به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    37
    Array

    چرادیگران خیلی راحت به من توهین وبی احترامی میکنن؟

    سلام
    خیلی وقته متوجه شدم که علی رغم تلاشی که برای کمک به بقیه یاجابازکردن تودلشون میکنم من پیش آدمهاارزشی ندارم درواقع اونهاارزش زیادی برای من قایل نیستن وتاموقعیتی برای دلخوری وعصبانیت پیش میادخیلی راحت همه به من بی احترامی میکنن این همه که میگم شامل شوهرودوست وخانواده شوهروفامیل میشه
    مثلابعداز5سال که فکرمیکردم خانواده شوهرم دوستم دارن فهمیدم نه اونهااصلاارزشی برای من قائل نیستن وبقول خودشون فقط بخاطرپسرشون احترام گذاشتن این احترام هم ظاهری بوده ومن چون دوسشون داشتم فکرمیکردم اونهاهم منودوست دارن
    همیشه آماده کمک به بقیه هستم دلم براشون میسوزه اماهمین آدمهاوقتی خرشون ازپل میگذره خیلی راحت چشمشونورو همه چی میبندن درصورتیکه من هنوز بخاطر کاری که یه نفرچندسال پیش برام انجام داده همیشه سعی میکنم برای طرف جبران کنم یابهش احترام بذارم امااکثرمواقع من باناسپاسی روبه رو میشم
    دررابطه باشوهرم اونقدردلخوری هاموکش میدم وتکرارمیکنم که بدترین حرفهارو بهم میگه وقتی توهین میکنه سکوت میکنم اماقلبم ازحرفاش هزارتیکه میشه بعدعذاب وجدان میادسراغ شوهرم وسعی میکنه جبرانش کنه اماواقعا حرفاش مثل یه خنجرتوقلبم میمونه هی فکرمیکنم هی غصه میخورم
    کلا متوجه شدم که اولش باآدمهارابطه خوبی دارم اماآخرش رابطه به شکل بدی تموم میشه وکاربه توهین میرسه مثلاجاهایی که کارکردم آخرش جنگ ودعوا پیش اومده دوستانی که داشتم اکثرارابطم باهاشون بدتموم شده
    وقتی یه مشکلی پیش میاداونقدرکشش میدم که آخرکاربه توهین وقطع رابطه میکشه
    ازخودم راضی نیستم حس خوبی ندارم ازاینکه میبینم همه بهم بی احترامی میکنن ناراحتم دست خودم نیست گاهی ام وقتی طرف درصددجبران برمیاداونقدرزودنرم میشم وباطرف عادی رفتارمیکنم که برای مدتی بازرابطه خوب میشه وبازازهمون طرف بی احترامی میبینم

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    143
    Array
    سلام دوست عزیز

    شما چه رفتارهایی را مترادف با بی احترامی میبینین ؟ منطقی به نظر نمیاد همه اطرافیانتون یا بیشترشون به شما بی احترامی کنن یا قدرنشناس باشن.

    شاید باید توی تعاریف خودتون از بی احترامی تجدیدنظر کنین.

    در ضمن شما وقتی لطفی به کسی می کنین قرار نیست حتما بازخوردی اونجور که توی ذهنتون هست رو از طرف مقابل دریافت کنین.اگر لطف و مهربانی رو در ازای

    سپاسگذاری یا تلافی طرف مقابل انجام میدین ،بهتره اصلا لطفی به کسی نکنین.

    مهربانی و برخورد خوب با دیگران رو به خاطر احترام به شخصیت و تعالی روح خودتون انجام بدین نه به خاطر عکس العمل اونها. در این صورت همیشه ناراضی و سرخورده

    هستین.

    در کل شما بهتره روی زودرنجی تون کار کنین.

  3. 3 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 18 آذر 94), ستاره زیبا (دوشنبه 16 آذر 94), شاپرک 114 (دوشنبه 16 آذر 94)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    112
    Array
    سلام عزیزم اگه راهکار میخای اینجا دوستان بهت میدن و عمل با شما
    خودتم خوب متوجه شدی علت اصلی مشکل شما همون کش دادنه یعنی اگه این برطرف کنی بسیار مسائل از بین خاهد رفت
    من با ادم اینطوری تجربه داشتم واقعا ادم کلافه میکنه اینقدر که منی که سعی میکنم صبور باشم از کوره در میرم واقعا حس خیلی بدی به اطرافیان میدی
    اما راهکار شما باید تمرین کنی وقتی دلخوری داشتی رک و راست به طرفت بگی ولی بسیار محترمانه البته باید موقعیت شناس باشی
    یعنی اگه فکر میکنی با گفتن دلخوریت اوضاع بدتر نمیشه بگو و اینکه طرف مقابلت کی هست و اینکه یا خیلی مهمه این دلخوری یا قابل اغماضه
    مثلا همسرت کاری کرده که ازش ناراحتی تو یه موقعیت اروم بهش بگو من ازت ناراحت شدم چون توقع نداشتم این رفتار کنی و فقط در ارز 2_5دقیقه راجع بهش حرف بزن و دیگه تمام حتما همسرت اگه اون لحظه هم به روت نیاره ولی تودلش پشیمون میشه و جبرانش میکنهبرا مردا سخت مستقیم معذرت خاهی کنن ولی خودشون جبران میکنن
    اگه برام بیشتر مثال بزنی بهتر کمک میکنیم واضح بگو شما چی میگی اونا چی میگن
    ولی واقعا ازتمیخام این کش دادن دلخوری رو بذار کنا بشخصه من داغون میکنه

  5. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    شاپرک 114 (دوشنبه 16 آذر 94)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    37
    Array
    انیتاجان وستاره جان ممنونم ازتون

    ببینیدمن دررابطه باشوهرم مثال میزنم شوهرم خیلی دوست داره وهمیشه دلش میخواست یه مسافرت مجردی بادوستاش بره شرایطی پیش اومدکه باچندتاازدوستاش برن پیش دوستی کع توکشوردیگه داشتن من برای خوشحال کردن شوهرم واینکه فکرنکنه من محدودش کردم وقتی بهم گفت ویه جورایی ازم اجازه گرفت گفتم باشه برو باخوبی وخوشی بدرقه اش کردم بعداز1هفته که برگشت اصلانگفت ببخشیدتنهات گذاشتم یاممنون که گذاشتی برم اونم منی که نمیذاشتم تاشمال بادوستاش بره
    شوهرمن جمعه هاهم سرکارمیره کاسبه بارهاماسراین جمعه تعطیل نکردن هاش بحث کردیم من توقع داشتم وقتی برگشت دیگه 1جمعه تعطیل کنه منو ببره رستورانی جایی امااصلابه روی خودش نیاورد برای من زورش میومد ماهی 1جمعه تعطیل کنه امابرای تفریح خودش 1هفته تعطیل کرد
    من دوماه صبرکردم ببینم حرکتی میکنه دیدم خبری نشد بهش گله کردم هنوزبعداز3سال شوهرم میگه توخودت گفتی برو خودتم منت گذاشتی کلا کارای من انگاربی ارزشه

    یامثلاهمسایمون روزی که گرفتاربود 2ماه تمام اومد خونه من دردودل وگریه کردن همین که مشکلش حل شد همه چیزازیادش رفت تازه سریه موضوع خیلی کوچیک به من فحشم داد خیلی راحت انگارنه انگار تواون دوماه اونهمه من کمکش کرده بودم

    انیتاجون درست گفتید من به بقیه کمک میکنم به امیدروزی که اونهاهم به من کمک کنن اماانگار دیگران خیلی زودخوبی هارو فراموش میکنن مثلامن اگه جای همسایمون بودم به کسی که 12 شب هم مزاحمش میشدم وکمکم میکرد اینقدرراحت فحش نمیدادم

    ستاره جون علت کش دادن من اینه که همیشه درحال ثابت کردن هستم
    میخوام حرفمو حالی طرف کنم حتی تورفتارباشوهرم ممکنه یه چیزیو چندبارتکرارکنم تابلکه بفهمه خیلی اوقات طرف من اصلامنظورمنو متوجه نمیشه یابدبرداشت میکنه من نمیتونم ازش بگذرم هی زورمیزنم که حالی طرف کنم
    مثلا همین همسایمون دچارسوئ تفاهم شدازحرف من پیامکی داشتم باهاش حرف میزدم بخاطر شرایط روحی بدی ام که داشت بدبین بودوگرنه حرف من یه حرف خیلی معمولی بود منتها من دیدم بدبرداشت کرده هی میخواستم بش بفهمونم بابا منظورمن چیزی نبودکه توفکرکردی این اس ام اس دادن ها از8شب شروع شدتا12 شب ادامه داشت شوهرم هی گفت ولش کن این نمیفهمه من خیلی محترمانه باهاش حرف میزدم دوستانه حتی یه جای بحث گفتم فکرکنم اعصابت خرده منظورمن اونی نبودکه توفکرکردی شبت بخیرعزیزم مواظب خودت باش امااون کوتاه نیومدباتزم هی پیام دادوانصافااون بیشترحرف زدوپیام فرستادامامن دیدم نمیفهمه بازم زور میزدم حالیش کنم درصورتیکه بایدبی خیالش میشدم اخرسر به من فحش داد

    یاوقتی ازخانواده شوهرم دلخورمیشم هی بهش فکرمیکنم حتی شایدچندماه درطول این مدتم چندین باربه شوهرم میگم دفعه اول به حرفم گوش میده دفعه دوم میگه اره کارشون درست نبود امادفعه چهارم وپنجم دادش درمیاد میگه اصلاتوام مقصربودی
    نمیتونم یه دلخوری رو تموم کنم اونقدرمیخوام حرفمو بزنم ثابت کنم که اخرش به ناراحتی میرسه
    کلا ازیه حرف نمیتونم بگذرم همش درحال اثبات کردن هستم

    - - - Updated - - -

    1هفته پیش پشت فرمون بودم یه خانمی خیلی به زور خودشو بغل ماشین من جاکرد من ازترس اینکه بهش نزنم یهوگرفتم سمت چپ ازاونطرف نزدیک بودبزنم به ماشین کناریم
    متوجه شدم اشتباه کردم نباید میگرفتم سمت چپ چون اگه اون خانم به من میزد چون اون انحراف به چپ داشت اون مقصرمیشد اماباحرکتی که من کردم اگه تصادف میشدمن مقصربودم
    یه کم جلوتریه چراغ قرمز طولانی بودپشت سراون خانومه که تاچراغ قرمز بانوربالارفتم تاتلافی کنم واذیت بشه پشت چراغ قرمزم که رسیدیم ازماشین پیاده شدم رفتم دم ماشینش بهش گفتم که چرااینکارو کردی فکرکردی خیلی جلوافتادی ببین من پشت سرتم واگه من نگرفته بودم سمت چپ توبهم میزدی تومقصربودی
    بعدا گفتم اصلا ارزششو داشت؟من چیو میخواستم بهش ثابت کنم؟

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    143
    Array
    سلام شاپرک جان

    تو خودت به خوبی مسایلت رو تحلیل می کنی.این خیلی عالیه .نصف بیشتر راه رو رفتی. فقط کافیه یه کم حساسیت هات رو کم کنی.

    راجع به همسایتون توی تاپیک های قبلیت هم گفتی. بیش از حد مسایل رو بزرگ می کنی.

    اگه فکر می کنی نمیتونی بدون چشم داشت به کسی خوبی کنی، این کار رو نکن . اصلا به کسی لطف یا کمک نکن.

    وقتی این کارها رو برای بقیه انجام بده که خودت واقعا از صمیم قلب و از روی مهربونی ذاتی خودت میخوای این کار رو انجام بدی. بدون اینکه کوچکترین چشمداشتی داشته

    باشی و مدام بخوای توی ذهن خودت رفتارهای خودت رو با اونها مقایسه کنی.

  8. 3 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 18 آذر 94), ستاره زیبا (جمعه 20 آذر 94), شاپرک 114 (شنبه 21 آذر 94)

  9. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    شما نه سوپر من هستی نه اسپایدر من و نه بت من و نه اینکه نجات دهنده دنیا و کم کننده انسانها شما هیچکدامشان نیستی فقط یک فرد معمولی هستی و با توانایی های محدود در حد توانت برات مقدوره برای دیگران کاری انجام بدی بدون منت گذاشتن بدون توقع و انتظار خوب انجام بده وگرنه این کار را انجا نده به هیچ عنوان

    کمبود اعتماد بنفس در وجود شما و اینکه بخوبی با توانایی ها و مهارت های خودت آشنا نیستی سبب شده اینگونه برخورد کنی که در هر شرایطی بخواهی خودت و حرف و نظرت را تحمیل کنی من با درست و غلطش کاری ندارم خود من هم همینجوری هستم چندروز قبل هم همین اشتباه را انجام دادم ولی بعدا که خوب بهش فکر کردم متوجه شدم شاید حرفم درست بوده ولی هم طریقه بیان و زمان و هم اینکه استمرار روی ثابت کردن حرفم چندان نتیجه درستی نداشت.اینو چند وقته متوجه شدم قرار نیست توی هر بحث و گفتمانی هرچند حق با ما باشه پیروز بیرون بیایم بهتره بعضی وقتها به نتیجه رفتار و گفتارمان هم توجه نشان بدهیم.
    انسان های عاقل و خردمند یک رابطه خوب را فدای پیروز شدن توی بحث نمیکنند

    من یک انسانم و احتمال خطا کردن درم وجود داره خودم را بیش از اندازه سرزنش نمی کنم ولی بعضی وقتها به رفتار و گفتارم در برخورد با دیگران فکر میکنم و خودم را نقد میکنم مثلا توی همین مورد چند روز قبل به این نتیجه رسیدم اصلا ارزشش را نداشت به هیچ عنوان.

    شما در مورد ماشین داداش منم همینطوریه دقیقا مثل شما بشین واقعا فکر کن ارزشش را داشت که اینهمه ناراحتی بکشی گرچه حق اون راننده بود که بهش تذکر جدی داده بشه!یا برخورد با خانوم همسایه نتیجه اش چی شد آیا ارزشش رو داشت؟یا در مورد موضوعت با خانواده شوهرت چه نتیجه ای در پی داشت آیا ارزشش را داشت؟و...

    بنظرم خیلی بهتره قبل از هر کاری و گفتاری به نتیجه اون عمل خوب فکر کنیم قبلش باشه بهتره پیشگیری میشه.
    شما مسئول گفتار و رفتار نادرست دیگران نیستی و همینطور نجات دهنده جامعه

    در مورد رفتار با شوهرت بهتره بشینی و خوب فکر کنی این جمه ای که گفتی :
    اونم منی که نمیذاشتم تاشمال بادوستاش بره
    شما مادر و یا معلمش نیستید بانو شما فقط همسر ایشون هستید قرار نیست چون ازدواج میکنند زوجین همه فکر و وقتی که دارند و تفریحاتی که دارند فقط بین خودشان باشه.شوهر کردی اسیر که نگرفتی!این برخوردت در دراز مدت آسیب وارد میکنه به زندگیت.در طرز برخوردت با شوهرت مقداری دقت کن من جای شما باشم امشب یک غذای خوشمزه که دوست داره درست میکردم و یک فضای رمانتیک یا گلی که دوست داره بعد شام کنارش بشین و یک شب رویایی براش رقم بزن و در آخر و مسئله مهم اینه باهاش حرف بزن بهش بگو چقدر دوسش داری و بهش علاقه داری و بهش افتخار میکنی بگو که وقتی نبود چقدر دلتنگش شده بودی و روزشماری میکردی که برگرده و خوشحالی از اینکه با بودن کنار دوستاش لذت برده در مورد مسافرتش و اوقات خوشی که داشته باهاش حرف بزن کلا فضا رو آماده کن برای سوال مهمی که باید ازش بپرسی
    بگو بعضی وقتها ناخواسته باعث میشی ازت ناراحت بشه بدون اینکه قصدی داشته باشی صادقانه باهاش صحبت کن مثال گلی را بزن که توی گلدان هست و نیاز هست ازش مراقبت بشه بگو زندگی و عشقی که داریم همانند اون گل داخل گلدان هستش و نیازه بعضی وقتها بشینیم و در مورد زندگی مان صحبت کنیم شاید ناخواسته با رفتار و حرفهایی که زدیم باعث دلخوری همدیگه شدیم.

    بعنوان یک مرد متاهل میگم(هروقت اینو میگم یاد ammin میوفتم) اسمش رو بزار یک هشدار دوستانه من خودم بازاری هستم وقتی یک مرد دلیلی داشته برای برگشتن به منزل و لذت ببره از پیش خانوادش بودن هرچقدرم به کارش علاقمند باشه لحظه شماری میکنه برای برگشتن به منزل.یکمقدار بین شما و ایشون فاصله افتاده هرچه زودتر سعی کن این فاصله رو پر کنی.کمییت حضور شوهرت در منزل رو با بالا بردن کیفیت جبران کن اینطوری اشتیاقش بیشتر میشه برای برگشتن به منزل.بعضی اوقات هم بزار خودش باشه مردها نیاز دارن بعضی وقتها با دوستان مجردشان باشند.

    پ.ن:چند شب قبل با دوستام رفته بودم بیرون یک حرکتی انجام دادن واقعا برام گران تمام شد و توقع نداشتم اینکه احمق فرض بشم و از رفتارم سواستفاده بشه خوب نشستم خب فکر کردم دیدم تنها بودن بهتر این است که احساس حماقت بکنم.ترجیح دادم رابطه کمتر باشه بجاش دوست دیگری دارم که رابطه خودم را باهاش بیشتر کردم حداقل اینه دیگه احساس منفی ندارم نسبت بخودم.با هر فردی نمیتوانی دوست و همکلام باشی بانو
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : چهارشنبه 18 آذر 94 در ساعت 13:51

  10. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    ستاره زیبا (جمعه 20 آذر 94), شاپرک 114 (شنبه 21 آذر 94), عشق آفرین (چهارشنبه 18 آذر 94)

  11. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    131
    Array
    سلام دوست نازنین.

    برای دریافت احترام توصیه میکنم:

    1. احترام بگذارید تا احترامتون رو نگه دارن

    2. به خودتون احترام بگذارید تا دیگران هم به شما احترام بگذارند.

    3. شوخی رو از حد نگذرونید و در روابطتون مرز و حد و حدود لحاظ کنید.

    4. در مقابل بی احترامی سکوت یا متانت پیشه کنید. (از عمل متقابل یا تایید و خنده پرهیز کنید)

    5. در نهایت از آدمیزاد هرچه کمتر انتظار داشته باشید، بیشتر شاد خواهید بود. تو دل مردم جا باز کنید که چی بشه؟ اینکه جوری رفتار کنید که تو دل خدا جا باز کنید و مردم رو برای رضای خدا دوست داشته باشید به شما برازنده تره. اینطور نیست؟
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.

  12. 2 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    ستاره زیبا (جمعه 20 آذر 94), شاپرک 114 (شنبه 21 آذر 94)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام
    انیتاجان علت اینکه بازهمسایمون رومثال زدم رای اینکه بازمن به این خانم خوبی کردم وبازایشون بعدازراه افتادن کارش به من بی احترامی کرد
    من ازش واقعاانتظارنداشتم که خوبی های منو جبران کنه راستش اونقدرادم بدبخت وقابل ترحمی هست که اصلا درتوانش نیست صرف نظر ازکارایی که من براش کرده بودم فقط توقع داشتم لااقل حرمت نون نمکی که ازم خورده وحرمت همسایگی رو نگه داره
    این همسایمون واقعانمونه خوبی برای مثال زدن مشکل من هست
    ببینید من 2سال پیش به این خانم کمک کردم بعدسریه مسئله ایشون خیلی بی احترامی کردمن دیگه هیچ برخوردی باهاش نداشتم وسعی میکردم نبینمش تاپارسال که دچارمشکل شدباشوهرش واومد درخونه ماوازم کمک خواست
    خب حدود 9-10ماهی ازرفتارزشتش گذشته بودومن اروم شده بودم یافراموشم شده بودنمیدونم یا دل رحمی ام گل کردوقتی تواون حال دیدمش کمکش کردم دقیقا2ماه درگیربود وهی بامن حرف میزدوکمک میخواست همین که بعداز2ماه مشکلش حل شدقطع رابطه کرد طوری که ازبیمارستان رفتن من وشوهرمم باخبرنشدکه لااقل احوالپرسی کنه بعداکه شنیدمیگفت چرابهم نگفتی؟من که نمیتونستم قبل ازرفتن به بیمارستان درخونشو بزنم بهش اطلاع بدم
    اگه دوست وهمسایه خوبی بود لااقل ازهمسایه دیواربه دیوارش حالی میپرسید اونم همسایه ای که توروزای سخت کنارش بوده
    اینم گذشت من باخودم عهدکردم اگه درخونمونوزد وحتی یه چیزکوچیک خواست دیگه کارشو راه نندازم اما وقتی باز گرفتارشداین دلسوزی احمقانه من گل کرد
    حتی این اواخرم اومدچیزی ازم گرفت امااخرسرهمین که یه حرف من به مذاقش وش نیومد فحش دادبهم

    من دررابطه بااکثر ادمها همین مشکل رو دارم زود بی احترامی وکارهاشون ازیادم میره ویه جاوقتی گرفتارن یابه کمک من احتیاج دارن کمکشون میکنم
    مثلامادرشوهرمیه دلخوری داشت مال 2سال ونیمه قبل اونقدراونو نگه داشت تودلش که درنهایت فرصتی پیش اومد وتلافی کرد بعدمن ناراحت میشم میگم چطور من ازبدی هاشون راحت میگذرم امااونهانگه میدارن 2سال ونیم بعدتلافی میکنن؟
    من حتی پیش مشاورهم حضوری رفتم همینوبهم گفت که خانواده شوهرم خشم وعصبانیت منو جدی نمیگیرن درست هم گفت
    من امروزازشون ناراحت میشم بهشون میگم اما چیزی نگذشته ازیادم میره یاازیادمم نمیره امااروم میشم وبجای اینکه اونها بیان طرفم من خودم پیشقدم میشم
    خیلی احساساتی میشم دربرابرادمها دلم میسوزه باعث میشه که دربرابررفتارزشتشون عکس العملی که لازمه رو نشون ندم واونها هربار اون حرکت توهین امیزو دربرابرم تکرارکنن


    اقای خاله قزی مثالی که براتون زدم مال 3سال ونیم پیش هست نه الان که شماگفتیدامشب براش غذای خوشمزه درست کنم وازدلش دربیارم



    عشق افرین عزیز من احترام میذارم به ادمها امادرمقابل احترام کافی رو دریافت نمیکنم
    اهل شوخی هم نیستم زن موقروسنگینی هستم خیلی حدوحدود رو رعایت میکنم خیلی مبادی اداب هستم امادیگران دربرابرم اینطورنیستن
    فقط میدونید مشکلم چیه؟ یه کم شبیه خود شماهستم تاپیک تصادف کردنتون رو خوندم حالامن مثل شمانمیتونم اونقدرصبرکنم اونم دربرابر یه غریبه
    امامقابل اطرافیانم گذشت میکنم سکوت میکنم سازگاری دارم اما یهو دربرابریه حرکت یا حرفشون منفجرمیشم طوری که همه کارای قبلیم بی ارزش میشه
    ضرب المثل گاو نه من شیرده مصداق کامل رفتارمنه

    - - - Updated - - -

    فکرمیکنم من حدوحدود خوب بودن رو هم نمیدونم
    دوست دارم ادم خوبی باشم اما انگار به ظرفیت طرف مقابلم نگه نمیکنم بخاطرهمین تو اکثررابطم من احساس ندیده گرفته شدن وقدرنشناسی بهم دست میده

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    65
    Array
    شاپرک خانم سر خودتو شلوغ کن ،،،،،،،اینجوری هم شادتری و هم راهتو راحتتر بین آدما پیدا میکنی،،،،،،،،بنظر من خیلی مهم نیست وقتی برا کسی کاری انجام دادی و جواب نگرفتی دفعه بعد انجام نمیدی یا بهش میفهمونی باید تو رفتارش تجدید نظر کنه،،،،اما وقتی سرت خلوت باشه و افکار مربوط به کمک و بی احترامی به سمتت بیاد خب ذهنت بیشتر از اون که موضوع اهمیت داره وقت و انرژی میذاره و این خوب نیست،،،،،،،،،،،،،من خودم شبیه خودتم،،خیلی زود از اشتباهات آدما میگذشتم و هنوزم میگذرم اما ذاتا سرم شلوغه و وقت فکر کردن به موضوعات قدیمی رو ندارم ولی رو خودم کار می کنم مثلا برا بعضیا فقط واسه رضایت خدا کمک میکنم و عزیزم طلبکار خدا هم هستم!!!!!!!!!!!برا بعضیا با هدف نتیجه گرفتن کمک میکنم و اگه جواب نگرفتم بیخیال رفتار میکنم اما حواسم هست برام دور بر ندارن بذار بعضیا فکر کنن خیلی مهربونم بعضیا هم فکر کنن من خیلی ساده ام مهم اینه که من با خودم حسابم جور در بیاد بقیه اونقدرا مهم نیستن!!!!!!!!!!!!!!!! راستی فرا رسیدن ماه ربیع الاول مبارک


  15. کاربر روبرو از پست مفید آخیش تشکرکرده است .

    شاپرک 114 (سه شنبه 24 آذر 94)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  3. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 19:59
  4. +تاریخچهٔ جنسی‌ همسر آیندتون چقدر براتون مهمه
    توسط kamran2007 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 88
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 مهر 88, 11:08

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.