مشکل باهمسرم سر خرید خانه

[zeynab1990]

سلام
مجبورم یه چیزهایی رو واضح بگم. ما ۹ ساله ازدواج کردیم خونمون مسکن مهره. اوایل خونمونو خیلی دوست داشتم. تمیز بود . با سلیقه خودم بود اما همون اوایل هم مشکلات خودشو داشت از لحاظ ساخت. ولی راضی بودم.رفته رفته محله مون شلوغ شد، پر از بچه ،همسایه های متفاوت،کثیف و خود ساختمون خرابی هایی پیدا کرد. همیشه فکرم این بود ازونجا بریم.
کار کردم پول جمع کردم الان تو شرایطی هستیم که با کل پولامون میتونیم بریم جای بهتر ولی همسرم به هیچ وجه نمیپذیره.
میگه به جاش بریم فیش مسکن ملی بگیریم ۲ تا خونه داشته باشیم.اون خونه ها بزرگترن حیاط دارن.ماشین خوب داشته باشیم.
درحالیکه من دیگه ازین شرایط فراری ام. امکاناتمون کمه. ما همیشه یخچالمون صفر میشه بعد میریم خرید چون دم خونمون مغازه نیست. بانک و کارای اداریمونو دیر به دیر میتونیم انجام بدیم چون تو محله مون نیست.
همسرم میگه همه اینا با یه ماشین حل میشه.
از طرفی همسرم فشار میاره بچه دار شیم خودمم میخام. ولی وقتی فکر میکنم با این شرایط چجوری بچه داری کنم انگار نمیتونم.
هر وقتم بحث میکنیم دعوامون میشه میگه تو الکی داری مخالفت میکنی. حتی میدونه آینده مالی مون با این نظرش ممکنه کمتر سود داشته باشه اما اصلا حرفامو نمیپذیره.
از طرفی پول بخش زیادیش برای منه ولی نای جنگیدن با همسرم رو ندارم.
متاسفانه خانواده همسرم مشکلات مالی و خانوادگی شدید دارن، مادرش سالها پیش با فشاری که به پدرش آورده باعث شده خونه شون رو از دست بدن بعده ها از هم جدا شدند. الان همسرم میترسه ما قدم بزرگ برداریم. هی به من میگه اشتباه مامانمو تکرار نکن.
واقعا زندگی تو بیابون تنها با یه خونه ای که حتی سندش معلوم نیس کی به نام ما بخوره دور از زندگی شهری برام عذابه.۹ ساله دارم تحمل میکنم

[حیاط خلوت]

الان که وضع مسکن راکده
زمان خیلی خوبی برای خرید خونه اس
به نظرم اگه همسرتون چند تا خونه ببینه شاید خودش هم راغب بشه

[مدیرهمدردی]

سلام
مجبورم یه چیزهایی رو واضح بگم. ما ۹ ساله ازدواج کردیم خونمون مسکن مهره. اوایل خونمونو خیلی دوست داشتم. تمیز بود . با سلیقه خودم بود اما همون اوایل هم مشکلات خودشو داشت از لحاظ ساخت. ولی راضی بودم.رفته رفته محله مون شلوغ شد، پر از بچه ،همسایه های متفاوت،کثیف و خود ساختمون خرابی هایی پیدا کرد. همیشه فکرم این بود ازونجا بریم.
کار کردم پول جمع کردم الان تو شرایطی هستیم که با کل پولامون میتونیم بریم جای بهتر ولی همسرم به هیچ وجه نمیپذیره.
میگه به جاش بریم فیش مسکن ملی بگیریم ۲ تا خونه داشته باشیم.اون خونه ها بزرگترن حیاط دارن.ماشین خوب داشته باشیم.
درحالیکه من دیگه ازین شرایط فراری ام. امکاناتمون کمه. ما همیشه یخچالمون صفر میشه بعد میریم خرید چون دم خونمون مغازه نیست. بانک و کارای اداریمونو دیر به دیر میتونیم انجام بدیم چون تو محله مون نیست.
همسرم میگه همه اینا با یه ماشین حل میشه.
از طرفی همسرم فشار میاره بچه دار شیم خودمم میخام. ولی وقتی فکر میکنم با این شرایط چجوری بچه داری کنم انگار نمیتونم.
هر وقتم بحث میکنیم دعوامون میشه میگه تو الکی داری مخالفت میکنی. حتی میدونه آینده مالی مون با این نظرش ممکنه کمتر سود داشته باشه اما اصلا حرفامو نمیپذیره.
از طرفی پول بخش زیادیش برای منه ولی نای جنگیدن با همسرم رو ندارم.
متاسفانه خانواده همسرم مشکلات مالی و خانوادگی شدید دارن، مادرش سالها پیش با فشاری که به پدرش آورده باعث شده خونه شون رو از دست بدن بعده ها از هم جدا شدند. الان همسرم میترسه ما قدم بزرگ برداریم. هی به من میگه اشتباه مامانمو تکرار نکن.
واقعا زندگی تو بیابون تنها با یه خونه ای که حتی سندش معلوم نیس کی به نام ما بخوره دور از زندگی شهری برام عذابه.۹ ساله دارم تحمل میکنم

با سلام
دقیقا پاسخ شما ، همان پاسخی هست که در تاپیک دیگر شما ارسال کرده ام.
یعنی مهارتهای ارتباطی و مهارتهای گفتگو:

لینک تاپیک دیگر شما:
چطور در مقابل همسرم از خودم دفاع کنم