سلام دوستان خوبم . یه مشکل بزرگ برام پیش اومده .خیلی فوری به کمک همتون نیاز دارم
تقریبا شش ساله ازدواج کردم . الان 27 سال دارم و یه بچه دو ساله هم دارم . زندگی خوب و معمولی داریم. سه سال قبل ازدواجم یه خواستگاری داشتم که با رفت و امد هاش و تماس های تلفنی که باهم داشتیم خیلی بهش علاقه پیدا کردم . ادعا میکرد خیلی دوسم داره .البته این خواستگاری و اشنایی رو خانواده ها نمیدونستن . تا اینکه مادرم فهمید و چون همسایه بودیم با خانواده اون اقا مطرح کرد و دو تا خانواده دست به دست هم دادن ما رو از هم جدا کنن . از خیلی جهات به هم میخوردیم اما تو یه جاهایی تفاوت اساسی داشتیم . خلاصه بر خلاف انتظارم بعد این تصمیم خانواده ها اون اقا یک بار هم سمتم نیومد و اصلا سراغی ازم نگرفت . خیلی دل شکسته بودم اما غرورم اجازه نداد برم و ازش در مورد این بی تفاوتی ناگهانی سوال کنم .اما همیشه و همه جا به فکرش بودم . تا اینکه چند سال بعد ازدواج کردم.بعد ازدواج به نامردی که در حقم کرد فکر میکردم نه به علاقه ای که بهش داشتم . تا اینکه بعد از نه سال از اون اتفاق جدایی توی وایبر و تو یه گروه عکسش رو دیدم . تمام خاطرات و له شدن غرورم به ذهنم اومد و با شجاعت تمام بهش پیغام دادم که خیلی نامردی کردی در حقم و ....... ! بعد اینکه منو شناخت گفت رفتن تو زندگی منو به هم ریخت و از نامزدم جدا شدم و ......
من نمیدونستم جدا شده فقط دوست داشتم بگم که نامردی کرده .فقط همین .خلاصه یه کم صحبت کردیم در مورد اون دیدار خانواده ها و اون گفت شرایط برام طوری بود نتونستم بیام سمتت و از این حرفا.از مون موقع هم میدونستم علاقه اش الکی و از روی کنجکاویه اما من واقعا بهش علاقه پیدا کرده بودم . بعد این قضیه هر از گاهی به هم پیام میدادیم و اکثرا هم من دلتنگ میشدم و شروع کننده بودم .اما حرفامون خیلی رسمی و در مورد مسائل مختلف بود و خیلی کوتاه . تا اینکه بعد از چندین ماه تو یکی از این حرف زدن ها ایشون صمیمی تر شد و حرف ها رو تا جایی رسوند که به مسائل جنسی رسید . و ازم خواست مجازی باهاش باشم چون حق ماست و به اجبار از هم جدا شدیم .شوکه شده بودم . چون رابطه ما رسمی بود و عقایدمون هم طوری بود که تصور همچین چیزی و نداشتم .اما با حرفاش تحریکم کرد و اون شب باهاش تو چت همراهی کردم .اما تو تمام لحظات تو عذاب وجدان شدید بودم . اصلا برام لذتی نداشت اما نمیتونستم تموم هم بکنم . فردای این قضیه پشیمون شدم از کارم و بهش گفتم باید کلا تموم کنیم .کلی حرف و بحث پیش اومد و من باز هم دچار اشتباه شدم و این حرفا و رابطه مجازی ما سه بار شد .اما تو تمام این سه بار کاملا رفتارم نمایشی بود اما اون واقعا فکر میکرد دارم لذت میبرم .حق هم داشت حرفا و رفتارم با چیزی که تو دلم بود تضاد داشت . بعد این سه بار تصمیم قاطع گرفتم رابطه رو تموم کنم . یه چن روزی هم باهم نبودیم تااینکه باز پیغام داد و باز بحث و حرفای ما شروع شد . الان حدود یک ماهه هر شب بحث داریم. اون ازم درخواست میکنه و من رد میکنم .مشکل اساسی من اینه اصلا اراده ندارم خطم و عوض کنم یا تلگرامم و حذف کنم یا بلاک . اون دنبال جسم منه و من دلیل بودم دلتنگیه . ادعا میکنه دوسم داره با اینکه باور ندارم اما دلتنگیم نمیذاره برم و پشت سرمم نگاه نکنم . کمکم کنین لطفا . خیلی داغون شدم
علاقه مندی ها (Bookmarks)