به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 اردیبهشت 94 [ 20:42]
    تاریخ عضویت
    1394-2-13
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    58
    سطح
    1
    Points: 58, Level: 1
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ترس از بی احترامی

    سلام من مدتهاست پست های این انجمن میخونم و به خاطر اینکه دیدم خیلیها از تجربیاتشون با بقیه صحبت میکنن خیلی خوشحال شدم منم مشکلم بگم تا از تجربیات دوستان استفاده کنم برای بهتر تصمیم گرفتن و پیدا کردن راه حل منطقی برای زندگیم.


    در مقابل با مشکلات دوستان که اینجا میبینم میشه گفت من مشکل حاد و خاصی ندارم

    اما میخوام پیشگیری کنم که بعدا نیاز به درمان نداشته باشم.

    من 29 سالمه و تازه متاهل شدم (تازه یک ماهه عقد کردم و قرار ماه دیگه هم برم سر خونه زندگیم)
    هشت سال هم بود که کار میکردم و تو کارم ادم موفقی هستم اما همیشه تو زندگیم دو تا چیز برام خیلی مهمه بوده و شاید انقدر که برام مهمه جز دغدغه هام شده

    یکی عشق یکی احترام


    همیشه تو افکارم و احساس های درونیم دنبال عشق و احترام بودم و هستم همه من ادم مهربون و مودبی میشناسن به کسی بی احترامی نمیکنم و تحمل ندارم کسی بهم بی احترامی کنه


    بعد عقدم متوجه مسائلی شدم که به شدت ذهن من درگیر کرده که اگه برای من اتفاق بیفته من باید چیکار کنم

    خانواده شوهر من سه تا پسر دارن و با هم زندگی میکنن همه با وجودی که زن و بچه دارن سر یه سفره میشینن غذا میخورن و جمع میکنن
    یعنی چهار طبقه خونه است اما همه از صبح تا شب خونه مادر شوهرم هستن فقط برای خواب و استراحت میرن خونه های خودشون

    من از این سبک زندگیها خیلی لذت میبرم خدا رو شکر هم خانواده خیلی خوبی هستن و خیلی خوب و بدون تنش با هم زندگی میکنن یعنی از اینکه کنار هم هستن لذت میبرن و از روی اجبار و زور دور هم جمع نمیشن و این زندگی بدون تنش تو خانواده همسر من شعار نیست و واقعا وجود داره به طوری که من با کامل میل پذیرفتم وارد جمعشون بشم

    فقط یه مشکل دارن اونم اینکه پسرها لذت میبرن از اینکه دستور بدن (چیزی که من تا الان متوجه شدم اینکه به شدت عاطفی و مهربونن و چیزی تو دلشون نیست) ولی دوس دارن ادای ادمهای جدی در بیارن و توقع دارن چیزی میگن طرف مقابل که عروس ها باشن سکوت کنن

    مثلا جاری هام که سفره میاندازه به جای تشکر میگن چقدر بدمزه بود ولی در اصل خوشمزه بود و تا ته غذا رو هم میخورن (چون همش دوس دارن ادای ادمهای جدی در بیارن با لحن جدی میگن و وانمود نمیکنن دارن شوخی میکنن یعنی اگه کسی غریبه باشه فکر میکنه دارن جدی میگن)


    اما تو خانواده ما این رسم نبود مثلا اگه من غذایی درست میکردم اگر هم خوشمزه نشده بود همه از من تشکر میکردن
    یا مثلا اگه با برادرهام به اختلاف میخوردم همیشه پدرم جلو جمع از من حمایت میکرد و تو خلوت بهم میگفت که رفتارت درست نبوده و نباید این کار میکردی

    این حمایت و رفتار پدرم همیشه برای من این باور به همراه داشته که باید به همه ادمها احترام بزارم و برای همه شخصیت قائل بشم و متقابل هم همه باید برای من احترام قائل بشن.

    اینکه مدام یک نفر بخواد ملاحظه بقیه بکنه به نظرم در دراز مدت کار خسته کننده ایی میشه و ادم شاید دچار افسردگی یا اینکه از زندگی سرد بشه .

    حالا من نمیدونم اگه کسی بخواد با من اینطوری حرف بزنه من چه عکس العملی نشان میدم منی که همیشه تو خانواده ام مورد احترام بودم و همیشه تو محل کارم همه بهم احترام میزارشتن

    یعنی من هم باید بپذیرم اگه فردا برادرهای همسرم چیزی گفتن خودم به نشنیدن بزنم یا باید جو تغییر بدم ؟
    به نظر شما چطوری میتونم این سنت غلط که در خانواده همسرم وجود داره رو تغییر بدم ؟

  2. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سخت نگیر
    پدرتم اشتباه میکرده وقتایی که تو مقصر بودی بیخودی ازت حمایت میکرده.
    سعی کن خودتو باهاشون وفق بدی و از زندگیت لذت ببری.
    در ضمن این سبک از زندگیت که تا این اندازه نیازمند احترامی, یه جور غرور کاذبه که بعدها برات مشکل درست میکنه. بشکنش.
    و یادت باشه خاکی و خودمونی باشی نه مغرور و مدعی احترام.
    در ضمن این که آقایون یکم به خانوما دستور میدن مشکل اون خونواده نیست بلکه کل جامعه ایرانی همینه پس بساز.
    و زندگیو به کام خودت تلخ نکن.
    موفق باشی

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 اردیبهشت 94 [ 20:42]
    تاریخ عضویت
    1394-2-13
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    58
    سطح
    1
    Points: 58, Level: 1
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سوشیانت نمایش پست ها
    سخت نگیر
    پدرتم اشتباه میکرده وقتایی که تو مقصر بودی بیخودی ازت حمایت میکرده.
    سعی کن خودتو باهاشون وفق بدی و از زندگیت لذت ببری.
    در ضمن این سبک از زندگیت که تا این اندازه نیازمند احترامی, یه جور غرور کاذبه که بعدها برات مشکل درست میکنه. بشکنش.
    و یادت باشه خاکی و خودمونی باشی نه مغرور و مدعی احترام.
    در ضمن این که آقایون یکم به خانوما دستور میدن مشکل اون خونواده نیست بلکه کل جامعه ایرانی همینه پس بساز.
    و زندگیو به کام خودت تلخ نکن.
    موفق باشی
    ممنون از راهنمایینون


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.