به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 مرداد 97 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1397-1-07
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    473
    سطح
    9
    Points: 473, Level: 9
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    استرس شدید در انجام کارها

    با سلام.
    من مشکلی دارم د اون هم استرس شدیدیه که تو وجودم هست که ممکنه یک مقدارش به خاطر خرافات باشه که اعتقاد دارم مثلا اگر در حال فکر کردن به انجام کاری باشم کسی عطسه کنه استرس وحشتناک وجودمو میگیره که حتما اون کار انجام نمیشه و میرم تو خیال پردازی که چه مشکلی ممکنه پیش بیاد و مانع رسیدن من به هدفم بشه. اما فقط خراقات نیست. نگرانیا بیش از حد داره بهم فشار میاره. مثلا چند روز بعد قراره برم خارج از کشور پیش همسرم ولی نگرانم. شاید مسخره به نظر بیاد ولی حتی نگران سقوط هواپیما هم هستم. یا چند وقت بعدش همسرم قراره بیاد برای کارای عروسی مون ولی باز نگرانی و دلهره ی وحشتناک که نکنه هواپیمای اون سقوط کنه. خیلی این چیزا ازارم میده😔
    یا شما فکر کنید سر یه چیز بی اهمیت مثل قرار با دوستام ، یا یه کار اداری که باید انجام شه استرس وحشتناک میگیرم. و اینکه تو حرف زدن با غریبه مثلا یه قرار کاری که میخوام بذارم اعتماد به نفس کمی دارم و ترجیح میدم کس دیگه ای جام حرف بزنه. البته این موضوغو نذاشتم کسی بفهمه و همیشه یه بهونه میارم برای حرف نزدنم😐خلاصه این استرسا و نگرانیا و دلهره ها داره منو از بین میبره. فعلا امکان رفتن پیش مشاور هم برام فراهم نیست. با توجه به این راهنمایی م کنید

  2. کاربر روبرو از پست مفید Mahshid1372 تشکرکرده است .

    Pooh (پنجشنبه 07 تیر 97)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array
    سلام.
    خوبید؟ میفهمم، منم خیلی وقتها استرسهای شدیدی دارم که بعدش میبینم خیلی هم چیز وحشتناک و فاجعه ای نبوده و الکی اونقدر استرس به خودم دادم.

    شما همیشه همین حس ها رو داشته آید یا یه مدته که دارید؟

    به نظرتون چرا میترسید از عطسه یا سقوط هواپیما و...؟

    به نظرتون همه اونهایی که مسافر اون پرواز هستن، چنین نگرانی دارن؟ فکر نکنم همشون اینقدر نگران باشن.

    توی زندگیتون به جز چیزها، از چه رفتارهایی میترسید؟ چه رفتارهایی بهتون آرامش میده؟ چه چیزهایی آرامش میده بهتون؟ و چه افکاری؟

    میشه اینا رو جدا جدا برامون بگید... رفتارها... افکار... و چیزها

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 مرداد 97 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1397-1-07
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    473
    سطح
    9
    Points: 473, Level: 9
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون که جواب دادین، حقیقتش خرافات همیشه بوده برام چون مادرم اعتقاد شدیدی داره و به منم سرایتش داده اما این استرس وحشتناک چند وقتیه تا این حد برام ازار دهنده شده. از کار اداری، صحبت کاری تلفنی با شخص غریبه ، و کلا یه کار خیلی ساده مث یه بانک رفتن برام معضله و ازش هراس دارم. ارامش معمولا با این که اصلا مذهبی نیستم ولی ذکر گفتن تا یه حدی ارومم میکنه ولی مث یه مسکن میمونه و مشکلمو حل نمیکنه.

  5. کاربر روبرو از پست مفید Mahshid1372 تشکرکرده است .

    Pooh (پنجشنبه 07 تیر 97)

  6. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array
    سلام.
    فکر کنم اعتقادات مادرتون، این رو در ذهن شما جا انداخته که انگار همیشه خطری در انتظار آدمه و آدم باید حواسش جمع باشه. نه؟

    خب این تصور که همیشه خطری در راهه، تصور درستی نیست. شما تا حالا چند سال از خدا عمر گرفتین.؟ میشه بشمارید تا حالا چند تا خطر وحشتناک مگه توی این مدت عمرتون براتون پیش اومده؟ بشمارید و تعدادش رو بگید و ببینید وقتی نسبت روزهایی که براتون خطری پیش اومده به روزهای امن زندگیتون رو حساب میکنید، عددش تا چند رقم بعد از اعشار، صفر میخوره؟

    مطمئن باش تعداد روزهای امن خیلی خیلی بیشتر از روزهای ناامنه.

    و یه چیز دیگه رو هم میخواستم بگم. فکر میکنی چه اتفاق بدی بیفته اگه بری بانک؟

    ترست از اینه که نکنه اتفاق بدی بیفته یا ترس از اینه که از پس کار درست بر نیای؟ کدوم؟

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    192
    Array
    سلام
    وقتتون بخیر
    لطفا این تاپیک
    http://www.hamdardi.net/thread-154.html
    رو بخونید و در صورت تمایل سعی کنید چند نمونه از رفتارهاتون رو باهاش تطبیق بدین .

  8. کاربر روبرو از پست مفید m.reza91 تشکرکرده است .

    Pooh (پنجشنبه 07 تیر 97)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 مرداد 97 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1397-1-07
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    473
    سطح
    9
    Points: 473, Level: 9
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام.
    فکر کنم اعتقادات مادرتون، این رو در ذهن شما جا انداخته که انگار همیشه خطری در انتظار آدمه و آدم باید حواسش جمع باشه. نه؟

    خب این تصور که همیشه خطری در راهه، تصور درستی نیست. شما تا حالا چند سال از خدا عمر گرفتین.؟ میشه بشمارید تا حالا چند تا خطر وحشتناک مگه توی این مدت عمرتون براتون پیش اومده؟ بشمارید و تعدادش رو بگید و ببینید وقتی نسبت روزهایی که براتون خطری پیش اومده به روزهای امن زندگیتون رو حساب میکنید، عددش تا چند رقم بعد از اعشار، صفر میخوره؟

    مطمئن باش تعداد روزهای امن خیلی خیلی بیشتر از روزهای ناامنه.

    و یه چیز دیگه رو هم میخواستم بگم. فکر میکنی چه اتفاق بدی بیفته اگه بری بانک؟

    ترست از اینه که نکنه اتفاق بدی بیفته یا ترس از اینه که از پس کار درست بر نیای؟ کدوم؟






    واقعا اتفاق بدی نمیفته ولی هراس دارم از انجام این کارا . شاید در اعماق وجودم میترسم از پسش برنیام یا یه اشتباهی بکنم که کسی بهم بخنده. من ۲۵ سالمه و زندگی خیلی بدی نداشتم ولی این هراس با منه. البته وقتایی که منطقی بهش فکر میکنم هراس و ترسم از بین میره

  10. کاربر روبرو از پست مفید Mahshid1372 تشکرکرده است .

    Pooh (پنجشنبه 07 تیر 97)

  11. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array
    سلام.
    مهشید جان، خب راهش همینه که همون دید منطقی رو تقویت کنی و به استرست بها ندی و نذاری بهت مسلط بشه. نمیگم هم هی به خودت تلقین کن یا جمله مثبت تکرار کن که میتونم. بلکه به نظر من خیلی بدیهیه که میتونی و اصلا جز این فکر کردنش عجیبه.

    شک نکن که از پس کارهای اداری بر میای. نگران نباش.

    در مورد ترس از اینکه بهت بخندند... خب بخندند... به درک... بذار حالا چند دقیقه هم دل یکی با خندیدن به من و تو خوش باشه... تو کار خودت رو بکن.

    میفهمم البته که چی میگی. من توی یه دوره ای اونقدر اضطرابم بالا بود و اونقدر ترس داشتم از اینکه بهم بخندند یا مسخره کنن یا توی دلشون بگن دست و پاچلفتی ام، که کلا زندگیم فلج شده بود. در حدی که یک بار با اینکه به زور خودم رو مجبور کردم برم یه جا برای تدریس و به ترسهام غلبه کنم، سر کلاس همون جلسه اول تدریس ناگهان افکار شدیدی اومد تو ذهنم که من نمیتونم و من توان هیچی ندارم و از پس کاری بر نمیام و فقط شکست روبرومه، که یهو همه چیز جلوی چشمم سیاه شد و نفهمیدم دیگه چی شد.... غش کرده بودم....

    میخوام بگم استرسی که میگی رو میتونم درک کنم. ولی میدونی چی شد بهتر شدم؟ اونجایی که دیگه ترسم رو از اینکه بهم کسی بخنده یا خرابکاری ای کنم گذاشتم کنار. گفتم اصلا بذار مسخرم کنن ولی نمیخوام دیگه به نظرشون اهمیتی بدم. حالا مگه اونایی که ما فکر میکنیم ما رو تو دلشون مسخره میکنن، خودشون بی نقص هستن؟ نه.

    وقتی اینجوری فکر کردم، راحت تر شدم و دیگه کم کم بی خیال قضاوت هایی شدم که دیگران میکردن در موردم. حتی بی خیال توقعاتی شدم که دیگران ازم داشتن برای کامل بودن.

    در کل به نظرم تو دختر توانایی باشی. همین که نیت مهاجرت داری، یعنی شهامت بالایی داری. و حتما از کارهای اداری و روابط اجتماعی هم بر میای.

    تا حالا بانک رفتی؟ کارای اداری رو انجام دادی؟ تا حالا شده به مشکلی توی این کارا بربخوری؟ مثلا بری بانک و مشکلی در انجام کار برات پیش بیاد؟

    ضمن اینکه سعی کن از کسانی که حس میکنی روت کنترلگری دارن یا سرزنش گر هستن، دوری کنی. اگر هم امکان دوری کردن ازشون رو نداری، یادت باشه اونا هم خودشون ادمای بی نقصی نیستن و حتما اونها هم کارهایی هست که توش مهارت کافی نداشته باشن و ضعف داشته باشن. پس اهمیت نده به حرفاشون. البته اگر حرفاشون غیر منطقیه

    برای احساس خطر هم... تا حالا دیدی یه بچه کوچولو از یه جایی بخوره زمین ولی هیچیش نشه؟ اون موقع ها خدا هواشو داره. خدا هوای مخلوقاتش رو خیلی داره. مفتی مفتی نمیذاره مخلوقش آسیبی ببینه. خیلی بیشتر از اینکه تو حواست به خودت باشه، خدا حواسش بهت هست. راحت زندگی کن و خودت رو بسپار به خدا. چون مطمئن باش خیلی بیشتر از خودت مواظبته. دلت قرص باشه.

    - - - Updated - - -

    ضمن اینکه والا تو این دوره زمینه مردم اونقدر ذهنشان درگیر مشکلات خودشونه، که خیلی وقت وقتی هم نشستی داری باهاشون حرف میزنی حواسشون توی مشکلاتشونه و اصلا نمیشنون چی داری میگی... حالا واقعا فکر میکنی اصلا وقت و حوصله دارن بشینن به کارای من و تو فکر کنن؟؟! نه بابا.... خودشون هزار تا دغدغه و مشکل دارن بشینن بهش فکر کنن.

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 مرداد 97 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1397-1-07
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    473
    سطح
    9
    Points: 473, Level: 9
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام.
    مهشید جان، خب راهش همینه که همون دید منطقی رو تقویت کنی و به استرست بها ندی و نذاری بهت مسلط بشه. نمیگم هم هی به خودت تلقین کن یا جمله مثبت تکرار کن که میتونم. بلکه به نظر من خیلی بدیهیه که میتونی و اصلا جز این فکر کردنش عجیبه.

    شک نکن که از پس کارهای اداری بر میای. نگران نباش.

    در مورد ترس از اینکه بهت بخندند... خب بخندند... به درک... بذار حالا چند دقیقه هم دل یکی با خندیدن به من و تو خوش باشه... تو کار خودت رو بکن.

    میفهمم البته که چی میگی. من توی یه دوره ای اونقدر اضطرابم بالا بود و اونقدر ترس داشتم از اینکه بهم بخندند یا مسخره کنن یا توی دلشون بگن دست و پاچلفتی ام، که کلا زندگیم فلج شده بود. در حدی که یک بار با اینکه به زور خودم رو مجبور کردم برم یه جا برای تدریس و به ترسهام غلبه کنم، سر کلاس همون جلسه اول تدریس ناگهان افکار شدیدی اومد تو ذهنم که من نمیتونم و من توان هیچی ندارم و از پس کاری بر نمیام و فقط شکست روبرومه، که یهو همه چیز جلوی چشمم سیاه شد و نفهمیدم دیگه چی شد.... غش کرده بودم....

    میخوام بگم استرسی که میگی رو میتونم درک کنم. ولی میدونی چی شد بهتر شدم؟ اونجایی که دیگه ترسم رو از اینکه بهم کسی بخنده یا خرابکاری ای کنم گذاشتم کنار. گفتم اصلا بذار مسخرم کنن ولی نمیخوام دیگه به نظرشون اهمیتی بدم. حالا مگه اونایی که ما فکر میکنیم ما رو تو دلشون مسخره میکنن، خودشون بی نقص هستن؟ نه.

    وقتی اینجوری فکر کردم، راحت تر شدم و دیگه کم کم بی خیال قضاوت هایی شدم که دیگران میکردن در موردم. حتی بی خیال توقعاتی شدم که دیگران ازم داشتن برای کامل بودن.

    در کل به نظرم تو دختر توانایی باشی. همین که نیت مهاجرت داری، یعنی شهامت بالایی داری. و حتما از کارهای اداری و روابط اجتماعی هم بر میای.

    تا حالا بانک رفتی؟ کارای اداری رو انجام دادی؟ تا حالا شده به مشکلی توی این کارا بربخوری؟ مثلا بری بانک و مشکلی در انجام کار برات پیش بیاد؟

    ضمن اینکه سعی کن از کسانی که حس میکنی روت کنترلگری دارن یا سرزنش گر هستن، دوری کنی. اگر هم امکان دوری کردن ازشون رو نداری، یادت باشه اونا هم خودشون ادمای بی نقصی نیستن و حتما اونها هم کارهایی هست که توش مهارت کافی نداشته باشن و ضعف داشته باشن. پس اهمیت نده به حرفاشون. البته اگر حرفاشون غیر منطقیه

    برای احساس خطر هم... تا حالا دیدی یه بچه کوچولو از یه جایی بخوره زمین ولی هیچیش نشه؟ اون موقع ها خدا هواشو داره. خدا هوای مخلوقاتش رو خیلی داره. مفتی مفتی نمیذاره مخلوقش آسیبی ببینه. خیلی بیشتر از اینکه تو حواست به خودت باشه، خدا حواسش بهت هست. راحت زندگی کن و خودت رو بسپار به خدا. چون مطمئن باش خیلی بیشتر از خودت مواظبته. دلت قرص باشه.

    - - - Updated - - -

    ضمن اینکه والا تو این دوره زمینه مردم اونقدر ذهنشان درگیر مشکلات خودشونه، که خیلی وقت وقتی هم نشستی داری باهاشون حرف میزنی حواسشون توی مشکلاتشونه و اصلا نمیشنون چی داری میگی... حالا واقعا فکر میکنی اصلا وقت و حوصله دارن بشینن به کارای من و تو فکر کنن؟؟! نه بابا.... خودشون هزار تا دغدغه و مشکل دارن بشینن بهش فکر کنن.





    ممنون. واقعا اروم شدم. بله خیلی کارای اداری و بانکی کردم. باز کردن حساب، گرفتن تمکن،حتی چند ماه کاراموزی رفتم و اونجا پیشنهاد کار بهم شد چون تو کارم منضبط بودم و دقیق.

    - - - Updated - - -

    و اینکه واقعا مواقعی که مثبت فکر میکنم به راحتی از پس کارام برمیام

  13. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array
    سلام.
    این لینک هم به دردت میخوره

    http://www.hamdardi.net/thread-154.html



 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس های مبهم و استرس
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اضطراب و استرس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 12:37
  2. داستان غم زندگیه من
    توسط پدربزرگ در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 11:05
  3. داستان زندگی کارافرین برتر کشور..احد عظیم زاده
    توسط بهار.زندگی در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 14:49
  4. نقش ورزش در کاهش استرس(مدیریت استرس)
    توسط keyvan در انجمن تاثیر متقابل ورزش و روان
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 21 فروردین 88, 10:57
  5. داستانی از عشق (داستان کوتاه)
    توسط هوشیار در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 شهریور 87, 17:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.