سلام دوستای گلم.
خواهش میکنم این مشکل من رو بخونید و منو راهنمائی کنید..
من قبلا هم توی یک تاپیک دیگه مطرح کرده بودم که کمی با خانواده همسرم بابات مسائل مالی مشکل دارم البته این موضوع توی خودم بوده و هیچ برخوردی نداشتم و مطمئنا فعلا نخواهم داشت اما اینقدر فکرم رو به خودش مشول کرده که باعث شده از دست همسرم ناراحت باشم/
من 6 ماه هست که نامزد کردم یعنی عقد کردیم و هنوز با خانواده خودم زندگی میکنم.26 سالمه و همسرم 30 ساله هر دوتا کارمند... من از 18 سالگی به علت ورشکستگی پدرم هم کار کردم هم درس خوندم... البته خیلی سریع تونستم مثل قبل رفاه کامل رو دوباره به زندگیم برگردونم...همسر من هم با توجه به اینکه تک پسر خانواده هست و اینکه پدر ایشون اصلا در مسائل مالی فرد قابل اطمینانی نیست با اینکه یک فرهنگی بازنشسته است اما اصلا تکیه گاه مالی برای پسرش هیچگاه نبوده خیلی با پشتکار همیشه تلاش برای زندگی میکنه و اون هم خوشبختانه الان به شرایط مالی مساعدی رسیده...
مسائله ای که من رو خیلی درگیر خودش کرده اینه که خانواده ایشون تصور میکنن باید از پسرشون نهایت استفاده رو ببرن.. من خیلی خانواده دوستم و همیشه معتقدم چه پسر و چه دختر بعد از ازدواج نباید خانواده خودشون رو از لحاظ مالی و عاطفی تنها بگذارن این رو هم بارها به همسرم گوشزد کردم و اون هم آگاهه اما حالا میبنم که همه چیز برعکس شده و خانواده اون به جای اینکه مراعات اون رو بکنن که به هر حال باید حداقل سرمایه برای شروع زندگی رو جمع کنه به راههای مختلف از اون سوئ استفاده میکنن..ب ه عن.ان مثال ... چند وقت پیش تولد خواهر همسرم بود... من قصد داشتم خودم به سلیقه خودم برای اون هدیه ای ارزشمنذ بخرم... البته توجه کنید که اون از من 5 سال کوچکتره و ازدواج کرده و اکثر جهیزیه کامل اون رو برادرش براش خریده و این در صورتی هست که خواهرش همیشه میگه از این داداش خیری به ما نرسید..خیلی پر حرفه و کلا بچه هست... که من هیچوقت حرفاشو به دل نمیکیرم و فراموش میکنم... خلاصه سرتون رو به درد نیارم..شبی که میخواستم کادو بگیرم همسرم گفت مامان خودش کادو گرفته پولشم از من گرفته 70 هزار تومن .. خواهر همسرم خودش گفته بود که برتردرم اینو برام بگیره..مادرشم سریع اقدام کرده بود... دیروز جشن تولد همسرم بود ما توی خونه براش کیک حریدیم و هدیه بهش دادیم...و به خوبی برگزار شد... امروز به من زنگ زده که مامان اینا گفتن ما رو باید شام ببری فلان جا...خیلی گرون/// بابت تولدت...این مسائل در صورتی هست که از لحاظ مالی نه ما و نه اونها در سطح مرفه برای انجام این کارها نیستسم .. یعنی اصلا یک موضوع معمولی یا چیزی که برای اونها عادی باشه نیست...
اینها فقط چند مورد کوچیک بود.. من اصلا باور کنید با خانواده همسرم مشکل ندارم اما نمیدونم احساس میکنم که خیلی این رفتارها زننده است... یعنی یک جورائی سوئ استفاده.... یک بار با همسرم صحبت کردم که ما باید یکم مراقب خرج کردنهای بی مورد باشیم واین در حالی هست که من و اون تصمیم گرفتیم مراسم نگیریم که بتونیم با سرمایه بیشتری زنذگی رو شروع کنیم و خانواده من هم مراعات میکنن اما وقتی این حرکات رو میبینم واقعا نمیدونم چه عکس العملی باید داشته باشم..
ببخشید که ایتقدر طولانی شد... اما واقعا در مونده شدم..
نمیدونم چه بکنم..
راهنمائیم کنید لطفا.
علاقه مندی ها (Bookmarks)