه یک نماد بود، کعبه یک یاد آورنده بود........

    وگرنه خدا محدود به جا و مکان نیست.....


  2. 3 کاربر از پست مفید shad تشکرکرده اند .

    shad (یکشنبه 23 خرداد 89)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 18:18]
    تاریخ عضویت
    1387-8-04
    نوشته ها
    1,150
    امتیاز
    16,194
    سطح
    81
    Points: 16,194, Level: 81
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 156
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    1,211

    تشکرشده 1,247 در 437 پست

    Rep Power
    133
    Array

    RE: چه خبر از خدا؟

    خیلی تجربه جالبی داشتین . دعا کنید نصیب ما هم بشه .

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 دی 88 [ 21:55]
    تاریخ عضویت
    1387-1-25
    نوشته ها
    313
    امتیاز
    6,373
    سطح
    52
    Points: 6,373, Level: 52
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 177
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    105

    تشکرشده 114 در 77 پست

    Rep Power
    49
    Array

    RE: چه خبر از خدا؟

    شاد عزیز واسه من هم دعا کن تا خداوند سعادت بوسیدن زمین مسجدالحرام ... رو نصیب من هم بکنه.

  5. #4
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 31 خرداد 91 [ 10:54]
    تاریخ عضویت
    1386-12-10
    نوشته ها
    1,675
    امتیاز
    16,606
    سطح
    82
    Points: 16,606, Level: 82
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 244
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,060

    تشکرشده 3,145 در 958 پست

    Rep Power
    187
    Array

    RE: چه خبر از خدا؟

    امیدوارم هر کس که آرزوش رو داره به این سفر بره..

  6. 2 کاربر از پست مفید shad تشکرکرده اند .

    shad (یکشنبه 23 خرداد 89)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 مرداد 88 [ 09:50]
    تاریخ عضویت
    1387-7-11
    نوشته ها
    461
    امتیاز
    5,358
    سطح
    47
    Points: 5,358, Level: 47
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 192
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    213

    تشکرشده 216 در 84 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه خبر از خدا؟

    من هنوز نرفتم امیدوارم که یک روز قسمت هر کسی که آرزو داره بشه و منم بی نصیب نباشم. فعلا که حج واجب تا 18 ساله دیگه نام نویسی شده.نمیدونم اون جا دقیقا چه جوریه اما تو خواب رفتم:P!!! همین طور که دور کعبه می چرخیدم به خونه خدا دست میکشیدم یه تیکه از اون نخ طلایی دوخته شده به کعبه جدا شد و افتاد تو دستم منم بستم دور دستم:D.

  8. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    257
    Array

    RE: چه خبر از خدا؟

    سلام شاد عزيز
    يکشنبه شب اول ذيحجه از مسجد شجره محرم شديم ، اوائلي که تهران بوديم با اينکه عمره هم نرفته بودم اما من اصلا از انجام اعمال حج دلهره نداشتم اما اونجا بعد از محرم شدن از مسجدشجره وتوي اتوبوس دلهره خاصي داشتم نه از بابت اعمال دقيقا نمي دونم بخاطر چي بود ... ساعت 2 صبح رسيديم مکه و با کاروان رفتيم هتل تاصبح که برويم برا اعمال، استراحتي کرديم ومن به اتفاق 4 نفراز هم اتاقيهام با ماشين سرباز به سمت مسجدالحرام حرکت کرديم نمي تونم بگم دلهره نداشتم ، (من کلا ادم خونسردي هستم) يه جورائي اين حس باعث شده بود گلوم خشک بشه
    بهرحال رسيديم به زير پلي که نزديک ابراج البيت هست ، دوستان گفتند از باب السلام وارد شيم من هم پذيرفتم
    چند نفري هم گفته بودند که وقتي چشمت به کعبه افتاد اولين دعات مستجابه ، من هم يه دعائي اماده کرده بودم که چه عرض کنم درواقع حدود 20 دعا بود به اين شکل که دعا ها رو با ويرگول ، و "که" و" اگر "... به هم وصل کرده بودم ....
    ببخشيد بايد برم ، بقيه رو بعد مي نويسم .

  9. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 آذر 91 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1387-10-07
    نوشته ها
    4,074
    امتیاز
    23,640
    سطح
    94
    Points: 23,640, Level: 94
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 710
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    16,488

    تشکرشده 16,567 در 3,447 پست

    Rep Power
    426
    Array

    RE: چه خبر از خدا؟

    خدا همین جاست در یک قدمی شاید هم خیلی نزدیک تر ، او همیشه با من است .

  10. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 فروردین 92 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1387-9-07
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    4,142
    سطح
    40
    Points: 4,142, Level: 40
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    284

    تشکرشده 289 در 103 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه خبر از خدا؟

    ای قوم به حج رفته کجائید ..کجائید
    معشوق همین جاست بیاید بیایید
    معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
    در بادیه سر گشته شما در چه هوائید
    ... هر یک از ما انسانها تجلی او هستیم فقط باید چشمها را باز کرد و حسش کرد ....چشمها را باید شست جور دیگر باید دید ...

  11. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 20 تیر 94 [ 15:18]
    تاریخ عضویت
    1387-7-07
    نوشته ها
    327
    امتیاز
    7,417
    سطح
    57
    Points: 7,417, Level: 57
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    782

    تشکرشده 791 در 202 پست

    Rep Power
    49
    Array

    RE: چه خبر از خدا؟

    چه زيبا و دلنشين نوشتي شاد عزيزم....
    راستي كه راست گفتي.... چون به دلم نشست....
    اون ! همه جا هست.... كنارمون.... نزديكتر از رگ گردن... و ما چه غافليم!

    حجتون قبول شاد عزيزم و baby عزيز....
    با اون دلهاي بزرگتون واسه ما هم دعا كنين....

  12. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 فروردین 92 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1387-9-07
    نوشته ها
    294
    امتیاز
    4,142
    سطح
    40
    Points: 4,142, Level: 40
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    284

    تشکرشده 289 در 103 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه خبر از خدا؟

    مي گويند رسيدن به تو خيلي سخته ، زهد و تقوي وعبادت و اعتكاف و......... مي خواد.....اما من ميدونم تمام اينها تنها بهانه اي براي دور ماندن از توست .

    تو همين جايي ،همين پايين ، تو به من از خودم نزديكتري . اي مانده در من مرا درياب......................

    من آن چوپانم كه تو را در اشكال ساده ميبيند و حس ميكند .در تپش هاي قلبم تو را حس ميكنم. در اشكهايي كه از ديدگانم جاري ميشود تو را هر لحظه حس ميكنم . در نواي شيرين دختركان نابالغ تو را حس ميكنم . در نواي پرندگان مهاجر بي لانه و سر گردان تو را حس ميكنم. مرا درياب اي از من به من نزديكتر .


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.