با سلام خدمت همه کاربران عزیز
فرشته مهربون عزیز ازتون خیلی ممنونم به خاطر توجهتون شما توی تاپیک قبلی من فرمودین که اشتباه کردم هر دو جوراب رو برای دخترم انتخاب کردم خوب علارغم اینکه برای تعوض نیاز بود ولی بخاطر شوهرم نباید اینکار رو میکردم ولی با شناختی که از شوهرم دارم مشکل اینجا ختم نمیشد اون روز شوهرم اصلا موضوع جوراب ها رو نمیدونست موقع رفتن در مسیر مراسم من با وجود شناختی که از شوهرم دارم اصلا آرایش نکردم و لوازم رو برداشتم تا اونجا کمی آرایش کنم توی ماشین شوهرم شروع کرد که چه خبره این همه آرایش کردی من نمیدونم کی می خوام از دست تو خلاص بشم و .... و من با تمام آرامش یک دستمال کاغذی دادم دستش و گفتم اگه آرایش دارم با این پاک کن بهم ثابت کن و شوهرم وقتی پاک کرد و متوجه شد آرایشی ندارم گفت آره مثل اینکه من حساس شدم . این موضوع هم گذشت موقع برگشتن از مراسم چون با مامانم هم مسیر بودیم من یک اشتباهی کردم و به مامانم تعارف کردم که مسیرمون یکی هست بیا باهم بریم مامانم چون بیرون یکاری داشت گفت نه کار دارم ولی تا حدودا یک ایستگاه سوار ماشینمون شد و خداحافظی کرد توی ماشین غوغا شد که تو چرا اول از من اجازه نگرفتی که مامانت رو سوار کنی من نوکر مامانت نیستم اون خودش پسر داره و ... بعدش که من سکوت کردم دید بد گفته گفت ماشینمون پنچر میشه بخاطر اون گفتم که اصلا غیر منطقی بود بازم این موضوع گذشت تا شب سر میز شام که سوپ کشیده بودم دوباره شوهرم اخم کرد که تو عمدا به من کمتر سوپ کشیدی منم گفتم خوب سوپ خوری سر میز هست هر چقدر دوست داری اضافه کن که گفت نخیر حسن نیت تو مهم بود که اونم برام ثابت شد صبحش هم که موضوع جوراب ها پیش اومد .
میدونید بعضی مواقع شاید اشتباهاتی توی زندگیم با شوهرم داشته باشم اونم واقعا از سر ناراحتی هست که یه آدم چقدر باید بهم زور بگه و گیر الکی بده چرا باید خودش تلگرام باشه و به من بگه تو حق نداری بری . چرا با وجود پولداریش هر ماه سر یک پول ناچیز ( یارانه ) این همه جر و بحث داشته باشیم خودش دلش نخواد بهم پول بده و اجازه هم نده سر کارم برم که بتونم خودم برای دخترم توت فرنگی . جوراب . شهر بازی و هزاران کمبود کودکانش رو فراهم کنم . هیچ خانمی دوست نداره زندگیش از هم بپاشه مخصوصا اگه بچه داشته باشه زندگیه من بعضی وقتها اونقدر طاقت فرسا میشه که میمونم توی انتخاب بد و بدتر . شوهرم همه خصوصیات رو باهم داره مثلا اگه خسیس بود ولی سیاه دل نبود می تونستم بچم رو یکی دو ساعت ببرم پارک تا روحیمون قوی بشه اینجوری آستانه تحملمون هم در مقابل فحاشی هاش بیشتر میشد
جناب مدیر . فرشته مهربون عزیز بخدا اگه بفهمم مشکل کارم کجاست از هیچ تلاشی دریغ نمیکنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)