مقدمه
سال ها دل طلب جام جم از ما میکرد
و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کَوْن و مکان بیرون است
طلب از گمشدگانِ لبِ دریا میکرد
صبح که از خواب بر می خیزیم، ذهنمان راهی سفری یک روزه است. ما در این سفر، سوار ماشین می شویم و ذهنمان رانندگی می کند که گاهی با سرعتی سرسام آور رانندگی کرده و گاهی نمی توانیم حتی آن را از پارکینگ بیرون بیاوریم! همان اول صبح ماشین وجودمان پنچر است.
گاهی ذهن ما را به طور دقیق به مقصد می رساند و بعضی اوقات خود را در میانه کوره راهی می بینیم که پر از سنگ و علف های هرز است. ذهن می تواند ما را به خیابان های با خانه های بلند و باشکوه یا زمین های سنگلاخی ببرد! همچنین می تواند ما را به محلات و کوچه پس کوچه هایی ببرد که پر از خطر و وحشت است.
اگر فرمان هدایت ذهن مان را در اختیار بگیریم و رانندهای ماهر، نترس و با شهامت باشیم و در مسیرهای درست رانندگی کنیم، ذهن میتواند ما را به هر مقصدی که بخواهیم برساند.
اگر قدرت ضمیر ناخودآگاه خود را درک می کنیم و به راستی قصد داریم در زندگی به موفقیت و کامیابی دست یابیم، باید بدانیم که ضمیر ناخودآگاه مان چگونه کار می کند و از خود واکنش نشان میدهد. باید به این امر اعتقاد داشته باشیم که هیچ گاه برای دستیابی به آرزوهایمان دیر نیست. آری؛ هیچ گاه برای تبدیل شدن به فردی که می خواهیم، دیر نیست.
ذهن شما شبیه به یک ایستگاه رادیویی است که ایستگاه خبری آن، روی دو موج مثبت و منفی که هر دو از لحاظ قدرت با هم برابرند به شما پیام می فرستد. اکنون بررسی می کنیم کار پیام رسانی به شما چگونه انجام میشود؟
فرض کنید مافوق تان به نام جناب اخوان امروز شما را به دفترش فرا بخواند، کارهایی که انجام دادهاید، مورد بررسی قرار دهد، از کارتان تعریف و انتقاد هایی کند و پیشنهاد های کوچکی نیز در راستای بهبود کارها مطرح سازد.
در هنگام شب، کاملا طبیعی است که واقعه روز گذشته را به یاد بیاورید و کمی درباره آن فکر کنید. اگر روی موج منفی قرار بگیرید، چنین جملاتی را میشنوید: «آهای، مراقب باش! بالاخره اخوان حسابت را میرسد. او آنقدر بد ذات است که حد ندارد!
به هیچ کدام از راهنمایی هایش نیاز نداری. ولش کن بابا.
یادت می آید مهران در مورد اخوان چه می گفت ؟ حق با او بود . قصد دارد تو را هم مثل مهران خرد کند! در برابرش مقاومت کن. دفعه بعد که تو را خواست، درست و حسابی جوابش را بده! اصلا برای چه صبر کنی؟ همین فردا برو توی دفترش و بپرس که منظورش از آن انتقادها چه بوده است…»
حالا ایستگاه رادیویی ذهن تان را روی موج مثبت تنظیم کنید. اگر دکمه دستگاه را روی موج مثبت تنظیم کنید، چنین چیزهایی به خود میگویید: «انصافا جناب اخوان آدم بدی هم نیست. پیشنهادهایش تا حدی معقول بهنظر میرسد. اگر از آن ها استفاده کنم، به احتمال زیاد می توانم کاری بهتر ارائه دهم، موقعیتم را در شرکت بهتر کرده و حقوق بیشتری هم دریافت کنم. او به من لطف دارد.
فردا می روم و به خاطر راهنمایی های مؤثرش از او تشکر و قدردانی میکنم. احسان راست می گفت. با جناب اخوان خوب می شود کار کرد؛ بستگی به خود آدم دارد که چگونه برخورد و برداشت کند. اگر من به جای احساس طلبکاری از مافوقم، خود را اصلاح کنم، موفقیتم دو برابر میشود…»
پس یاد بگیرید از دستگاه عظیم ذهن خود بهدرستی استفاده کنید.
مغز انسان به دو بخش تقسیم میشود: «خودآگاه و ناخودآگاه»
شاید تاکنون بارها از زبان دانشمندان شنیده باشیم که افراد تنها از 10 درصد از ذهن خودآگاه استفاده میکنند.
باید توجه داشت که ضمیر ناخودآگاه بسیار بزرگتر و نیرومندتر عمل می کند. حدود 90 درصد دیگر از واکنش های ذهنی ما را نیز همین قسمت، تحت نظارت خود دارد و ما می توانیم از قدرت جادویی آن برای پیشبرد و ارتقای زندگی خود بهره بگیریم؛ به شرطی که راننده خوبی باشیم!
ضمیر ناخودآگاه در محل استقرار خود از ما محافظت کرده و ما را زنده نگه میدارد. هر چیزی که در زندگی با حواس پنجگانه مان احساس میکنیم ، تمام چیزهایی که می بینیم، می شنویم، حس می کنیم، می چشیم و استشمام می کنیم، برای تحلیل و بررسی های آتی به ذهن فرستاده و در ضمیر ناخودآگاه ما ذخیره می شوند.
این قسمت از ذهن، در واقع مرجعی کامل از تمام وقایع زندگی ما است. فرض کنید شما یک تجربه منفی را در زندگی خود بهدست آوردهاید،
در این شرایط آن خاطره ناگوار در ذهن تان ثبت و ضبط خواهد شد و اگر در هر زمان دیگری با چنین رویدادی در زندگی خود مواجه شوید، ضمیر ناخودآگاه بهطور خودکار آن خاطره منفی را به یاد می آورد و به سرعت احساسات، تصاویر و خاطرات مشابه را به ذهن می فرستد،
تمام خاطرات گذشته را به یادتان می آورد و به شما آموزش میدهد که چگونه میتوانید با در نظر گرفتن تمام احساسات و افکارتان به آن پاسخ دهید.
همانند کودکی که به چیزی داغ دست زده است و به زبان کودکانه به او میگوییم: «جیز است»
وقتی دست کودک یا خود شما یک مرتبه بسوزد، در ذهن کودک و شما حک میشود که هر چیز داغی «جیز است» و میتواند دست شما یا کودک را بسوزاند و آسیب وارد سازد. اگر چنین قابلیتی را نداشتیم، آنگاه اشتباهات خود را مدام تکرار می کردیم.
شما این قدرت را دارید که افکار خود را انتخاب کنید. پس باید نسبت به چیزهایی که فکر میکنید، آگاه باشید و آنها را مرتب تحت کنترل خود در آورید. به هر چیز که فکر کنید، از قسمت خودآگاه مغز به قسمت ناخوداگاه فرستاده میشود و ضمیر ناخودآگاه نیز آن را بهعنوان یک حقیقت میپذیرد.
هیچگاه به خود نگویید: «من شکست میخورم»، «توانایی انجام این کار را ندارم»، «قابلیت انجام چنین کاری را ندارم»، زیرا ضمیر ناخودآگاه بهسرعت آن را باور کرده و بهعنوان یک حقیقت میپذیرد. پس باید به این بخش از ذهن آموزش دهید که فقط به موفقیت، شادی، کامیابی، سلامت و عشق فکر کند
*علی اصغر سوادکوهی*
«کتابخانه الکترونیکی کتابراه»
علاقه مندی ها (Bookmarks)