به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: مادرشوهر

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 آذر 98 [ 01:47]
    تاریخ عضویت
    1398-9-20
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    16
    سطح
    1
    Points: 16, Level: 1
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مادرشوهر

    باسلام من مدت یکسال ونیم عقدکردم وهفته ای یه بارخونه مادرشوهرم میرم تواین مدت متوجه شدم که ایشون فقط انتظارکارکردن از عروسشون دارن وانتظاردارن من همون هفته ای یکی دوروز وپابه پاشون توآشپزخونه کارکنم وبه محض اینکه بیینه من کنارهمسرم نشستم یا یک لحظه گوشی دستم گرفته فوری به بهانه ای صدام میزنه برم آشپزخونه، وجدیدا هم جایی باهاشون مهمانی خانوادگی میرم به من زیرزیرکی میگه بروتو اشپزخونه کمک کن واوایلم مرتب میگفت ما شخص دیگه ای روبرای پسرمون میخواستیم ومرتب ازپسرش تعریف میکنه میگه تو خیلی خوش شانس بودی که پسرمن گیرت اومددرحالی که من خودم بهترین خواستگارهامو بخاطرپسرایشون رد کردم، یادراولین مهمانی که دعوت شدم خونشون رک بهم گفت انگشتر حلقت اصلا قشنگ نیست خودت انتخاب کردی انگشترو؟
    این مسایل باعث شده بین منوهمسرم اختلافات زیادی پیش بیاد درحالی که منوهمسرم خیلی همدگیرو دوس داریم ومشکلی باهم نداریم اماایشون علت بحث بین ماهستن وهمسرمم یه جورایی غیرمستقیم طرف مادرشه ومیگه مادرمن انتظار کاراز عروس داره واین اخلاقشه توگذشت کن، من قبلا باسادگی گذشت میکردم اماجدیدا گاردمیگیرم وجواب میدم باناراحتی، خوبی بهشون زیاد کردم خیلی زیاد اما چشمشو نمیگیره، کسی هست درشرایط مشابه من که راهنماییم کنه ممنون میشم

  2. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط لیدا72 نمایش پست ها
    باسلام من مدت یکسال ونیم عقدکردم وهفته ای یه بارخونه مادرشوهرم میرم تواین مدت متوجه شدم که ایشون فقط انتظارکارکردن از عروسشون دارن وانتظاردارن من همون هفته ای یکی دوروز وپابه پاشون توآشپزخونه کارکنم وبه محض اینکه بیینه من کنارهمسرم نشستم یا یک لحظه گوشی دستم گرفته فوری به بهانه ای صدام میزنه برم آشپزخونه، وجدیدا هم جایی باهاشون مهمانی خانوادگی میرم به من زیرزیرکی میگه بروتو اشپزخونه کمک کن واوایلم مرتب میگفت ما شخص دیگه ای روبرای پسرمون میخواستیم ومرتب ازپسرش تعریف میکنه میگه تو خیلی خوش شانس بودی که پسرمن گیرت اومد


    بگو الحمد الله من پسرتون قاپیدم بوسیدم مالمنه مادر آره که خوش شانسم بعدشم همونجا جلوی مادر شوهر همسرت یه بوس محکم میکردی
    بگو اصلا یه شعر از قدیم میگه عروس خودش خواست ما پارتی بازی کردیم دوماد راضی کردیم
    عین دخترش شما رو میبینه خوب کمکم کنید دیگه اتفاقا برید صحبت کنید با شون کارم کنید
    اگر تنهاید بزار همسرتون بیاد و در کنارتون بشینه و همینجوری که دارید کار می‌کنید با همسر حرف بزنید و بخندید حالا راجع به موضوعی

    درحالی که من خودم بهترین خواستگارهامو بخاطرپسرایشون رد کردم، یادراولین مهمانی که دعوت شدم خونشون رک بهم گفت انگشتر حلقت اصلا قشنگ نیست خودت انتخاب کردی انگشترو؟
    این مسایل باعث شده بین منوهمسرم اختلافات زیادی پیش بیاد درحالی که منوهمسرم خیلی همدگیرو دوس داریم ومشکلی باهم نداریم اماایشون علت بحث بین ماهستن وهمسرمم یه جورایی غیرمستقیم طرف مادرشه ومیگه مادرمن انتظار کاراز عروس داره واین اخلاقشه توگذشت کن، من قبلا باسادگی گذشت میکردم اماجدیدا گاردمیگیرم وجواب میدم باناراحتی، خوبی بهشون زیاد کردم خیلی زیاد اما چشمشو نمیگیره، کسی هست درشرایط مشابه من که راهنماییم کنه ممنون میشم
    شاد باشید

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 06 اردیبهشت 04 [ 12:02]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    12,640
    سطح
    73
    Points: 12,640, Level: 73
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 210
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    124

    تشکرشده 549 در 281 پست

    Rep Power
    87
    Array
    من وضعیت تو رو داشتم
    بعد 12 سال جنگ و دعوا درست شد
    کار بکن خونش ن هزیاد
    کارهای اسلوموشن
    مثلا ظرف رو داری خشک میکنی برو تو حال و لبفتش بده برگشتی دیگه تموم شده باشه
    بازم اگه گفت کسی دیگه رو میخواستیم بگیریم
    بگو خوش ه حالششششششششششششششششششش شده راحتههههههههههههههههههههه هههه

  4. کاربر روبرو از پست مفید حیاط خلوت تشکرکرده است .

    میس بیوتی (یکشنبه 24 آذر 98)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.