به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 31
  1. #1
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array

    چرا نمیتونم شاد باشم و لذت ببرم؟

    سلام
    روز خوش
    مشکلی که من باهاش سر کار دارم اینکه نمیتونم مثل ١٨ سالگی از زندگی لذت ببرم
    نمیتونم در لحظه حال زندگی کنم
    اصلا فکر میکنم ربطی هم به موقعیت و اتفاقاتی که بر سرم اومده نداره
    فقط یک چیز میتونه یکمی بهم هیجان وشادی بده
    انهم فکر کنم با اولین اختلاف و تفاوت نتیجه معکوس میدهد یعنی نتنها منو شاد نمیکنه بلکه دچار استرس هم میشم
    خسته شدم از وضعیتم
    چرا نمیتونم دیگه لذت از زندگی ببرم
    فکر نکید یک گوشه نشستم همش گریه و غصه
    اصلا
    ولی مثلا من فوق العاده از بازیهای کامپیوتری خوشحال میشدم و کیف میکردم الان نمیتونم و حوصلشو ندارم
    فوق العاده از انجام مقاله ای خوشم میمد ولی الان خیر
    یا انقدر از این مساله ای که به من هیجان میده اونوقتا برام مهم نبود و اصلا اینجوری بهش نگاه نمیکردم
    یا خیلی اتفاقات دیگه
    مثلا فقط فکر اینو میکردم که لیسانس بگیرم انقدر ذوق خوشحالی میکردم ولی الان که گرفتم هیچ ذوقی نکردم هیچ حسی ندارم
    یا اون موقع عاشق دیوان حافظ بودم یک شعر انقدر منو سر ذوق میورد
    یا به عرفان این چیزها علاقه داشتم خیلی ولی الان همش برام رنگ باخته و دیگه هیچ علاقه ای به کسبش ندارم مخصوصا وقتی ادمهای مناسب رو هم پیدا نکردم
    نمیدونم از افسردگیه از چیه
    ولی کاشکی اون چیزی که الان موجب هیجان من میشه اینم نبود چون من از نداشتنش عذاب نمیکشیدم
    شما که دستی در روانشناسی دارید من چی کار کنم تا مثل قبل بشم یا حداقل همین یک هیجان هم نداشته باشم یه دست بشم:)

  2. 3 کاربر از پست مفید خادم رضا تشکرکرده اند .

    gholam1234 (جمعه 11 مهر 99), miss seven (جمعه 11 مهر 99), الهه زیبایی ها (جمعه 11 مهر 99)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 05 اردیبهشت 04 [ 22:42]
    تاریخ عضویت
    1396-1-29
    نوشته ها
    844
    امتیاز
    27,214
    سطح
    97
    Points: 27,214, Level: 97
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 136
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,633

    تشکرشده 2,335 در 757 پست

    Rep Power
    209
    Array
    با سلام
    در مورد هیجان و شادی در زندگی
    نظر کلی من این هست که
    مثل یک دارو و ویتامین بهش نگاه کنید و به زندگی تون تزریق کنید
    و اینکه تا حد ممکن از هر چیز منفی دوری کنید. حتی گفتن یک جمله منفی از زبون خودتون!
    فکر میکنم حالا به هر دلیلی امروزه نیاز مردم جامعه همین شده!
    [QUOTEمثلا فقط فکر اینو میکردم که لیسانس بگیرم انقدر ذوق خوشحالی میکردم ولی الان که گرفتم هیچ ذوقی نکردم هیچ حسی ندارم][/QUOTE]
    نمیدونم تو همین همدردی یا جای دیگه خونده بودم که ساختار مغز انسان به همین گونه است‌.
    نیاز ذاتی انسان رسیدن به یک منبع باقی هست ولی همه تلاشش همیشه در جهت کسب فانی هاست و وقتی حتی بهش میرسه میبینه ارضا نشده!

    حالا جدا از فلسفه اش :-) احتمالا کمبودی یا شکستی تو زندگی حس میکنید که
    دیگه از چیزی لذت نمیبرید ....برای خیلیهامون پیش میاد.
    توصیه میکنم کتاب لحظات ناب زندگی از باربارا دی انجلیس رو بخونید
    خود من الان دارم کتاب راهبی که فراری خود را فروخت رو میخونم
    غرق شدن در کتاب و خیلی بیشتر دوست دارم تا غرق شدن در دنیای منفی هایی که قدرت تغییرش رو ندارم.
    به قول کویر دکتر شریعتی پدرم رفت تا نبیند ....شاید راه حل این روزهای ما همین باشه.
    موفق باشید

  4. 3 کاربر از پست مفید الهه زیبایی ها تشکرکرده اند .

    miss seven (جمعه 11 مهر 99), Pooh (جمعه 11 مهر 99), خادم رضا (جمعه 11 مهر 99)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array
    سلام.
    خوندن کتاب «زندگی نزیسته ات را زندگی کن» را بهتون توصیه میکنم.

    موفق باشید.

  6. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    miss seven (جمعه 11 مهر 99), خادم رضا (جمعه 11 مهر 99)

  7. #4
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم بخاطره پاس
    ولی من زندگیم هیچ کمبودی نداره در حال حاضر ماشالله
    همه چی دارم شاید در گذشته شکست خوردم ولی الان هم زندگیم بر وقف مراد خدا رو شکر
    بعضیا رودر رو میان به من میگن خوشبحالت
    از نظر تحصیلات عالی
    از نظر خانواده خوب
    از نظر کاری عالی بعضی وقتها انقدر گزینه انتخابکار دارم که نمیدونم چی کار کنم
    با توجه به لیسانسم و مهارتم
    پسرم پیش خودم و همش خدارو شکر میکنم
    خواستگار دارم
    خلاصه بگم وضعیتم خوبه نسبت به سنم
    ولی نمیدونم چرا دیگه لذت نمیبرم از همه چیز
    از بعضی چیزهای دیگه لذت میبرم مثلا بعد از تکمیل تحصیلاتم دست پسرم بگیرم و دوست دارم یه باغ بگریم و برم باغبونی باغی پر از گل و درخت برم میوه های درختا رو بچینم
    دیگه به یسری چیزا علاقه ندارم ولی یه سری چیزهای دیگه مورد علاقم شده
    مثلاقبلنا دوست داشتم پزشک بشم ولی الان دیگه علاقه چندانی ندارم و دکتری گرفتن در همین رشته انتخابی خودم رو ترجیح میدم
    از کتاب هایی هم که معرفی کردید ممنونم

  8. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    miss seven (جمعه 11 مهر 99)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 01 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-9-10
    نوشته ها
    1,024
    امتیاز
    36,001
    سطح
    100
    Points: 36,001, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    5,233

    تشکرشده 2,947 در 957 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    259
    Array
    سلام خادم رضا عزیز
    امیدوارم حالتون خوب باشه .

    ببینید من خودم دقیقا مثل شما هستم و بنظرم این حالت ها طبیعیه ... من قبلا خیلی از مهرت ها رو دوست داشتم یاد بگیرم و همه تشویقم میکردن ولی با گذشت زمان و یه جورایی بالا رفتن سن آدم حالت روحیش هم تغییر میکنه و من دیگه اینقدر مشتاق یادگیری اون مهارت ها نیستم مگر اینکه تفریحی باشه .... حتی الآن بعضی وقتا به حس و حالات و حتی تفکراتی که چند ماه قبل داشتم فکر میکنم و با خودم میگم : یعنی من همچین فکری داشتم !!! ( خودم تعجب میکنم از بعضی کارا و طرز فکرا و حس و حالات خودم )

    این موضوع به نظر من نمیشه گفت ربطی به افسردگی داره ... این یه چیز طبیعیه که مطمئنم خیلی از آدما تجربه اش میکنن پس نگران نباشین.

    بنظرم به خودتون سخت نگیرین و راحت مثل بقیه ی وقتا زندگیتون رو بکنید .

    اینکه میگین نمیتونم شاد باشم و یا شاد نیستم اشتباهه ...چون ما آدما شادی رو صرفا یه اتفاق خیلی بزرگ هیجان آور میدونیم در حالیکه ممکنه شما بشینی کنار پسرت و یه چایی و کیک خامه ای مادر و پسری بخورین وکلی لذت ببرین و یا یه مدت زمانی رو عبادت کنید و حال دلتون خوب بشه ... همه ی این چیز های کوچیک میتونن کلی حال آدمو عوض کنن .

    مثلا خود من به شخصه با دنبال کردن یکی از پیج های روزمرگی حالم کلی خوب میشه و یا با خوندن یه کتاب موفقیت انگیزه ام بیشتر میشه و حتی پیاده روی و خرید کردن .

    اگر کمی به زندگیتون دقت کنید حتما متوجه این موارد میشین .

    ان شاءالله عمر با عزت داشته باشین خادم رضا عزیز .
    در عشق

    اگر طاقت ویرانگی ات نیست
    دلتنگ کسی باش که
    دلتنگ تو باشد . . . !

  10. کاربر روبرو از پست مفید miss seven تشکرکرده است .

    خادم رضا (جمعه 11 مهر 99)

  11. #6
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم
    شاید بحران سی سالگی که میگن اینه
    دیگه از خیلی کارها خوشحال نمیشم
    دیگه حوصله خیلی کارهارو ندارم
    وسواسمم که همچنان هست بهتر شدم ولی هنوز اون طوری که میخوام نشدم دکترم اومد یه قرص خوب برام بنویسه اما میدونید خیلی عوارض دارن و ایشون هم ننوشت
    سون خانوم شما الان برای وسواستون چه قرصی مصرف میکنید ایا خوب بوده تونسته جلوی فکرهای اضافتونو بگیره
    اینکه میفرمایید فکر منفی نکن مغز من دنبال منفی میگرده اصلا حتی اگر همه چی در اون لحظه خوب باشه البته بهتر شدم ولی...
    یادمه ارزوم بود یه موبایل داشته باشم از صبح تا شب از این بازیهای اندرویدی انجام بدم ولی الان ازش لذت نمیبرم
    یا مثلا ازدواج من پیش اومد و من خیلی تو فکر این چیزا نبودم
    ولی الان به فکر ازدواج متعهدانه هستم اونم شاید روزی صد بار
    این منو اذیت میکنه
    اصلا چرا باید انقدر مغز من مشغول این مساله بشه در حالی که نبوده
    حتمی ریشه بالینی داره و انگار من همه کمبودهامو در ازدواج پیدا میکنم
    و این خیلی بد
    سررشته خاصی در این مساله ندارم ولی احساس میکنم شاید سبب عزت نفس من میشه یا همون اعتماد بنفس
    شاید همه کمبودهامو زیر نقاب همسر میتونم قایم کنم یا به همه ثابت کنم من شکست خورده نیستم و از نگاه دیگران نسبت به زندگی من اعتماد بنفس بگیرم
    نمیدونم ولی حس میکنم ریشه بالینی داره این حس من

  12. کاربر روبرو از پست مفید خادم رضا تشکرکرده است .

    miss seven (شنبه 12 مهر 99)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array
    سلام.
    به نظرم مساله ای که دارید اصلا چیز پیچیده و نگران کننده ای نیست. تغییراتی طببعی در روند تکامل و رشد شماست.


    ببینید ما وقتی یک کودک هستیم، با یه بستنی چقدر ذوق میکنیم. ولی وقتی بزرگتر میشیم بستنی خوشمزه است ولی اون هیجانی که در کودکی بهمون میداد رو نمیده.

    هر چی رشد میکنیم، علایق و تمایلات تغییر میکنند و از مادیات و ظواهر و سطح، به عمق میرن.‌

    این چیز خوبیه و نگران کننده نیست به نظر من.

    شرایط بیرونی زندگی شما ثبات داره و الان وجودتون نیاز به لذتی غز جنس دیگری که در واقع به عمق رفتن و ارامش است داره.

    همینطور تمایل به رابطه متعهدانه هم چیز مثبتی است.

    اما در مورد اینکه میگید همه کمبودهاتون رو زیر نقاب همسر میتونید قایم کنید، میشه بگید چه کمبودی منظورتونه؟

  14. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    miss seven (شنبه 12 مهر 99), خادم رضا (یکشنبه 13 مهر 99)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 01 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-9-10
    نوشته ها
    1,024
    امتیاز
    36,001
    سطح
    100
    Points: 36,001, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    5,233

    تشکرشده 2,947 در 957 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    259
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خادم رضا نمایش پست ها
    ممنونم
    شاید بحران سی سالگی که میگن اینه
    دیگه از خیلی کارها خوشحال نمیشم
    دیگه حوصله خیلی کارهارو ندارم
    وسواسمم که همچنان هست بهتر شدم ولی هنوز اون طوری که میخوام نشدم دکترم اومد یه قرص خوب برام بنویسه اما میدونید خیلی عوارض دارن و ایشون هم ننوشت
    سون خانوم شما الان برای وسواستون چه قرصی مصرف میکنید ایا خوب بوده تونسته جلوی فکرهای اضافتونو بگیره
    اینکه میفرمایید فکر منفی نکن مغز من دنبال منفی میگرده اصلا حتی اگر همه چی در اون لحظه خوب باشه البته بهتر شدم ولی...
    یادمه ارزوم بود یه موبایل داشته باشم از صبح تا شب از این بازیهای اندرویدی انجام بدم ولی الان ازش لذت نمیبرم
    یا مثلا ازدواج من پیش اومد و من خیلی تو فکر این چیزا نبودم
    ولی الان به فکر ازدواج متعهدانه هستم اونم شاید روزی صد بار
    این منو اذیت میکنه
    اصلا چرا باید انقدر مغز من مشغول این مساله بشه در حالی که نبوده
    حتمی ریشه بالینی داره و انگار من همه کمبودهامو در ازدواج پیدا میکنم
    و این خیلی بد
    سررشته خاصی در این مساله ندارم ولی احساس میکنم شاید سبب عزت نفس من میشه یا همون اعتماد بنفس
    شاید همه کمبودهامو زیر نقاب همسر میتونم قایم کنم یا به همه ثابت کنم من شکست خورده نیستم و از نگاه دیگران نسبت به زندگی من اعتماد بنفس بگیرم
    نمیدونم ولی حس میکنم ریشه بالینی داره این حس من
    خادم رضا عزیز یه چیزی که به طور واضح توی نوشته هاتون دیده میشه این هست که دوست دارین خودتونو آزار بدین ... البته منم یه زمانی اینطور بودم و بقیه بهم میگفتن برای چی اینطوری میکنی با خودت ...مثلا من به یه چیزی خیلی علاقه داشتم و وقتی یه دفه علاقه مو نسبت به اون چیز از دست میدادم میرفتم خودمو مجبور میکردم و با خودم میگفتم که تو هنوز هم باید به اون چیز علاقه مند باشی در حالیکه این کارا همه بیهوده ست و از همون افکار وسواس گونه نشأت میگیره .... بعد ها یاد گرفتم زمانیکه اینطوری شدم خودمو رها کنم و بگم : ببین سون تو یه زمانی دوست داشتی فلان وسیله رو بخری و یا فلان کارو انجام بدی ولی الآن دیگه ذوق و انگیزه براش نداری ....اکی ....هیچ مشکلی نیست سون ..تو نباید به خودت سخت بگیری سون ... خیلی ها مثل تو هستند ....صبر کن و زندگیتو بکن و به خودت فرصت بده ...مطمئن باش دوباره چیز های جدید بیشتری رو دوست خواهی داشت و پیگیری خواهی کرد ...اینطوری خودمو اروم میکنم و راه خوبی هم هست .


    یه نکته بگم : امام علی (ع) فرمودن قلب ها گاهی در حالتی هستند که شما دوست دارین کلی عبادت کنید و گاهی هم اصلا نمیخوای بلند شی واجباتت رو بجا بیاری ( البته به زبون خودم دارم میگم )
    امام علی میگن زمانیکه قلبتون حالت اقبال داره کلی عبادت کنید و اعمال مستحب انجام بدین و زمانیکه قلبتون توی حالتی هست که رغبتی به این مسائل نداره فقط به انجام واجبات اکتفا کنید و تمام .


    عزیزم برای خیلی از ما پیش اومده که ذوق یه چیزی و یا انجام یه کاری داشتیم ولی بعد مدتی کلا علاقه مون رو از دست میدیم نسبت به اون موضوع .... این اصلا چیز عجیبی نیست و طبیعیه ....با خودت مهربون باش و نگو : چون من قبلا به این مورد علاقه داشتم الآن هم باید داشته باشم ، یا با خودت بگی : برای چی دیگه من به این علاقه ندارم ؟

    اگر این فکر ها در حد گذرا باشه و ازش رد بشین که هیچ وگرنه ناشی از همون افکار وسواس گرایانه است که اون هم اغلب جمعیت دچارشن ...یکیش خود من که بخوبی تک تک صحبت هاتون رو درک میکنم چون تجربه اش کردم .


    دیگه اینکه داروهایی که من میخورم دوز بالایی ندارن و ضد افسردگی ان بیشترشون چون من در حین افکار وسواسی اضطراب شدیدی ( حمله ی پانیک ) میگرفتم و بخاطر همین بیشتر داروهام ضد افسردگی و ضد اضطراب هستن ...یه پروپانول هم برای کنترل تپش قلب میخورم ....

    این دارو ها جلوی اضطراب رو میگیرن و همینطور تا حدی افسردگی و وقتی آرامش داشته باشی افکار هم کمتر میان سراغت ولی از بین نمیرن ...کمرنگ میشن ... بیشتر خود آدم باید به خودش کمک کنه ...از من هم میشنوی خودتو دست هر روانپزش و روانشناسی نده مگر اینکه خیلی عالی باشه .... البته من خدا یاری کرد تا پزشکمو پیدا کردم.

    هیچی دیگه همین ...من نگفتم افکار منفی نکن چون ذهن آدم مثل یه رودخونه اس که ممکنه بین اون آب های تمیز و زلال آشغالایی هم باشه ....بزار رد بشن و برن ....این هم بهت بگم که هر چی بیشتر تلاش کنی از فکری دوری کنی بیشتر میاد سمتت و تقویت میشه ....بزار بیاد ولی تو نسبت بهش بی اهمیت باش ... با خودت بگو دوباره توی رودخونه ی ذهنم این آشغالا اومدن ...میان و میرن ...

    هیچی دیگه همین ....

    از تجربیات چندین ساله ام برات گفتم ...

    و یه نکته مهم اینکه اگر به خدا نزدیک تر بشی ( هر چی میگه انجام بدی ) وسواست کمرنگ میشه و خدا کمک میکنه ....علت این بیماری بیشتر نفوذ شیطان توی قلب انسانه ...توی آیه قرآن هم هست ( سوره ناس و فلق گویای همه چیزه )

    شیطان وقتی به آدم نزدیک میشه که اون آدم از خدا دور شده .

    برو ببینم چه میکنی خادم رضا عزیز .

    امیدوارم با خبرای خوب بیای پیشمون ... خوردن دارو هم درسته عوارض داره ولی فوایدش بیشتره ..البته بستگی به میزان اضطراب و وسواس شما داره ...حتما توی وجودت اینقدر احساس نیاز نکردی که مصرف کنی ولی من اون زمان منتظر بودم یه نوش دارویی پیدا بشه بخورم خوب بشم .
    در عشق

    اگر طاقت ویرانگی ات نیست
    دلتنگ کسی باش که
    دلتنگ تو باشد . . . !

  16. کاربر روبرو از پست مفید miss seven تشکرکرده است .

    خادم رضا (یکشنبه 13 مهر 99)

  17. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 آبان 00 [ 09:13]
    تاریخ عضویت
    1399-5-06
    نوشته ها
    219
    امتیاز
    5,439
    سطح
    47
    Points: 5,439, Level: 47
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    270

    تشکرشده 423 در 177 پست

    Rep Power
    47
    Array
    در 18 سالگی دغدغه های فکریت مثل الان نبود خوب حتما . آبت سر جاش بود . نونت بود . غدات آماده بود . پدر و مادر و اقوام و دوست انتظار آنچنانی باهات نداشتن . به قول ماها اون موقع هاشوهر . بچه نبود و ازت انتظار نداشتن . همه چی را آسون میگرفتی . بزرگتر شدی یاد گرفتی زندگی مشکلات خودش را داره . هر مرحله از زندگی وارد میشیم دغدغه های خودش را داره . 30 سال بعد هم پیر بشی یه مشکلاتی دیگه می یاد .
    به قول یکی از اساتید روانشناسیم >> مفهوم زندگی را یاد بگیریم <<

  18. کاربر روبرو از پست مفید Niagara تشکرکرده است .

    خادم رضا (یکشنبه 13 مهر 99)

  19. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 14 خرداد 04 [ 08:22]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    798
    امتیاز
    25,302
    سطح
    95
    Points: 25,302, Level: 95
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First ClassOverdriveSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    2,336

    تشکرشده 1,642 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خادم رضای عزیز
    لیستی از فعالیت های لذت بخش که دوست داری انجام بدی تهیه کن و اینجا بذار. برای کمک گرفتن هم میتونی توی اینترنت همین کلید واژه رو جستجو کنی و از توی اون لیست فعالیت های مورد علاقه ات رو انتخاب کن.
    اندکی صبر، سحر نزدیک است.

  20. کاربر روبرو از پست مفید Eram تشکرکرده است .

    خادم رضا (یکشنبه 13 مهر 99)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.