به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 اردیبهشت 97 [ 04:57]
    تاریخ عضویت
    1397-1-30
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    78
    سطح
    1
    Points: 78, Level: 1
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ببخشید طولانیه با جزعیات تعریف کردم چون نمیدونم چی شد.

    من ترم یک دانشگاه واقعااز یه دختری خوشم میاد یعنی خیلی خوشم میاد. که گروهی بیرون میرفتیم . من پرس جومیکنم میگن دوست پسر داره باز پرسو جو میکنم میگن عاشق یکیه ولی باهاش نیست. اینزمانی بوده که من دیگه ایشونو حتی تو دانشگاه نمیدیدم . بعد تصمیم میگیرم به دوستصمیمیش بگم که واسطه بشه چهار بار با اتوبوس با دوستش میرم طرح رفاقت میرزم بعدمیگم میگه باشه بهش میگم. ولی اون یکی دیگه رو دوست داره از نظر من کاری نکن منمیگم بگو راحت بشم. بهش میگه و دریا میگه باید فک کنم :بعد سه روز در جواب میگه نه و میگهاخه من میلادو نمیشناسم زیاد ولی اگر میخواد باهام دوست نزدیک باشیم که اینارونازنین دوستش میاد ب من میگه. من شمارشو از نازنین میگرم که خودمم بهش بگم توپیوی، اون موقع وایبر بود . میرم بهش میگم میگه اخه چرا من میگم دله دیگه ولی خودشنمیگه من یکی دیگه رو دوست دارم میگه من کلا با کسی دوست نمیشم ولی دوست معوملیباشیم از منم ناراحت نشو.منم میگم باشه شب خوش ، دیگه پیام نمیدم. و از پس فرداشمیرم باشگاه که خالی بشم چون خیلی دوسش داشتم واقعا .بعد چند وقت ترم بعد دانشگاهمیبنمش دوستای من از ایشون بدشون میومد سلام نمیدن منم شرایط طوری میشه سلام نمیدمدیگه ارتباط کامل قطع میشه تا ترم شش.( تو این مدت (سه سال)هم من واقعا نه دنبالکس دیگه رفتم نه از کس دیگه خوشم اومد همیشه هم پروفایلشو چک میکردم و شمارشو حفظبودم ولی پیام ندام) ترم هفت متوجه میشم از طریق یکی از دوستاش که با اون پسرهتموم کرده .منم یه پیام میدم دلیل میارم چرا سلام ندادیمو و میگم کدورتی نباشه و... خیلی چیزای دیگه در حد یه خط جواب میده سلام من از شما هیچ کدورتی به دل ندارمموفق باشید . من میگم پس دیدمت سلام احوال پرسی میکنم یه بار میبینمش سلام میدمباز دفعه های بعد روشو میکنه اونور)( یکم از اخلاقیاتش بگم که یه ادم سر سنگینخیلی جدی و این که فقط از پله اضطراری دانشگاه میره که خلوت تره و کلا توی این هفتترم من ندیدم با پسری حرف بزنه همه دوستای منم از جذبش میترسن و ادم ازدواجیهم هست کلا هم اخم داره به غریبه ها)
    دوباره من بعد چند وقت از قصدجزوه ای مینویسم که دوستش میخواست میدونستم اینم لازم داره مینویسم و میدم بهدوستش بعد میبینم جزوم دستشه و داره میره کپی بگیره چون جزوه ناقص بود(از قصد) من به اینبهانه بقیهه جزوه روعکس میگیرم میفرستم پی ویش بعد میگم خواستی بقیشو به نوشیندادم برو کپی بگیر فقط یه کلمه جواب میده اوکی.
    بعد ترم هفت میشه من ایشونو دیگهنمیبینم تا که یه برنامه میریزم برم سر ادله به یکی دخترا یک کتاب بدم اونم حرفوبندازه بینمون . اینکارو میکنمو اونجا یکم صحبت میکنیم.
    طوری اونجا تابلو بودم که شقایقیکی دیگه از دوستام گفت میلاد از دریا خوشت میاد گفتم اره تو از کجا فهمیدی گفتخیلی تابلو سرخ شده بودی هل بودی من تورو اینطور ندیده بودم.
    حالا خودم که میخواستم شقایقمتشویقم میکنه دو هفته بعد میرم پیام میدم این دفعه گرم برخورد میکنه ( میتونم باجزعیات بگم ولی خیلی دیگه طولانی میشه اگر لازم دیدید میگم)
    میگم بریم بیرون یه چیز مهم بهتبگم میگه باشه مشکل نداره(من میگم عجیبه سرو سنگین برخورد نکرد) حاالا به اصرارش تو تلگرا م میگم به شرطی که بیرونم بیادو اون میگه ما راجب این قضیه حرفامونو ترم یک زدیم. قراره بیرونو میزاریم و میریمبیرون. من دوباره پیشنهاد میدم میگه نه. میگم دوست باشیم میگه نه من کلا با هیچ پسریدوست نمیشم .(قصد ازدواجی)
    خیلی اصرا میکنم .به هر حال میگه من یه کس دیگه رودوست دارم وداستان پیچوندنه پسره رو میگه منم دیگه اینکه واقعا قصدم ازدواجه رونمیگم. به هر حال از ماشینم پیاده میشه میگه دیگه به من پیام نده زنگ نزن هیچارتباطی نباشه و کسی هم نفهمه میگم باشه
    میره تو دانشگاه پیام میدم بهدروغ میگم دوستام دیدنمون چون اعصابمو خورد کرده بود. اونم میگه واچه اشتباهیکردومو فلان و دوباره میگه دیگه پیام نده زنگ نزن ولم کن. من میگم من مرد نیستمدیگه به تو پیام بدم امیدوارم دیگه هم تو دانشگاه نبینمت چون خیلی دوست دارم ببینمتحالم بد میشه. اون میگه حالا درسی مشکل نداره صحبت کنیم میگم نه من کلا به شماپیام نمیدم.
    دو روز بعد زنگ میزنه میگه پشتفرمون بودم دستم خورد. بعد به یه بهانه درسی پیام میده باز پیام میده بعد میبینمش سلام میکنم رومو میکنم اونور که خودش میاد ازم جزوه میخواد پس فرداش میاد جلوی من پارک میکنه یه رب صحبت میکنیمو و بعدش من دیگه میگم وقتشه من میرم پیام میدم دو روز صحبت میکنیم بحث به یه جا میرسه من باز میگم دوسش دارم بعد دو روز واقعا دیگه تحمل نداشتم میگم یا اوکیه بده یا دیگه بلاکم کن برم من دیگه نمیتونم و .... . که سین میکنه جواب نمیده من صبح میرم میگم حرفای دیشبمو در نظر نگیر . بعدش باز صحبت میکنیم چند روز بعد میگه تو با همه هم دانشگاهیات روزی 5 ساعت پیام بازی میکنی میگم نه و.... . میگه خوشم نمیاد انقدر بهم پیام میدی کمتر بده میگم باشه بهش پیام نمیدم تا شنبه برای یه شماره ای که خودش میخواست بعد پیام که میدم تشکر میکنه من سین نمیکنم تا 24 ساعت اینده بعد سین میکنم میگم خواهش میکنم. دو دقیقه بعد پیام میده میگه اینم که هرچی زنگ میزنم جواب نمیده میگم خوب جواب نداد ببینم سه شنبه چیکار میکنیم. یهو میگه باز بی جنبه شدی من از تو نخواستم واسم کاری انجام بدی. دیگه من قاطی میکنم میگم من اصلا تورو فراموش کردمو فلان. خیلی سر سنگین میشیم یه مدت . بعد من باز پیام میدم سرد برخورد میکنه من میگم من دوست دارم هنوز فراموش نکردمو اینا بد تر میشه شروع میکنه خراب کردن من . تو ذو دوست ندارم ولم کن که من کاملا با ادب صحبت میکنم اون هر چی از دهنش در میاد میگه. تهش میگم اروم باش یه لیوان اب بخور میگه منو مسخره میکنی بلاک میکنه.

    این پارت یک بود
    خلاصه کردم ولی خیلی جاها نشون دادم که من یه ذره دوسش ندارم خیلی دوسش دارم دیوانه وار.

    بعد از بلاک بنده هیچ پیامی بهش نمیدم . چون قرار بود براش جزوه بیارم هفته بعد میزارم رو ماشینش.
    بر میداره 17 بار زنگ میزنه هفت تا اس ام اس میده که تو یکی اس ام اس ها گفته بود جواب بده کاریت ندارم. ببین چیکار کرده بود دیگه میگه کاریت ندارم.
    بعد یک ساعت من زنگ میزنم میگم چه خبره ندیدمو وفلان 25 دقیقه تلفنی حرف میزنیم انگار نه انگار اتفاقی افتاده.
    از اون به بعد خلاصه میگم حدود دو هفته بدون اینککهحرف عشق و عاشقی بزنم یا بزنه روزی 5 ساعت تقریبا هر روز چت میکنیم میگم با اکیپ ما بیا بیرون قبول میکنه.
    میاد بیرون میره تو اونیکی ماشین میشینه حالا خوبه من دعوتش کرده بودم. ( الهام دوستش تو اون ماشین بود)
    علارغم تاکید من احمد دوست من بر میگرده سر خود میگه اره میلاد داره خیلی تلاش میکنه اوکی بشید(که دریا هم میگه اون پیگیره منه من و اون هیچ ارتباطی نداریم. اینو من بعدا فهمیدم.
    اونا هم که خبر ندارن ما روزی 5 ساعت حرف میزنیم .
    فردا دریا زنگ میزنه الان ما اینقدر صحبت میکنیم وابسته من نشی فک نکنی منو تو یک درصدم اوکی بشیم من میگم مگه من به تو پیشنهاد دادم.و بقیه حرفا طوری بود که انگار داریم اوکی میشیم و.... .
    دیگه خسته شدم خیلی خلاصه میگم
    اوکی بیرون رفتن تنهایی میده
    هر روز حلو من پارک میکنه
    روزی سه الی 5 ساعت با هم تلفنی صحبت میکنیم + اس ام اس هم میدیم
    رابطه خیلی صمیمی میشه
    حرفای شخصی میزنه
    از خانواده صحبت میکنه
    ولی هنوز اوکی رو به من نداده
    خیلی شب ها ته حرفامون میگه الان فک نکنی ما با هم اوکی بشیم من کس دیگه رو دوست دارم تو که هر چی میگم نمیری به هر کی گفته بودم کس دیگرو دوست دارم تا حالا رفته بود( با لحن شیطنت امیز)(خودش میدونست نمیرم میگفت)(من خیلی اشتباه کردم گذاشتم اینطوری صحبت کنه)
    بعد یه چیز دیگه اینکه میگفت من فقط با کسی دوست میشم که قصدش ازدواج باشه
    که واقعا قصدم ازدواج بودولی هیچوقت نگفتمتا زمانیکه بد شده بودیم گفتم.
    نزدیک دو ماه هر روز تلفنی 4 ساعت
    بعد میگه یکم باید به تیپت برسی ماشینتو عوض کن
    عینکتو عوض کن
    بعد میگه قدت باید بلند بشه میگم قدم که از تو بلند تره چطوری بلند بشه اخهو خیلی حرفای دیگه
    و اینکه نمیگم چرا ولی خودش گفت فک نمیکردم منو انقدر دوست داشته باشی
    خلاصه یه بار دیگه با اکیپ ما میاد بیرون توی بارون اهنگ بارون سیاوش قمیشی رو میزاره دوستم این یاد اون پسره میوفته (شب قبلش حدود که بعد سه سال رفته بود میوفته(تا قبل پسره با کس دیگه نبوده و پسره هم فامیلشون بوده)
    تو ماشین چی شدو میگذرم رفتار بدشو منم دلیلشو نمیدونسنم هی میگفت ازم فاصله بگیر
    شب زنگ میزنه من اشتباه کردم باهاتون اومدم
    یک ساعت میپرسم چرا میزنه زیر گزیه من یکی دیگه رو دوست دارمو و... .
    من حالم بد میشه باز دلداریش میدم
    اوکی میشیم
    بعد خودم تصمیم میگیرم تموم کنم
    تموم میکنم میگم بلاکم کن من دیگه اینجوری نمیتونم(شب همون روز گریه کردنش) میبینم نمیتونم میگم از بلاک در بیار
    یه راز زندگیمو هم بهش میگم که نشون میده شاید وضع مالی متسوط رو به پایین باشه( این خودش یه طوماره)
    باز اوکی میشیم چند روزی حالا میپرسه خونتون چند متره ماشینت مدل چنده و ... .
    دیگه ادامه نمیدم خلاصه چند روز بعد همینطوری بی دلیل میگه دیگه بهم پیام نده
    منم زیادی پیام میدم حدود یک ماهو نیم پیام دادم(ولی نه هر روز) بلاک هم نمیکرد میگفت بابام بلک لیستمو چک میکنه وگرنه از خدامه بلاکت کنم مزاحممی روانی دیوونه ولم کن دست از سرم بردار اینا رو از دومین باری که شروع میکنم پیام دادن شزوع میکنه بی ادبی
    الان بلاک کرده ولی هنوز اس ام اس میتونم بدم
    دیگه دیروزپیام ویس دادم تلگرام گوش نکرده بلاکم کرد دیگه اعصابم خیلی بهم ریخت صبرم تموم شد یه ماه بود جواب نمیداد یه جوری خرابش کردم زنگ زد به یکی بچه های دانشگاه گریه کرد. خودمم پشیمون شدم.
    میدونم دوسم نداره ولی من خیلی دوسش داشتم الان کمتر شده.
    مشکل اینه میگم منو اذیت کردی میگه خودت خودتو اذیت کردی هیچی رو هم قبول نمیکنه میگم به چه دلیل پیچوندی هم دروغ تحویلم میده.تهشم گفت منو تو دوست معمولی هم نبودیم فقط دو تا هم دانشگاهی ساده بودیم. من خیلی رو دادم چون خیلی میخواستمش عقلم میگه همون بهتر نشد ولی دلم چیز دیگه میگه.
    من خودم نفهمیدم چی شد میخواست پشیمون شد یا سر کار گذاشته بود بازی میگرد؟
    خیلی چیزا رو نگفتم دیگه خیلییی طولانی میشد .( با اینکه مهم بود بگم)
    من غیر متعارف برخورد کردم تو سه ماه نباید انقدر وابستش میشدم ولی خیلی واسم فرق داشت و سه سال بود میخواستمش.چی کار کنم فراموشم نمیشه هیچ جوره.
    یه اشتباه کردم واسه خیلیا تعریف کردم تقریبا همه حقو به من دادن فقط گفتن دیگه انقدر پیام بهش نده از یه جایی به بعد خودت مقصری.
    من بیشتر پیام دادم برگرده و بعدش دلیل پیچوندنو بگه که نمیگه.


  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    115
    Array
    برادر من شما سرکاری، راحت.

    یه دختر اگر واقعا کسی رو دوست داشته باشه نه به شما و نه به هیچ کسی دیگه اجازه نزدیک شدن نمیده چه برسه بگه ازدواج نه ولی دوستی آره. مگه یا سالم نباشه، یا مریض روحی باشه، یا بخواد طرف رو تو آب نمک نگه داره.

    شما به جای این همه بالا و پائین پریدن و چرخ خوردن، یک کلام بگو من قصدم ازدواجه. هستی یا نه؟ اگر گفت آره و دیگه حرف از این و اون پسر نزد، تازه باید بری تحقیق کنی چطور آدمیه.
    اگر هم گفت نه، ردتو بگیر برو دنبال زندگیت. تا ابد هم دنبالش بدوی یا به نتیجه نمی رسی یا باید نقش زاپاس رو بازی کنی.

    از ما گفتن.

  3. کاربر روبرو از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده است .

    da.mg (جمعه 31 فروردین 97)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    123
    Array
    سلام بشما

    مطالبی که به ذهنم میرسه براتون مینویسم پس انتظار دارم خیلی واقع بین و منطقی این مطالب رو تحلیل کنین.

    ازدواج

    یکی از مهم ترین تصمیم هایی هست که هر فردی در زندگیش میگیره. برای ازدواج چهارچوب خاصی وجود داره. اینکه من عاشق یکی بشم اونم بدون شناخت کامل و در نظر گرفتن بسیاری از معیارها که یک فرد رو میتونه برای ازدواج مناسب جلوه بده، کافی نیست.
    دوست داشتن و عشق واقعی تنها زمانی بوجود میاد که دو طرف از هم به شناخت کاملی برسن. هم رو درک کنن و دو دنیای متفاوت و رفتارها و گفتارهای متناقض نداشته باشن.
    برای ازدواج همونطور که عرض کردم جهارچوب خاصی هست.. اینطور نیست من از فلانی خوشم بیاد با اکیپمون ببریمش تفریح یا از طریق دوستامون دهان به دهان بچرخونیم به گوشش برسه یا ....

    شما اولین اشتباهتون برای ازدواج همینه. اگر دختری رو مناسب میبینین به والدینتون اطلاع بدین تا اونها تماس برقرار کنن و خانواده ی اون دختر در جریان قرار بگیرن. بعد از تماس خانواده ها با شخص مورد نظر صحبت کنین. از ظاهر تا باطن رو بسنجین . خانواده رو در نظر بگیرین و بعد وارد مراحل بعدی بشین.

    من در صحبت شما معیار خاصی ندیدم جز اینکه دوستش دارین! خب این بنظر شما کافی هست؟ پس اخلاق، رفتار، اعتقادات و بسیاری از موارد دیگر چه؟!

    دیگری را دوست دارد

    ببینین وقتی بشما میگن فلانی شخصی دیگر را دوست دارد یعنی اینکه ورود به رابطه با اون فرد بشدت اشتباه هست. حتی بعد از بهم خوردن روابط عاطفی مدت زیادی زمان نیاز هست تا اون فرد خودشو پیدا کنه . چطور میتونه وقتی حواسش پیش دیگری هست با شما وارد رابطه بشه؟ آیا شما انتظار دارین نفر سوم یا چندم روابط باشین ؟

    رفت و آمدهای نادرست

    فرمودین خانم گفتن دوست نمیشن و از دوستی بیزارن و سر سنگینن.
    این چطور غروری هست که با اکیپی که در اون پسران حضور دارن بیرون میرن و ترس از دیده شدن یا مورد قضاوت قرار گرفتن ندارن؟ آدمهای مغرور و سرسنگین اینطور نیستن.

    حرفها و رفتارهای متناقض

    این خانم صحبت هاشون با هم نمیخونه . اگر نمیخوان پس قطع کنن این ارتباطو اونم کامل . نه جزوه ، نه صحبت ، نه بیرون رفتن! اگر میخوان پس یکبار بهتون بگن با خانوادش تماس بگیرین، به از پنهان کاریه!

    از طرفی من فکر میکنم شما در حال هدر دادن روزهای طلایی عمر و جوانی خودتون هستین. روزهایی که میشه به دختری معقول تر و با ویژگی های بهتر فکر کرد، به تلاش و کار برای آینده.












    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

    مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

    وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

    وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

    وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد


    ویرایش توسط sahar.66 : جمعه 31 فروردین 97 در ساعت 13:26

  5. کاربر روبرو از پست مفید sahar.66 تشکرکرده است .

    da.mg (جمعه 31 فروردین 97)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 اردیبهشت 97 [ 04:57]
    تاریخ عضویت
    1397-1-30
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    78
    سطح
    1
    Points: 78, Level: 1
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من تقریبا شناخت ازیشون داشتم چون دو تا دوست صمیمی توی دانشگاه داشت که میتونم بگم حتی یکیشون با من دوست تر بود و هر چی ایشون تعریف میکرد دوستاش قبلا واسم گفته بودن من بررسی کرده بودم همه چیرو ولی ایشون شناخت کاملی از من نداشت که من صادقانه هر چی پرسید جواب راست دادم سوال هم زیاد میپرسید.
    من فکر نمیکردم اون پسره انقدر توی فکرش باشه وگفتم اینم از بین میبرم اخه بیشتر اوقاتی هم به من میگفت کس دیگه رو دوست دارم با لحن شیطنت امیزی میگفت و یکی دوبارم تهش شوخی خنده بود ولی وقتی زنگ زد گریه کرد بعد اون شب دیگه من فهمیدم چه اشتباهی کردم خواستم تمومش کنم نتونستم ودیدم نمیشه وابسته شدم.
    اکیپ رو بیرون میومد چون دوستای دختر خودش هم بودن بیشتر هم با اونا حرف میزد واسه همینم دوستای من بدشون میومد ازش چون واقعا سر سنگین زیادی حتی بعضی اوقات بیشعوری باهاشون رفتار میکرد. ولی بله سر سنگین تر از ایشونم هست. جالب اینه دوستای خودش یه بار دعوتش نکردن بیاد من دعتوش کردم. و اینکه قبلش گفت من الان میام باهاتون بیرون نگن دوست دخترتم گفتم خوب شاید بگن هستی بازم اومد دفعه بعدش باز همینو پرسید گفتم نه نمیگن نگران نباش و اینکه خیلی مشخص بودکه ممکنه بگن چون وقتی دفعه اول با ما اومد بیرون 6 نفر هرکدوم به یه بهانه ای از سر میز رفتن که من با ایشون تنها صحبت کنم ( چون وقتی همه جمع بودن باهام زیاد صحبت نمیککرد)
    بله الان قطع ارتباط کامل کرده و تهش به من میگه منو تو فقط هم دانشگاهی ساده بودیم و طوری برخورد کرده بود که دوستم میگفت چرا به زور اینو میاری بیرون در حالی کهمن بهش گفتم میای گفت باشه. منم مجبور شدم داستانو بگم که من الکی گیر نداده بودم داستان اینجوری بوده.یه دلیل دیگشم این بود که گفتم خالی بشم.
    من فقط ازش خواستم دلیل قطع ارتباطو بگه چون اون سه روز اخر وضع بدی بود هم زنگ زد گریه کرد من کس دیگه رو دوست دارم بعدش من راز خانوادگیکو گفتم بعدش سر سنگین شد باهام فک کردم به خاطر رازه هستش دیگه نازشو نکشیدم که هیچ خرابشم کردم گفتم من روت حسی ندارم برو پسررو دوست داری بهش پیام بده برادرانه میگم. که فرداش کلا قطع ارتباط کامل کرد.و دیگه منت هم باز گشیدم بر نگشت ولی واقعا نمیفهمم میشه پدر ادم بلک لیستشو چک کنه که هنوز توی تلفن بلاک نیستم با اینکه اون همه پیام دادم.
    شما یه راه کاری بدید من کلا فراموش کن چون واقعا دیگه اصلا نمیشه و بین این پیاما خیلی حرمت ها شکست.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط Ye_Doost نمایش پست ها
    برادر من شما سرکاری، راحت.

    یه دختر اگر واقعا کسی رو دوست داشته باشه نه به شما و نه به هیچ کسی دیگه اجازه نزدیک شدن نمیده چه برسه بگه ازدواج نه ولی دوستی آره. مگه یا سالم نباشه، یا مریض روحی باشه، یا بخواد طرف رو تو آب نمک نگه داره.

    شما به جای این همه بالا و پائین پریدن و چرخ خوردن، یک کلام بگو من قصدم ازدواجه. هستی یا نه؟ اگر گفت آره و دیگه حرف از این و اون پسر نزد، تازه باید بری تحقیق کنی چطور آدمیه.
    اگر هم گفت نه، ردتو بگیر برو دنبال زندگیت. تا ابد هم دنبالش بدوی یا به نتیجه نمی رسی یا باید نقش زاپاس رو بازی کنی.

    از ما گفتن.
    بله باید فراموش کنم. واینکه گفتم قصدم ازدواجه ولی دیگه موقعی بود که داشتیم دعوا میکردیم .
    ویرایش توسط da.mg : جمعه 31 فروردین 97 در ساعت 15:12

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-02
    نوشته ها
    627
    امتیاز
    9,101
    سطح
    64
    Points: 9,101, Level: 64
    Level completed: 17%, Points required for next Level: 249
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocial3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    199

    تشکرشده 1,077 در 458 پست

    Rep Power
    123
    Array
    ممنون از پاسخ شما

    ببینین شناختی که من مد نظر دارم توی به فضای خاص بوجود میاد. این وسط کسی نیست، این وسط حرف ها ضد و نقیض نیست، این وسط هر دو نفر دارن تلاش میکنن که هم رو درک کنن و نقاط اشتراک بیشتری پیدا کنن.

    فرمودین وابستش شدم ، منم دنبال همین بودم. وابستگی زمانی که هنوز هیچ چیز قطعی نشده و این آسیب زننده هست .

    بله در جریان صحبتتون متوجه شدم دوستای دخترشم میومدن اما کلا این نوع بیرون رفتن درست نیست. ایشون میتونن با خانم ها بیرون برن ، میتونن با خانواده بیرون برن. نه چند تا پسر و دختر تصمیم بگیرن برن تفریح حالا ممکنه هر جایی باشه.

    ایشون بارها بیان کرده و جوری رفتار کرده که نشون داده تمایلی به ارتباط با شما نداره.

    راه قطع ارتباط و فراموشی این هست که از فکرش خارجش بشین.( نه پیامک، نه شبکه های اجتماعی، نه تماس، نه احوال پرسی، نه جزوه و ...)
    اینطوری هم خودتون رو به بازی گرفتن و هم عمرتون تلف میشه. دختران زیادی هستن که میشه بهشون فکر کرد.

    اگر دهان به دهان خبر این علاقه شما بچرخه و داستانهای کذایی سر هم کنن برای آینده خودتون بد میشه و اگر بخواین با کسی دیگر ازدواج کنین اینا رو به گوششون میرسونن.

    شاید آمدیم و امشب اون دختر پیام داد... شما نباید برین و جواب بدین. چون این آدم نشون داده نمیشه روش فکر کرد.

    برای خودتون ارزش قائل باشین
    یه مدت دور دختر و عشق و علاقه رو خط بکشین تا ذهنتون استراحت کنه.
    راههای ارتباطی خودتونو با ایشون قطع کنین و در بلک لیست ببرین.
    بهیچ عنوان وسوسه به دادن پی ام نشین.
    معیارهای انتخاب همسر رو بررسی کنین و از مقالات این سایت استفاده کنین.
    هر کسی هم درخواست کتابی ، جزوه ای کرد بگین خودم لازم دارم.
    حتی الامکان با اکیپ پسران تفریح برین و اگر دختری اومد خودداری کنین. اینها همه برای آرامش و فراموشی شما نیاز هست.







    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

    قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ

    مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ

    وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ

    وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ

    وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَد


    ویرایش توسط sahar.66 : جمعه 31 فروردین 97 در ساعت 16:28

  8. کاربر روبرو از پست مفید sahar.66 تشکرکرده است .

    da.mg (جمعه 31 فروردین 97)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 اردیبهشت 97 [ 04:57]
    تاریخ عضویت
    1397-1-30
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    78
    سطح
    1
    Points: 78, Level: 1
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درسته بار ها بیان کرده تمایل نداره از اونطرف هم با رفتارش و حرفاش نشون داد تمایل داره که من خودم مونده بودم میخواد یا ننمیخواد همه چی ضد و نقیض بود . اگر فقط میگفت تمایل نداره که من رفته بودم همون اول. یه کاری میکرد که ادم نفهمه قصدش چیه.شما تمایل به ارتباط نداری خودت زنگ میزنی بعد قهر میکنی با من سرد صحبت کردی نمیدونم باید به تیپت برسی و متراژ خونه میپرسی معلوم نبود چی میخواد.بعد اگه نمیخوای چرا 4 ساعت تلفنی صحبت میکنی طوری هم رفتار میکنی که اگر قطع کنم ناراحت میشیبعد این درحالیه خودش میدونه من خیلی دوسش دارم خودش به زیون میگه مثلا میگم تو خوشگلی نه تو چون منو دوست داری خوشگل میبینی من معمولیم.بعد همه هم میگن چنین اخلاقی نداره سرکار بزاره.
    دهان به دهان نچرخیده خودم گفتم هم واسه خودم بد شد هم ایشون بیشتر ایشون. ولی حداقل من راستشو میگفتم ایشون واسه یکی تعریف کرده فقط هر چی اون رو حق دار جلوه میداد گفته.
    بعد دعوا از کجا شروع شد هر روز داشت با من تلفنی صحبت میکرد بعد من گفتم بیا روزی ده دقیقه تلفنی صحبت کنیم برگشت گفت چه لزومی داره من روزی ده دقیقه باهات تلفنی صحبت کنم . من موندم قشنگ. روز قبلش سه ساعت صحبت کرده بود.من از قصد گفتم ببینم واکنشش چجوره. یکم تنش داشتیم میخواستم اگر نمیشه کلا تموم بشه که شد بعدش پشیمون شدم.
    بحث من اینه اگر کس دیگرو دوستداری از اول منو بپیچون حالا بعدا پشیمون شدی اشتباهاتتو قبول کن .
    خیلی ممنون برای راهنمایی هاتون.
    من دیگه پیام بهشون نمیدم مطمعن باشید ایشون هم نمیده به خاطر اتفاقایی که این مدت افتاد. دانشگاهشونم تموم شده خداروشکر نمیبینمش کلا .
    باز این همه حرف رو نمیشه تو پیام گفت من خیلی هاشو حذف کردم ولی اصل ماجرا همین بود.
    سر ایشون خیلی شخصیت من توی دانشگاه خراب شد من یه ادم دهن قرص بودم ولی کل داستان ایشونو واسه همه گفتم و خیلی جلوه های دیگم که خراب شد سر همین که داستانو گفتم.
    ویرایش توسط da.mg : جمعه 31 فروردین 97 در ساعت 17:18

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 دی 99 [ 11:00]
    تاریخ عضویت
    1395-2-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    6,732
    سطح
    53
    Points: 6,732, Level: 53
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 162 در 68 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام و وقت به خیر به شما
    راستش من فکر میکنم این خانم تکلیفش با خودش مشخص نیست یه شخصی دوست داره که حالا به هر دلیل ظاهرا ارتباطشون به هم خورده ولی این خان دلش هنوز پیش اونه بعدش میدونه که شما خیلی دوستش دارید و میخواد شمارو هم تا حدودی بشناسه (معذرت میخوام که اینو میگم اما به قول آقای یه دوست همون نقش زاپاس ) یعنی دلش با شما نیست اما شما رو هم به عنوان یه موقعیت در کنار عشق اصلیش نمیخواد از دست بده بعد هر دفعه که یاد اون عشقش میفته به هم میریزه مثل همون آهنگ باران سیاوش اونوقت برخوردای بدش با شما شروع میشه این خانم باید اول تکلیف خودش رو مشخص کنه و اگه اون رابطه هم تموم شده باید به خودش زمان بده تا کاملا فراموش کنه بعد وارد یه رابطه هدف دار با شخص دیگه ای بشه به نظر منم از این رابطه خودتون بکشید بیرون و اجازه ندید عزت نفستون از بین بره ممکنه مدتی به خاطرش اذیت بشید اما تموم میشه ولی اگه ادامه پیدا کنه باعث عذاب بیشتر شما میشه

  11. کاربر روبرو از پست مفید آرام 10 تشکرکرده است .

    da.mg (شنبه 01 اردیبهشت 97)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 08 اردیبهشت 97 [ 04:57]
    تاریخ عضویت
    1397-1-30
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    78
    سطح
    1
    Points: 78, Level: 1
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 18.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از نظرتون ارام 10
    خودم از اون روز اول عقل و منطقم میگفت کار اشتباهیه نباید احساسی تصمیم میگرفتم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تعادل روحی ندارم کمکم کنید
    توسط anjelaa در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 تیر 92, 05:43
  2. شوهرم تعادل روحی و اخلاقی نداره منو آزار می ده
    توسط paper در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 دی 90, 09:19
  3. خوابم تعبیر میشه؟
    توسط roze_bikhar در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 27 مهر 90, 11:05
  4. با همسرم تعارف دارم چه کنم؟
    توسط فرات در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 03 مهر 90, 13:16

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.