سلام دوستان عزیز من واقعا دیگه به کمکتون نیاز دارم یه بار مشکلم رو مطرح کردم اما انگار اشتباه شد دیگه صبرم تموم شدهبنابرین تصمیم گرفتم یه بار دیگه ازتون تقاضای راهنمایی کنم فقط ببخشید لازمه یکم توضیح بدم امیدوارم خسته نشید
روزای اول دانشگاه بود که دیدمش یک لحظه چشممون به هم افتاد پسر واقعا جذاب و خوش تیپ بود اما چیزی که توجهم رو یک لحظه جلب کرد رفتارش بود برعکس دیگر پسرای دانشگامون در مرحله اول نه به من زل زد ونه حواسش شیش دنگ پرت شد واین خیلی برام جالب بود گرچه از این حرکتش خیلی خوشم اومد اما پای این گذاشتم که به خاطر صورت قشنگ و جذابیتش حتما پسر مغروریه اون روز زود رفتم خونه دم در راهرو یک لحظه چشامون به هم افتاد اما من به روی خودم نیاوردم چند هفته ای گذشت اون هیچ دختری رو به هیچ عنوان تحویل نمی گرفت و من که خودمم دختر خوشگل ومغروری بودم حسابی توجهم بهش جلب شد البته نه توجه خوب چون همه ی اینا رو گذاشتم پای غرور یه بار زنگ اخر بود ومن حسابی کلافه بودم هومن هم پشتم نشسته بود که همه جزوه هام سر کلاس پخش زمین شد با اینکه جلوی پای خودم بود اما اون با احترام و تواضع دلا شد وکمکم کرد این کارو در کمال ادب واحترام انجام داد بعد جواب تشکر من را دادبدون اینکه به چشمام نگاه کنه از اون به بعد دیگه نتونستم بهش بی تفاوت باشم خصوصا اینکه خیلی شبیه خودم بود و ادم عجیبی هم بود نه با دخترها حرف می زد ونه با پسرها قاطی می شد صورتش در عین قشنگی غمگین بود مثل منوقتی زیر نظرش گرفتم کم کم متوجه شدم این پسری که در ظاهر هواسش به هیچی نیست زیر زیرکی همه چیزو زیر نظر داره همیشه نزدیک هم می شستیم واین یک قانون نانوشته بود اما هیچ وقت کار غیر معقوای انجام نمی داد یهو به خودم اومدم دیدم نمی تونم نگاهش نکنم اون هم همین طور روزی صد بار چشمامون به هم می خورد و من به سختی می تونستم نگاهمو از چشای جذابش بکنم ولی یهو همه چی بهم ریخت من دیگه از این وضع خسته شدم و تصمیم گرفتم اصلا محلش نذرم چند بار بدون دوستم که همه جا با هام بود با هم برخورد داشتیم اما من راهم رو کج کردم وبرعکس شد بیشتر جلوم ظاهر می شد یه شب که دوستم نبود سایه به سایه باهام اومد هر چقدر اروم راه رفتم ازم جلو نزد دوش به دوش من داشت می اومد البته در کمال ادب بدون هیچ تماس وحرفی اما من ایستادم تا ازم جلو بزنه دو هفته اخیر رفتارش به کلی عوض شد دیگه اصلا تو چشمام زل نمی زد انگار حرکات خودم را تقلید می کرد درست همون جوری هر وقت از کنارم رد می شه سرش رو پایین می ندازهاین اواخر مثل بچه ها شده منتظر می شه من برم پشتم می اد بعد جلوی چشم صبر می کنه تا من دور بشم بعد راه بیفته انگار من دنبال اقا می ام و مزاحم ایشون شدماین هفته که خیلی مظلوم شده بود اصلا به من نگاه نمی کنه وبه زمین چشم می دوزه ولی هنوزم نمی تونه رفتار عادی داشته باشه همون طور که من نمی تونم اما این همه توضیح برای چی بود اول اینکه اصلا نمی فهمم اون چه احساسی به من داره و چی تو سرشه یعنی دلیل این رفتارهاشو نمی فهمم دوم اینکه واقعا نمی دونم باید چی کار کنم و چه رفتاری باهاش داشته باشم به خدا این مساله به ظاهر سادس اما من واقعا طاقت دیدن اون حرکات و نگاهشو ندارم لطفا کمکم کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)