به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 6 , از مجموع 6
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1392-9-23
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    2,833
    سطح
    32
    Points: 2,833, Level: 32
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    10

    تشکرشده 20 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دارم به پوچی میرسم

    سلام . حدودا ده ماه پیش تاپیکی داشتم تحت عنوان :
    تنها سه روز برای تصمیم گیری زمان دارم


    اوضاع روحی مناسبی ندارم . نه فقط به خاطر اون قضیه . مدتهاست درگیرم . به حالتی رسیدم که فقط دارم در حال زندگی میکنم . هیچ فکری نمیتونم نسبت به آینده داشته باشم . در مورد اوضاع درسیم توی اون تاپیک توضیحات کامل دادم (اگر براتون مهم بود یه مطالعه داشته باشید) . الان بعد از 6 سال و نیم تازه اگه مشکلی پیش نیاد ، درسم داره تموم میشه . ولی واقعا نمیدونم بعد از اینکه برم سربازی چه اتفاقی میوفته . به پوچی کامل دارم میرسم . به هیچ چیز نمیتونم دلخوش باشم . حتی سفر هم حالمو عوض نمیکنه .
    شاید باید برگردم عقب تر . از بچگی هیچ وقت مورد تشویق قرار نگرفتم . حتی اون موقع ها که با یک نمره 20 عشق میکردیم و پز میدادیم . پدر و مادرم آدمهای بد اخلاقی نیستند ولی مخصوصا پدرم هیچ وقت خوشش نمیاد از کسی تعریف کنه یا حداقل تشویقش کنه . امروز سر همین مسائل با هم بحث میکردیم . به من میگن تو نسبت به هیچی علاقه نشون ندادی تا ما حمایتت کنیم . من دو مورد میگم شماها قضاوت کنید.
    توی سن 11 سالگی من کمربند سیاه یکی از رشته های رزمی رو داشتم . بقیه مردم تا بچشون دو روز میره باشگاه همه جا پزشو میدن ولی من همیشه مورد تمسخر پدرم بودم "کی به تو کمربند داده" یا "شماها که ورزشکار نیستین ، ماجوون بودیم ..." یا حتی توی جمع این حرفها رو میزد . همون موقع ورزش رو گذاشتم کنار . که اون مشکل اضافه وزن برام پیش اومد .
    دبیرستان که بودم در یک دوره عکاسی شرکت کردم . استعدادشو داشتم . ولی موقع خریدن دوربین که شد کلی شرط برام گذاشت که مجبور شدم بیخیال بشم . میدونم الان میگید برای اینکار دیر نشده ولی اون موقع ارتباطاتشو داشتم که به جایی برسم ولی الان ...
    همیشه وقتی تو بچگی کاری خواستم انجام بدم منو ترسوندن . حتی یادمه 6-7 سالم بود به فرمون ماشین دست میزدم میگفتن دست نزن ماشین منفجر میشه .
    دارم به پوچی میرسم . مدتهاست هیچ هدفی تو زندگیم نداشتم . تنها هنرم این بوده که به سمت کارهای ناجور مثل سیگار و چیزهای بدتر نرفتم . نمیدونم چی بگم . چند وقته نمازهامو درست نمیخونم . از دین و ایمان فقط برام ظاهرش مونده .

  2. 2 کاربر از پست مفید reza.n.n تشکرکرده اند .

    SpecialBoy (جمعه 25 مهر 93), گوش ماهی (جمعه 25 مهر 93)

  3. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1392-9-23
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    2,833
    سطح
    32
    Points: 2,833, Level: 32
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    10

    تشکرشده 20 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خداوکیلی منتظر پاسخ نبودم . ولی معنی این دوتا تشکر رو نفهمیدم !!!

  4. #3
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 17 خرداد 04 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,994
    امتیاز
    35,222
    سطح
    100
    Points: 35,222, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 32.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,429

    تشکرشده 6,478 در 1,819 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.آقای رضا.صحبتهای که گفتید علامتهای افسردگی وتاثیرش بر روی افکارت هست حالابه هر دلیلی که افسرده شدی. منتظر نمون چیزی تغییرکنه.تسلیم احساسات نا امیدکننده نشو دست وپابزن.چون منتظرموندن خودش میشه یه مانع که جلوی منطق وافکارنجات دهنده رو میگیره بالاخره بایدازیه جایی شروع کنی مثل یادگرفتن مهارتهای فنی وحرفه ای وگرفتن گواهینامه مهارت.هرچی به ترسهات فکرکنی بزرگترمیشن.ناچاری باهاشون دستوپنجه نرم کنی تاکوچکتربشن.جمله ای که خانوادت بهت گفتن منطقیه اگه قضاوت ما رومیخواستی.
    ای بامن وپنهان چودل ،از دل سلامت میکنم.

  5. 2 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    meinoush (یکشنبه 27 مهر 93), SpecialBoy (یکشنبه 27 مهر 93)

  6. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    353
    Array
    به نظرم بهتر باشه اصلا به این چیزا فکر نکنی چون چند سال هم فکر کنی بازم برای بعضی سوالاتت جوابی ممکنه پیدا نکنی
    کارایی که باید رو انجام بده و اصلا به اینده و نتیجه و بعد سربازی و اینا فکر نکن اما در لحظه و زمان حال کارها و وظایفت رو درست انجام بده. مثلا درس خوندن. اینطوری کم کم وظایف درستی که انجام میدی کنار هم میان و برات اینده ی بهتری رو شکل می دن.
    اگه افسرده هم باشی درمان اولیه ی افسردگی ورزشه

    یوگا یه کلاس برو که مربیش خوب باشه
    ورزش هم می شه واست تمرکز هم میده البته من یوگا نرفتم تا حالا
    بقیه ی وقتت رو هم سر کارای مفید بذار که به پیشرفتت کمک کنه



    ویرایش توسط meinoush : یکشنبه 27 مهر 93 در ساعت 16:04

  7. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    reza.n.n (سه شنبه 29 مهر 93), SpecialBoy (یکشنبه 27 مهر 93)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    316
    Array
    سلام.
    من تاپیک قبلیتون رو خوندم.
    به نظرم میاد شما همه چیز رو کامل کامل میخواید.
    و با توجه به این تاپیکتون هم به نظرم میرسه تایید طلب هستید تا حدی.

    من درکتون میکنم. چون توی خانواده ما هم رفتار پدر و مادرم شبیه رفتار والدین شما بوده. و میفهمم که بعضی ایراد گرفتن ها و توی ذوق زدن های پدر و مادر چقدر ممکنه آدم رو مایوس کنه و دست از کاری بکشه. اما این درست نیست.

    به نظر من دارید زیادی به خودتون سخت میگیرید. زندگی رو باید مرحله به مرحله ساخت. شما توقع دارید مشغول شغلی بشید که هم بهش علاقه داشته باشید هم درآمدش خوب باشه هم راحت گیر بیاد. خب این شرایط فکر میکنید برای چپند تا از تحصیل کرده ها و جوونهای هم سن شما وجود داره؟ من میگم 5 درصد از جوونها هم نیستن که شغل این مدلی گیرشون بیاد.

    به نظر من بیا و از این کمالگرایی که داره کوچکترین فرصتهاتون رو هم ازتون میگیره دست بردارید. الان برای شما مهمترین چیز چیه؟ پول در اوردن. بیاید و حرف گوش کنید و برید سراغ همون شغلی که پدرتون میگه و فرصتش براتون هست. میدونم تحمل کاری که آدم دوست نداشته باشه سخته. ولی به نظر من این بدتره که مثلا سه سال بگذره و دنبال کار بگردید و گیرتون نیاد و هیچ سرمایه ای هم جور نکرده باشید. پس بیاید و برید سراغ همون کار و پس انداز کنید. محیط کار با درسهای تئوی دانشگاه خیلی فرق میکنه. خود کار آدمو جذب میکنه.ضمنا هرجا بخواید برید سابقه کار ازتون میخوان.همین کار میتونه سابقه خوبیراتون بشه. فوق فوقش هر وقت یه کار بهتری که دوست داشته باشید گیرتون اومد این کارو رها منید و برید سراغ اون یکی. ولی هرگز هرگز هرگز هیچ فرصت شغلی رو از دست ندید.

    به قول یکی از دوستام آدم ضعیف توی شرایط دنبال مشکل میگرده و آدم عاقل توی مشکلات دنبال فرصت.

    امیدوارم شما عاقل باشید.

  9. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    reza.n.n (سه شنبه 29 مهر 93), تیام (سه شنبه 29 مهر 93)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 اردیبهشت 96 [ 15:19]
    تاریخ عضویت
    1392-9-23
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    2,833
    سطح
    32
    Points: 2,833, Level: 32
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    10

    تشکرشده 20 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خیلی ممنون خانمPooh از وقتی که گذاشتید و تاپیک قبلی رو مطالعه کردید .
    شاید درست نباشه پشت سر پدرم حرف بزنم ولی چاره ای نیست . شغلی که پدرم میگه فقط یه وعده است . اصلا نمیتونم روی حرفش حساب کنم . راستشو بخواید اصلا حقوق برام مهم نیست . شهرستان بودنش هم مهم نیست . ولی مادرم جلوی چشممه دیگه . من نمیخوام این شرایطی که مادرم تو زندگیش داشته برای شخص دیگه ای درست بشه . پدرم همیشه بی تفاوت بوده ولی من نمیتونم مثل اون باشم . شاید باورتون نشه من دو سال پیش که برنامه ریزی کردم برای وزن کم کردن ، مجبور بودم تمام برنامه هامو در خفا انجام بدم تا پدرم نفهمه .چون با رفتارهاش قطعا منو از برنامه هام دور میکرد .جریانو هم وقتی فهمید که من 20 کیلو کم کرده بودم (یعنی متوجه تغییر چهره ام نشده بود ) . 12 ساله که قراره به خاطر ما از شغلی که داره استعفا بده ولی در عمل میبینیم که کوچکترین اقدامی در این رابطه انجام نداده .

    ماه آینده قراره برم جایی که پدرم میگه ، برای کارآموزی . خیلی بعیده اونجا به آدمی مثل من نیازی داشته باشند . خیلی ها همین الان اونجا اضافه هستند .


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. احساس ترس و زندگی پوچ
    توسط alireza45 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 29 خرداد 95, 03:08
  2. اصلا دلم نمیاد واسه نامزدم پول خرج کنم
    توسط مینا 66 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 25 بهمن 94, 12:23
  3. شوهرم بیکارشده هیچ پولی نداریم
    توسط مرمر تنها در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 05 اسفند 92, 12:55
  4. باخت پول
    توسط Vampier در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 25 مرداد 92, 19:08
  5. پوچی
    توسط memul در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 25 دی 89, 04:01

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:41 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.