چون کمر بهر طواف عشق بست
در طواف اولش افتاد دست
دور دوم در مطاف دلبرش
از بغل افتاد دست دیگرش
دور سوم خون به جای اشک خورد
تیر دشمن آمدو بر مشک خورد
دور چهارم داشت عزم ترک سر
کرد پیش تیغ چشمش را سپر
دورپنجم از عمود آهنین
گشت سرو قامتش نقش زمین
گشت در دور ششم از تیغ تیز
قطعه قطعه عضو عضوش ریز ریز
شد سرا پا چشم زخم پیکرش
دید زهرا را به بالای سرش
با زبان حال می گفتش بتول
آفرین عباس من حجت قبول