به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 25
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 14:20]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    113
    امتیاز
    6,278
    سطح
    51
    Points: 6,278, Level: 51
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,296

    تشکرشده 173 در 70 پست

    Rep Power
    30
    Array

    Exclamation مشكلات كوچك من و همسرم كه داره باعث جدايي ميشه

    سلام من 22 سالمه و يك ساله كه عقد كردم با نامزدم دوست بوديم با داشتن مشكلاتي كه در دوران دوستي داشتيم با اين طرز فكر كه اگه بهم برسيم همه چيز درست ميشه عقد كرديم خدارو شكر يكسري از مشكلات حل شد اما به جاش يسري مشكلات جديدتر اومد كه منو نااميد كرده....
    همسرم همش ازم ايراد ميگره همش جوري رفتار ميكنه انگار خودش عقل كل و من هيچ كاري بلد نيستم... بارها شده من و از يسري از چيزها منع كرده به دلايلي اما خودش همون كارارو انجام داده...جرات ندارم باهاش دردو دل كنم چون ميگه تو بچه اي نميفهمي...دوست ندارم ازش جدا شم چون احساس ميكنم سختي نداشتنش خيلي سخت تر ازاين شرايط
    ویرایش توسط مسافر زمان : شنبه 18 بهمن 93 در ساعت 23:58

  2. 2 کاربر از پست مفید mohi تشکرکرده اند .

    parsa1400 (سه شنبه 19 اسفند 93), اقای نجار (چهارشنبه 15 بهمن 93)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 اسفند 93 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1393-7-22
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    2,189
    سطح
    28
    Points: 2,189, Level: 28
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    213

    تشکرشده 213 در 91 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام موهی جون اسم تاپیکت عوض کن تا بسته نشه واسم گویای مشکلت بزن واز خودت وهمسرت بیشتر توضیح بده چند ساله تون ومشکلاتت با جزییات بیشتر توضیح بده

  4. 4 کاربر از پست مفید کیانا 93 تشکرکرده اند .

    mohi (دوشنبه 20 بهمن 93), terme00 (پنجشنبه 16 بهمن 93), واحد (یکشنبه 19 بهمن 93), بارن (شنبه 18 بهمن 93)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 14:20]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    113
    امتیاز
    6,278
    سطح
    51
    Points: 6,278, Level: 51
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,296

    تشکرشده 173 در 70 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام ممنون كيانا جان كه تايپيك منو خونديد...من و همسرم 2 سال باهم دوست بوديم اوايل واقعاً رابطه فوق العاده اي باهم داشتيم اما بخاطر فهميدن همسرم از گذشته ي من و بازشدن مشكلاتم به رابطمون اون نسبت به من بي اعتماد شد و خيلي دعوامون ميشد گاهي وقتتا دعواهامون به كتك و فحشاي بد كشيده ميشد رابطه من و كاملاً با دوستام قطع كرد ميگفت اونا آدماي خوبي نيستن خطم و عوض كرد اما نميتونستيم از هم جدا بشيم با تمام مشكلات با هم عقد كرديم .... نسبتاً اوضاع آروم شده بود از همون روزي كه عقد كرديم تا الان به جز دو هفته كه با هم قهر بوديم يكشبم از هم دور نبوديم هميشه پيش هم بوديم... الن مشكلاتمون اينكه ميگه تو بچه اي مامانت هيچي بهت ياد نداده نمي دونبي بايد چيكار كني چه جوري بخندي چي بپوشي و از اين حرفا...من قبل از آشناييم با اون سر كردن روسري تو جمع واسم مهم نبود اما بخاطر اون الان كاملاً پوشيده و با حجابم تو جمع اينم بگم كه نه خانواده ي اون نه خانواده ي من مذهبي نيستن...ديشب بهم گفت ازت خسته شدم ديگه دوست ندارم باهات زندگي كنم هيچي نداري كه دلم بهش خوش باشه من واقعا هيچي نتونستم بگم فقط گريه كردم آخه مگه ميشه دوستم نداشته باشه؟؟؟؟
    حاضر شده بوديم كه بريم خونه مادربزرگم تو راه كه بوديم گفتم كه نره اونجا اونم رفت پارك اونجا ازش پ

    - - - Updated - - -

    من نميدونم بايد چيكار كنم قراره عيد بريم مكه همه اميدم به اين سفره....خيلي وقتا من و از كارايي كه خودش انجام ميده منع ميكنه...اگه ازش ايراد بگيرم ميگه هميني كه هست تو خوب باش تا منم خوب باشم...بعضي وقتا ميگم اصلا بره به جهنم بس انقدر بي ارزش كردم خودم انقدر التماسش كردم كه بمونه كنارم اما وقتي ياده اون دو هفته اي ميافتم كه بدون اون گذشت پشيمون ميشم او دو هفته شب و روز گريه كردم و عذاب كشيدم خيلي تنها بودم خيلي...اينم بگم كه با خانوادش قطع رابطه كرديم چون خانوادش به من توهين كردن اونم حدوده 5 ماه كه خونه ما هستش....

    - - - Updated - - -

    من نميدونم چه جوري بايد موضوع تايپيكم و عوض كنم؟؟؟؟

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 14:20]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    113
    امتیاز
    6,278
    سطح
    51
    Points: 6,278, Level: 51
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,296

    تشکرشده 173 در 70 پست

    Rep Power
    30
    Array
    چرا هيچ كس هيچي نميگه؟؟؟

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام
    عزیزم اینطورکه خودت نوشتی اطلاع همسرت ازگذشته شماباعث مشکلاتتون شده نسبت بهت بی اعتمادشده
    مگه توگذشته ات چه اتفاقی افتاده بوده؟اصلا چی شدکه همسرت ازگذشته ات باخبرشد؟

  8. 3 کاربر از پست مفید شاپرک 114 تشکرکرده اند .

    mohi (دوشنبه 20 بهمن 93), واحد (یکشنبه 19 بهمن 93), سوده 82 (دوشنبه 18 اسفند 93)

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 14:20]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    113
    امتیاز
    6,278
    سطح
    51
    Points: 6,278, Level: 51
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,296

    تشکرشده 173 در 70 پست

    Rep Power
    30
    Array
    من عادت داشتم كه تو يه دفتر خاطراتم و مينوشتم اونم اون دفتر و خوند...الان خدارو شكر خيلي كمتر از گذشتم حرف ميزنه...الان مشكل اساسي ما اينه كه همش ميخواد مثل يه پدر باهام رفتار كنه همش يا در حال نصيحته يا غر زدن....مثلا يه مدت من وايبر داشتم تا ميرفتم سر گوشيم غر ميزد به خاطر همين وايبرم و پاك كرد اما الان خودش همش سرش توو گوشيشه اما جرات ندارم چيزي بهش بگم اگرم بگم ميگه هركاري من ميكنم توام بايد بكني؟تو جنبه نداري؟چند روز پيش يه فيلمايي توو گوشيش ديدم كه چند شب خواب و ازم گرفته وقتي مطرحش كردم گفت دوست دارم....هميشه پدرش و منع ميكنه به رفتاراش اما خودش كاملا داره ميشه مثل پدرش خودخواه و فوق العاده لجباز...من اصلا دوست ندارم ازش جدا بشم اما همش افكار منفي توو ذهنم مثل اينكه حتما يكي بهتر از من و پيدا كرده و داره بهونه ميگييره و اين چيزا...

  10. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    197
    Array
    سلام خواهر گلم . همسر شما چند سالشه ؟ چه اتفاقی افتاده که با خانواده همسرت قطع رابطه کردید ؟ شما همینطور همسرتون خیلی جوان و نا پخته به نظر میرسید . اگرامکانش رو دارید حتما زیر نظر یک مشاور مشکلاتتون رو سر و سامان بدید . مهارتهای ارتباطی هر دوتون ضعیفه . نامزد شما 5 ماه هست که اومده تو خونه شما مونده . این کار صحیحی نیست . اگر ایشون اینقدر راحت دور خانواده ای که تا حالا بزرگش کردند خط میکشه نشان خوبی ایشون نیست . نشان از عدم مسئولیت ایشون هست .

  11. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    mohi (دوشنبه 20 بهمن 93), سوده 82 (دوشنبه 18 اسفند 93)

  12. #8
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 بهمن 93 [ 15:27]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    14
    سطح
    1
    Points: 14, Level: 1
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    من احساس می کنم اینجوری زندگی کردن به جایی نمیرسه.حتما مشاوره برید تا کمکتون کنه تکلیفتون رو بدونید.
    ویرایش توسط مسافر زمان : یکشنبه 19 بهمن 93 در ساعت 20:49 دلیل: حذف تبلیغات

  13. 2 کاربر از پست مفید fateme.bano تشکرکرده اند .

    mohi (دوشنبه 20 بهمن 93), کامران (پنجشنبه 23 بهمن 93)

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اسفند 95 [ 00:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-25
    نوشته ها
    152
    امتیاز
    4,004
    سطح
    40
    Points: 4,004, Level: 40
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 146
    Overall activity: 63.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    223

    تشکرشده 333 در 122 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام دوست عزیزم.اطلاع از گذشته شما و هضمش برای همسرت کار آسونی نیس درکش کن و.در مواجه با حرفاش. جو آروم کن و.محیط ترک کن تا به حرفای بدتر کشیده نشه.اینکه همسرت خونه شماس زیاد جالب نیس ب دلیل اینکه در دسترس بودن همیشگی شما در دوران عقد باعث میشه بحثاتون زیاد بشه دلخوریها بیشتر بشه در رفتار با همسرت با احتیاط بیشتری رفتار کن.علت امر و.نهی ایشون با توجه ب تجربه شخصی میتونم بگم به دلیل اینکه ایشون از گذشته شما اطلاع داره ب نوعی که ازش سلب اعتماد کردی و زمان زیادی لازمه با مدیریت خودت که به نتایج بهتر برسی ی دلیل دیگشم این میتونه باشه ک حس مردونگی تایید کردن نتونستی بهش بدی و اون سعی میکنه با امر و نهی و خود بزرگ بینی این حسو در خودش به وجود بیاره.. موقع امر و نهی حدالامکان سکوت کن.زبون نرم و.سیاست زنونه داشته باش تا به خاستت برسی به هیچ عنوان بحث نکن. به هیچ عنوان پیش همسرت گریه نکن ک احساس بدی بهش میدی و ازت دور میشه.حتما کلید مردان مطالعه کن دوست عزیزم.

  15. 2 کاربر از پست مفید mordad تشکرکرده اند .

    واحد (چهارشنبه 22 بهمن 93), سوده 82 (دوشنبه 18 اسفند 93)

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 اسفند 93 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1393-7-22
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    2,189
    سطح
    28
    Points: 2,189, Level: 28
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    213

    تشکرشده 213 در 91 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام موهی عزیزاول اینکه هر زندگی بحران های پشت سر میزاره تا بتونه به ارامش برسه عزیزم منم اوایل البته به هیچ دلیلی همسرم شک بدبین بود الن وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم من با سکوتم و اجرا فرمان های اون به شک هاش پر بال میدادم در صورتی که راه درست این بود که وقتی به من میگفت چرا موهات بیرون به جای عذر خواهی وسریع جمع کردن موهام این بود که میگفتم وای چرا زودتر نگفتی یعنی به اون این اطمینان میدادم که من بیشتر از تو حواسم به خودم وارزش های توهست برای توهم کاش به جای پاک کردن وایبر (البته من زیاد باشبکه های اجتماعی موافق نیستم)بهش اطمینان میدادی که حواست به خودت هست واز گذشتت متنفری وعاشق اون هستی عزیزم درمورد منتو با پاک کردن وایبر شک ها رو گاهی بیشتر میکنیم

    عزیزم بهت تبریک میگم که سال اول زندگیت اینجا رو پیدا کردی ومیتونی خودتو رشد وارتقا بدی این سخنرانی کلید مرد و واقعا یک معجزه استkelidemard
    این چند تا سخنرانی هم وقت بذار گوش کن تفاوت های زن مرد خیلی جالب کاربردی توضیح میده حتما گوش کن وبه همسرت هم بده گوش کنه عزیزم این سخنرانی ها از دکتر حبشی خواستی بقیه رو از اینترنت خودت دانلود کن
    قسمت اول (۹ مگابایت) - قسمت دوم (۱۴ مگابایت) - قسمت سوم (۴ مگابایت)

    نمی‌دانم، اگر لازم است التماس کنم که گوش کنید!! نکات واقعاً مهمی بیان می‌شود که این روزها عامل بسیار از کدورت‌ها و طلاق‌های بین زن و شوهرهاست. ضمن اینکه به خصوص در قسمت سوم، یک دل سیر می‌خندید!! :)

  17. 3 کاربر از پست مفید کیانا 93 تشکرکرده اند .

    mohi (دوشنبه 20 بهمن 93), واحد (چهارشنبه 22 بهمن 93), سوده 82 (دوشنبه 18 اسفند 93)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. داداش كوچولو ميخوام
    توسط سجادتك پر در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 16 اردیبهشت 92, 13:06
  2. علاقه به كوهنوردي
    توسط roze sepid در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: جمعه 23 فروردین 92, 11:22
  3. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 اسفند 91, 16:21
  4. يه همفكري كوچولو بدين !
    توسط sayehhaye_mah در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 03 شهریور 88, 17:01
  5. شازده كوچولو
    توسط erfan25 در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 آبان 87, 16:04

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.