به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 خرداد 94 [ 23:44]
    تاریخ عضویت
    1393-5-26
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    884
    سطح
    15
    Points: 884, Level: 15
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    1 خواهر کوچکم ازدواج کرده و ...

    سلام من 6 سال از خواهرم بزرگترم و مجرد هستم . چند ماه قبل خواهرم باپسرعموم که همسن خودشه ازدواج کرد من کاملا مواق بودم حتی خودم پا پیش گذاشتم قبل عقد یه بار ه مامان وخواهرم گفتم هفته ای دو بار بیاد خونمون ولی چیزی نگفتند . اوایل یه شب در میون میومد ولی الان هر روز ( یه روز ظهر از 2 تا 6 و روز بعد شب ) میاد و تاثیر بدی تو روحیه من گذاشته . چند هفته قبل دوباره به مامانم گفتم من اذیت میشم و ازش خواستم به خواهرم بگه که به حرمت خواهر بزرگترم هفته ای دو روز بیا ولی نتیجه ای نداشت به خواهرم هم غیر مستقیم گفتم ولی خواهرم عکس العمل بدی را نشون داد . و حالا من موندم و هر شب اشک ریختن . اوایل به خودم میگفتم که به این وضع عادت میکنم و نشد . الان اینکه مامان و خواهرم به ناراحتی من اهمیت نمیدن بیشتر عذابم میده . شما بگید من مقصرم ؟ اشکال از من است یا نه منم حقی دارم ؟ چه کار کنم؟؟؟؟؟؟

    - - - Updated - - -

    **

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    197
    Array
    شما و خواهرتون چند سالتونه ؟ از موقعیت خودتون و بقیه بگید . البته از خواهرتون و شوهر خواهر تون انتظار میره که بیشتر رعایت کنند ولی حالا که نمیکنند شما باید بیشتر روی خودتون کار کنید . و از تمرکز روی اونها بکاهید و به کارهای خودتون برسید . انشا الله شما هم ازدواج خوبی خواهید داشت . فرض کنید اون دامادتون هم مثل برادر تونه که داره با شما زندگی میکنه .

  3. کاربر روبرو از پست مفید واحد تشکرکرده است .

    شهراز (یکشنبه 26 مرداد 93)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 خرداد 94 [ 23:44]
    تاریخ عضویت
    1393-5-26
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    884
    سطح
    15
    Points: 884, Level: 15
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Arrow

    نقل قول نوشته اصلی توسط واحد نمایش پست ها
    شما و خواهرتون چند سالتونه ؟ از موقعیت خودتون و بقیه بگید . البته از خواهرتون و شوهر خواهر تون انتظار میره که بیشتر رعایت کنند ولی حالا که نمیکنند شما باید بیشتر روی خودتون کار کنید . و از تمرکز روی اونها بکاهید و به کارهای خودتون برسید . انشا الله شما هم ازدواج خوبی خواهید داشت . فرض کنید اون دامادتون هم مثل برادر تونه که داره با شما زندگی میکنه .

    من 32 و خواهر 27سالش .

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    213
    Array
    سلام
    چرا ناراحتی؟
    چون نامحرمه معذبی یا چون ازدواج کرده و با شوهرشه ناراحت میشی؟
    اگه معذبی خب یه روز در میون که شب میاد.روزای دیگم که فقط 4ساعته.حالا باز میتونی با مامانت صحبت کنی که معذبی.
    اما اگه بخاطر ازدواج کردنشه.چون گریه هم میکنی خیلیییی بده.لزدواج کرده دوس داره با شوهرش باشه.خیلی موضوع عادی هستش.دلیلی واسه گریه نیستش.
    اینجوری نکن میگن چون شوهر نکرده حسوده و این حرفا.حواست به زندگی خودت باشه.به اونا چیکار داری؟
    اما اگه بخاطر نامحرمی معذبی با خواهرت صحبت کن.تعیین تکلیف نکن که دو روز بیاد.برای چی اونا باید به دستور تو رفتار کنن؟چرا دستور میدی دو روز؟
    فقط خیلی دوستانه به خواهرت بگو بخاطر نامحرمی معذبی.(البته اگه دلیلت اینه)
    در هر صورت حرفتو دوستانه بزن.نه که تعیین تکلیف کنی.

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 خرداد 94 [ 23:44]
    تاریخ عضویت
    1393-5-26
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    884
    سطح
    15
    Points: 884, Level: 15
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 16
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 24 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من خودم باعث ازدواجشون شدم . هیچ وقت هم به خواهرم حسادت نکردم که چرا اون ازدواج کرده و من ازدواج نکردم . انقدر ادم حقیری نیستم که بخوام حسادت کنم .فقط انتظار دارم کمی شرایط منو درک کنند همین .
    هم به خاطر نامحمرم بودنش معذبم و هم از نظر روحی .

    خانوادم دیگه کاری نمیکنن .ازشون انتظاری هم ندارم .

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 مهر 93 [ 10:09]
    تاریخ عضویت
    1393-4-31
    نوشته ها
    254
    امتیاز
    976
    سطح
    16
    Points: 976, Level: 16
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    156

    تشکرشده 290 در 156 پست

    Rep Power
    36
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار.زندگی نمایش پست ها
    سلام
    چرا ناراحتی؟
    چون نامحرمه معذبی یا چون ازدواج کرده و با شوهرشه ناراحت میشی؟
    اگه معذبی خب یه روز در میون که شب میاد.روزای دیگم که فقط 4ساعته.حالا باز میتونی با مامانت صحبت کنی که معذبی.
    اما اگه بخاطر ازدواج کردنشه.چون گریه هم میکنی خیلیییی بده.لزدواج کرده دوس داره با شوهرش باشه.خیلی موضوع عادی هستش.دلیلی واسه گریه نیستش.
    اینجوری نکن میگن چون شوهر نکرده حسوده و این حرفا.حواست به زندگی خودت باشه.به اونا چیکار داری؟
    اما اگه بخاطر نامحرمی معذبی با خواهرت صحبت کن.تعیین تکلیف نکن که دو روز بیاد.برای چی اونا باید به دستور تو رفتار کنن؟چرا دستور میدی دو روز؟
    فقط خیلی دوستانه به خواهرت بگو بخاطر نامحرمی معذبی.(البته اگه دلیلت اینه)
    در هر صورت حرفتو دوستانه بزن.نه که تعیین تکلیف کنی.
    منم اوایل که خواهرم ازد کرد ناراحت بودم خیلی چون
    سال اولی که دانشگاه قبول شدم و اومدم تهران هیچ دوستی نداشتم و قرار بود با آبجیم زندگی کنم
    آبجیم تازه با شوهرش آشنا شده بود و با هم دوست بودن
    و هر وقت میخواستم با آبجیم حرف بزنم آقا اس ام اس میداد

    به مامانم هم زنگ میزدم میهواستم یکم زیاد حرف بزنم می گفت پول تلفن زیاد میاد

    اون یه سال هیلی رو روحیه ام تاثیر گذاشت
    به آبجیم میگفتم خوب گوشیت رو سایلنت کن
    هر دیقه اس ام اس نمیذاره 5 دیقه صحبت کنم
    ولی آبجیم با اینکه 26 سال سن داشت نمیفهمید انگار
    من از آبجیم تعجب میکردم که قبلا دحتر جدی بود حالا چی شده؟
    یکی دو بار با آبجیم دعوام شد
    و اون زنگ زد و با اون آقا پسر رفتن بیرون و من موندم تو خونه حرص خوردم

    اون موقع دوس داشتم یکی باشه که مث آبجیم فقط کارای من رو تایید کنه
    ولی هیچ وقت همچین کسی نبود

    بره همین بعد اینکه ازدواج کردن من سخت گرفتم بهشون
    با اینکه آبجیم 6 سال از من بزرگتر بود و من حسودیم نمیشد
    ولی به مامانم میگفتم درسته تو اینجایی ( بعد ازدواج اینا مامان اومد تهران ) ولی اینم حق نداره هر شب بیاد
    البته دامادم و آبجیم هم رعایت نمی کردن و دامادمون جلو من و مامانم موهای آبجیم و دستاشو نوازش میکرد
    و گاهی اوقات مامانم هم یواشکی حرص میخورد که احترام من رو حفظ نمیکنن
    به خواهرم هم گفته بود
    ولی خواهرم انگار نمیخواست بفهمه

    هنوزم که هنوزه بعد 4 سال من دل خوشی از دامادمون ندارم
    چیزی نمیگم
    ولی هیچ وقت یادم نمیره سال اولی که تنهای تنها بودم تو تهران
    حتی یه دوست نداشتم
    خواهرم رو ازم گرفت
    و دیقه به دیقه اس ام اس میزد
    اصن من از اینجور آدما بیزارم
    با دوستای دخترم حرف میزنم و مثلن قراره تا ایستگاه اتوبوس پیاده بریم
    یه دفعه دوس پسرش زنگ میزنه و تا خود ایستگاه حرف میزنه

    ولی می ترسم یه روز هودم به درد اینا مبتلا شم؟

  8. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    213
    Array
    من نگفتم تو حسودی.بهتره نوشته منو دوباره بخونی.گفتم اگه اینجوری کنی میگن...
    تو هم باید شرایط اونا رو درک کنی.اونا تازه ازدواج کردن.و طبیعیه دوس دارن پیش هم باشن.
    تو برنامه زندگی عادیت چیه؟همونا رو ادامه بده.نمیتونی تکلیف معلوم کنی دومادتون یه روز بیاد یا دو روز.اما چون تو هم تو اون خونه ای میتونی نظرتو بگی که کمتر بیاد.
    ببین حال روحیت هم که بد باشه نباید بخاطرش اونا رو محدود کنی.احترامتو نگه دارن.با اینکه اون زن و شوهر کمتر پیش هم باشن ارتباطی نداره.
    اصلا بهشون فکر نکن.سرت به زندگی خودت باشه.از خودت بگو.جیکارا میکنی؟چه برنامه هایی داری؟تفریحت چیه
    معاشرتت با بقیه چطوره؟
    برنامت واسه ازدواج چیه؟
    همین دیگه یه برنامه توپ برا خودت بذار به زندگیت برس.شاد و خوشحال.سعی کن شاد باشی.سعی کن.ما هم یه عالمه مشکل داریم اما زورکی سعی میکنیم شاد باشیم.خب بهتر از اینه که غصه بخوری.
    دی


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.