به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 96 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1392-8-30
    نوشته ها
    285
    امتیاز
    4,535
    سطح
    42
    Points: 4,535, Level: 42
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    400

    تشکرشده 440 در 186 پست

    Rep Power
    40
    Array

    حس میکنم دارم از دور زندگی خارج میشم

    سلام
    بچه ها حس میکنم برای اینکه بهم سخت نگذره دارم کلا از دور زندگی خارج میشم
    برای همین هم هفته ای یک بار حالم گرفته میشه انگار رو تردمیل میدوم بعد که تموم میشه نای راه رفتن هم ندارم منظورم این هست که یک هفته سعی میکنم شاد باشم و به گذشته فکر نکنم بعد یه دفعه کم میارم
    حس میکنم زندگی نه تنها برای من بلکه برای خیلیها سخت و دنیا تنگ شده
    الان که مینویسم بغض دارم روانشناسم منعم کرده که تاپیک بزنم ولی هرچی گشتم دیدم کسی نیست که باهاش حرف بزنم اومدم تاپیک زدم
    دوستی که باهاش حرف بزنم ندارم و سخت گیرم تو صمیمی شدن با دخترا . چون رو فهم و قوه طنز طرف حساسم با هر کسی حال نمیکنم حتی هم کلام بشم
    روزای اخر سال هم هست من همیشه این روزا یه حال غریبی دارم
    کلا حالم روبراه نیست فکر میکنم دارم خودمو گول میزنم که روزای خوب میاد.. مثل مرغ پر کنده میگردم برای خودم یه دلخوشی پیدا کنم
    اما بعضی وقتا واقعا ته میکشه انرژیم
    از مردها ناامیدم از دوست داشته شدن ناامیدم
    تصمیم گرفتم با همین آدمهایی که تا الان تو زندگیم هستن بگذرونم شخص جدیدی اصلا نمیاد
    اوضاع اقتصادی کشور خیلی عصبیم کرده حس میکنم زندگی داره دیوارهاشو بهم فشار میده تا لهم کنه
    از ارزوهام میزنم از رویاهام زدم دیگه حتی یک لحظه هم نمیذارم رویا بیاد تو ذهنم
    نمیتونم تعادل رو در زندگیم حفظ کنم
    و خیلی حس های بد دیگه که نمیگم که سرتون درد نیاد
    ویرایش توسط فرشته مهربان : یکشنبه 18 اسفند 92 در ساعت 09:41 دلیل: اصلاح ادبیات برای خروج از حالت شفاهی و محاوره ای

  2. 6 کاربر از پست مفید خانوم مجرد تشکرکرده اند .

    1234567 (یکشنبه 18 اسفند 92), faghat-KHODA (شنبه 17 اسفند 92), Mr.Anderson (شنبه 20 اردیبهشت 93), کاغذ بی خط (یکشنبه 18 اسفند 92), میشل (شنبه 17 اسفند 92), ستیلا (شنبه 17 اسفند 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 99 [ 20:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-21
    نوشته ها
    374
    امتیاز
    9,911
    سطح
    66
    Points: 9,911, Level: 66
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,128

    تشکرشده 851 در 242 پست

    Rep Power
    51
    Array
    سلام خانوم مجرد عزیز.

    امیدوارم حالتون خوب باشه.این خودش نشونه خوبی هست بیشتر مواقع شاد هستید.ادم نیاز داره گهگهایی ناراحت باشه و با خودش خلوت کنه.اینجوری بیشتر به یاد خداوند می افتد.

    عزیزم اگه دلیل ناراحتی شما گذشته هست که گذشت.چرا بیخود دارید خودتون رو ناراحت میکنید.

    سعی کن یه شغل مناسب پیدا کنید تا وقتتون هم بیهوده هدر نره.
    فرو افتادن در مقابلِ خدا ؛ تنها راه برخاستن است …

  4. 6 کاربر از پست مفید ستیلا تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (شنبه 17 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 18 اسفند 92), میشل (شنبه 17 اسفند 92), مصباح الهدی (شنبه 17 اسفند 92), خانوم مجرد (شنبه 17 اسفند 92), شیدا. (یکشنبه 18 اسفند 92)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    268
    Array
    سلام دوست خوبم
    فکر می کنم دچار یکنواختی شدی!
    به نظرت می تونی یک مسافرت کوتاه بری؟
    اگه نمی تونی با دوستات یک قراری بذار با هم برید مثلا کوه،پارک.
    من پارک بهشت مادران را بهت پیشنهاد می دم.
    خیلی جای خوبیه.با دوستات برو.یک بدمینتون هم با خودت ببر! اونجا اصلا لازم نیست حجاب داشته باشی.می تونی خیلی راحت ورزش و تفریح کنی!
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  6. 7 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    1234567 (یکشنبه 18 اسفند 92), faghat-KHODA (شنبه 17 اسفند 92), Mr.Anderson (شنبه 20 اردیبهشت 93), کاغذ بی خط (یکشنبه 18 اسفند 92), میشل (شنبه 17 اسفند 92), ستیلا (شنبه 17 اسفند 92), شیدا. (یکشنبه 18 اسفند 92)

  7. #4
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Cool

    نقل قول نوشته اصلی توسط خانوم مجرد نمایش پست ها
    سلام
    بچه ها حس میکنم واسه اینکه بهم سخت نگذره دارم کلا از دور زندگی خارج میشم
    واسه همینم هفته ای یبار حالم گرفته میشه انگار رو تردمیل میدوم بعد که تموم میشه نای راه رفتن هم ندارم منظورم اینه که یه هفته سعی میکنم شاد باشم و به گذشته فکر نکنم بعد یه دفعه کم میارم
    منم تقریبا همینطوریم و میتونم بگم اوضاع شما خوبه چون من بجای یک هفته ظرف یکروز شادیم از بین میره
    ولی من به این اعتقاد دارم که یه مبارزم
    اگه شرایط تلخ گذشته منو میدید خیلی ناراحت میشدید چون از همین یروز شادی هم خبری نبود
    من از ساعت و لحظه شروع کردم و به روز رسیدم و میخوام همینطوری ادامه بدم

    حس میکنم زندگی نه تنها واسه من بلکه واسه خیلیا سخت و دنیا تنگ شده
    الان که مینویسم بغض دارم روانشناسم منعم کرده که تاپیک بزنم
    خود منم با اینکه مشکل دارم ترجیح میدم تاپیک نزنم چون مشکلاتمو با مشکلات دیگران گره میزنم و سعی میکنم یه راه حل برای مشکل اونا پیدا کنم شاید موفق نشم مشکل اونا یا خودمو حل کنم اما احساسی خوبی بهم دست میده چون معمولا یا قسمتی از مشکل از بین میره یا احساس بدم از بین میره
    ولی هرچی گشتم دیدم کسی نیست که باهاش حرف بزنم اومدم تاپیک زدم
    دوستی که باهاش حرف بزنم ندارم و سخت گیرم تو صمیمی شدن با دخترا . چون رو فهم و قوه طنز طرف حساسم با هر کسی حال نمیکنم حتی هم کلام بشم
    روزای اخر سالم هست من همیشه این روزا یه حال غریبی دارم
    منم همینطورم فکر کنم تعداد ما و امثال ما زیادن
    کلا حالم روبراه نیست فکر میکنم دارم خودمو گول میزنم که روزای خوب میاد.. مثل مرغ پر کنده میگردم واسه خودم یه دلخوشی پیدا کنم
    اما بعضی وقتا واقعا ته میکشه انرژیم
    هر آدمی به امیدی زنده است اگه امید رو از انسان بگیری هیچی ازش نمیمونه
    مطمئن باش بالاخره روزهای خوب میان اما اگرم نیان تنها راه زنده موندن توی این روزای تلخ و تاریک امید به آینده است
    بعضی وقتها ما به چیزی امید داریم و اون احساس خیلی لذت بخشه حتی وقتی به اون چیز میرسیم متوجه میشیم چقدر پوچ و بی ارزش بوده ولی هیچ لذتی از امید داشتن شیرین تر نیست
    از مردها ناامیدم از دوست داشته شدن ناامیدم
    بهتون حق میدم ولی مردهای خوب هم هستن
    تصمیم گرفتم با همین ادمایی که تا الان تو زندگیم هستن بگذرونم شخص جدیدی اصلا نمیاد
    اوضاع اقتصادی کشور خیلی عصبیم کرده حس میکنم زندگی داره دیوارهاشو بهم فشار میده تا لهم کنه
    این حس که یه حس طبیعی و همگانیه و حتی ثروتمند ترین مردم ایران هم این حس رو دارند
    از ارزوهام میزنم از رویاهام زدم دیگه حتی یه لحظه هم نمیذارم رویا بیاد تو ذهنم
    اشتباه میکنید
    مهم این نیست که به آرزوتون برسید مهم اینه که برای آرزوتون تلاش کنید
    مهم اینه که حس کنید که زنده هستید و برای چیزی بجنگید

    نمیتونم تعادل رو تو زندگیم حفظ کنم
    و خیلی حس های بد دیگه که نمیگم که سرتون درد نیاد
    خلاصه من پسرم اما با این وجود دقیقا مثل شما هستم
    منم با نظر روانشناسایی که مراجعه کردید بهشون موافقم اگه تاپیک میزنید دنبال حل مشکل بصورت قطعی و رسیدن به جواب نهایی نباشید
    همینکه نگرشتون و احساستون عوض بشه و بتونید مشکلتون رو بپذیرید و باهاش کنار بیایید دستاورد خیلی بزرگیه

  8. 9 کاربر از پست مفید 1234567 تشکرکرده اند .

    faghat-KHODA (شنبه 17 اسفند 92), Mr.Anderson (شنبه 20 اردیبهشت 93), sanjab (شنبه 17 اسفند 92), پونه (شنبه 17 اسفند 92), میشل (شنبه 17 اسفند 92), مصباح الهدی (یکشنبه 18 اسفند 92), خانوم مجرد (یکشنبه 18 اسفند 92), ستیلا (شنبه 17 اسفند 92), شیدا. (یکشنبه 18 اسفند 92)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 دی 93 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1392-10-05
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,579
    سطح
    22
    Points: 1,579, Level: 22
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    540

    تشکرشده 489 در 127 پست

    Rep Power
    26
    Array
    [quote=خانوم مجرد;320617]سلام
    سلام خوبی؟ یک کم فکر کن شاید من شناختی؟
    حتی همین تغییر نام هم حس خوبی امروز بهم داد

    هر چی فکر کردم دیدم دلیلی نداره نداشته هام هی جلو چشمم نگه دارم و روش زوم کنم و هی بگم من واقعیت پذیرفتم . این پذیرش واقعیت نیست یک جور لجبازی و ......
    بچه ها حس میکنم واسه اینکه بهم سخت نگذره دارم کلا از دور زندگی خارج میشم
    واسه همینم هفته ای یبار حالم گرفته میشه انگار رو تردمیل میدوم بعد که تموم میشه نای راه رفتن هم ندارم منظورم اینه که یه هفته سعی میکنم شاد باشم و به گذشته فکر نکنم بعد یه دفعه کم میارم

    این خیلی خوب که هفته ای یکبار حالت اینقدر بد میشه این یعنی اینکه داری خوب خوب میشی
    افسردگی همین طوری تو حالت بدش همیشه همیشه حالت بد
    یک کم که بهتر بشی یک مقدار حالت بد و یک مقدار خوبی نصف نصف
    و بعد در نهایت اکثر اوقات حالت خوب
    اصلا چرا سخت میگیری سختی ها هستن ... نهایت تلاش ما اینکه بیشتر وقت حالمون خوب باشه اما زمانهایی هم حتما باید باشه که یک مقدار بهم بریزیم یک مقدار گریه کنیم ....
    ایده ال فکر نکن ....
    ..
    حس میکنم زندگی نه تنها واسه من بلکه واسه خیلیا سخت و دنیا تنگ شده
    ان مع العسر یسرا فان مع العسر یسرا
    یک روز تو قران داشتم داستان حضرت مریم میخوندم ان جایی که مریم تنهای تنها از درد زایمان به خودش میپیچید ..
    ان موقع حضرت مریم از بس فشار تحمل کرده بود میگه خدایا کاش قبل این مرده بودم و فراموش شذه بودم ان موقع احساس کردم که حتی ادمهای بزرگ هم تو سختی ها دنیا براشون خیلی تنگ و سخت میشه هر چند سختی ها و رنج انها با ما قابل مقایسه نیست ... یک مدت خیلی سوره مریم میخوندم و به سختی ها و دعاها و امیدواری های انبیا و ... فکر میکردم گاهی دلم خیلی میسوخت و گاهی پر امید .. راستش حفظ کردم سوره مریم
    قصدم شعار دادن و نصیحت کردن نیست خودم بیشتر به حرف نیاز دارم....خودم هم در حال دست و پنجه نرم کردن با مشکلاتی شبیه تو هستم ...
    در نهایت خوندن کتاب انسان در جستجوی حقیقت بهم خیلی کمک کرده..
    .
    الان که مینویسم بغض دارم روانشناسم منعم کرده که تاپیک بزنم ولی هرچی گشتم دیدم کسی نیست که باهاش حرف بزنم اومدم تاپیک زدم
    شاید منعت کرده به خاطر این بوده که گیج نشی و دنبال راهکارهای دیگه نری و یک راه تا اخر ادامه بدهی ....
    اما صرف همدردی و درد دل ساده برات خوب
    من هم گاهی که حسابی بهم میریزم میام مینویسم راهی پیدا نمیکنم اما ارامتر میشوم

    کلا نوشتن ادم ارام میکنه هر از گاهی افکارت دسته بندی کن بنویس حس خوبی به ادم میده
    دوستی که باهاش حرف بزنم ندارم و سخت گیرم تو صمیمی شدن با دخترا . چون رو فهم و قوه طنز طرف حساسم با هر کسی حال نمیکنم حتی هم کلام بشم
    روزای اخر سالم هست من همیشه این روزا یه حال غریبی دارم
    کلا حالم روبراه نیست فکر میکنم دارم خودمو گول میزنم که روزای خوب میاد.. مثل مرغ پر کنده میگردم واسه خودم یه دلخوشی پیدا کنم
    اما بعضی وقتا واقعا ته میکشه انرژیم
    دوباره از فردا میری رو ترد میلد شک نکن فقط به خودت سخت نگیر توقع زیادی از خودت نداشته باش


    و خیلی حس های بد دیگه که نمیگم که سرتون درد نیاد
    خوب کردی در دل کردی نمی دونم حرفهام ارامترت کرده یا نه؟
    یادت نره زمان میبره افسردگی درمان کامل بشه و تو بیشتر راه رفتی
    اینها را مرتب برای خودم میگم
    شب عیدی جای این حرفها پاشو برو موهات رنگ کن و یک مدل جدید به موهات بده چینش اطاقت عوض کن
    دنیا همه اش دو روز....
    برات ارزوی موفقیت دارم

    quote]
    زندگی باید کرد
    گاه با تلخی راه , گاه با یک گل سرخ
    گاه با یک دل تنگ
    گاه باید رویید در میان باران
    گاه باید خندید با غمی بی پایان

    ویرایش توسط پونه : شنبه 17 اسفند 92 در ساعت 22:37

  10. 8 کاربر از پست مفید پونه تشکرکرده اند .

    1234567 (یکشنبه 18 اسفند 92), faghat-KHODA (شنبه 17 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 18 اسفند 92), میشل (شنبه 17 اسفند 92), مصباح الهدی (یکشنبه 18 اسفند 92), خانوم مجرد (یکشنبه 18 اسفند 92), ستیلا (شنبه 17 اسفند 92), شیدا. (یکشنبه 18 اسفند 92)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 28 اسفند 92 [ 20:19]
    تاریخ عضویت
    1392-9-19
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    273
    سطح
    5
    Points: 273, Level: 5
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    8

    تشکرشده 114 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خانوم مجرد نمایش پست ها
    سلام
    بچه ها حس میکنم واسه اینکه بهم سخت نگذره دارم کلا از دور زندگی خارج میشم
    واسه همینم هفته ای یبار حالم گرفته میشه انگار رو تردمیل میدوم بعد که تموم میشه نای راه رفتن هم ندارم منظورم اینه که یه هفته سعی میکنم شاد باشم و به گذشته فکر نکنم بعد یه دفعه کم میارم
    حس میکنم زندگی نه تنها واسه من بلکه واسه خیلیا سخت و دنیا تنگ شده
    الان که مینویسم بغض دارم روانشناسم منعم کرده که تاپیک بزنم ولی هرچی گشتم دیدم کسی نیست که باهاش حرف بزنم اومدم تاپیک زدم
    دوستی که باهاش حرف بزنم ندارم و سخت گیرم تو صمیمی شدن با دخترا . چون رو فهم و قوه طنز طرف حساسم با هر کسی حال نمیکنم حتی هم کلام بشم
    روزای اخر سالم هست من همیشه این روزا یه حال غریبی دارم
    کلا حالم روبراه نیست فکر میکنم دارم خودمو گول میزنم که روزای خوب میاد.. مثل مرغ پر کنده میگردم واسه خودم یه دلخوشی پیدا کنم
    اما بعضی وقتا واقعا ته میکشه انرژیم
    از مردها ناامیدم از دوست داشته شدن ناامیدم
    تصمیم گرفتم با همین ادمایی که تا الان تو زندگیم هستن بگذرونم شخص جدیدی اصلا نمیاد
    اوضاع اقتصادی کشور خیلی عصبیم کرده حس میکنم زندگی داره دیوارهاشو بهم فشار میده تا لهم کنه
    از ارزوهام میزنم از رویاهام زدم دیگه حتی یه لحظه هم نمیذارم رویا بیاد تو ذهنم
    نمیتونم تعادل رو تو زندگیم حفظ کنم
    و خیلی حس های بد دیگه که نمیگم که سرتون درد نیاد
    سلام خدمت شما جناب مجرد حال حاضر و متاهل اینده
    ( نمیدونم چرا اینجا همه برای خودشون اینطوری اسم گذاری میکنن : خانم مجرد ، alone boy ، مرد تنهای شب ، خاله قزی عزب (وقتی اقای خاله قزی مجرد بود و عضو سایت بود ) ووو
    به جان خودم همین اسمی که انتخاب میکنید توی روحیتون اثر گذار هست ، بهر حال وصف العیش ، نصف العیش ، برای همین به نظر من یکم اسمها رو عوض کنید و مثلا اینطوری اسم گذاری کنید : مرد دو زنه ، زن متاهل بهمراه تو راهی ،جیگر پر خواستگار ووو مثلا همین خود من ، از زمانی که با اسم کروکودیل عضو اینجا شدم ، به حدی خوی درندگی گرفتم که حد نداره ، مثلا چند روز پیش رفته بودیم خونه یکی از فامیلها ، بچشون داشت باهم بازی میکرد، این دستش رو هی دور دهنم میچرخوند ، منم یهو جوگیر شدم دستش رو گاز گرفتم ، حالا مگه ول میکنم ، خلاصه چوب اوردن گذاشتن بین ارواره هامو دستشو ازاد کردن ووو خلاصه داستانی بود برای همین احتمالا منم اسممو عوض کنم یک چیز ملایم تر تو مایه های قناری ، گنجشکی ، کفتر کاکل به سری چیزی بزارم


    چند تا نکته میخوام بگم با چند تا داستان (غیر از اون داستان ذهن و شیشه ووو ) امیدوارم به دردتون بخوره ...


    اول اینکه بعضی از پستهای شما رو که میخونم لذت میبرم از روحیه ای که دارید که با اون سختی ها و اتفاقاتی که در گذشته زندگیتون اتفاق افتاده ، ولی باز هم میبینم بعضی جاها چه خوب به دوستان دیگه روحیه و انرزی میدید و براشون وقت میگذارید ووو طوری که اگه اسم کاربری شما رو ادم نبینه فکر میکنه ادم که اون پست رو اقای خاله قزی گذاشته

    موضوع اول اینکه ، اصلا فکر نکنید که ادمی توی این دنیا هست همیشه بصورت یکنواخت ، شاد و پر انرژی باشه ، همه ما اادمها توی زندگیمون فراز و نشیب روحی داریم ، همه بازیکرهای شاد و خندان ، ادمها ثروتمند موفق ، انسانهای معروف و تمام ادمهایی که ما خنده و شادیشون رو میبینیم اونها هم در پشت صحنه روزهای ناخوشی رو دارن ، ولی داستان سر این هست که باید توانایی کنترل این حالت رو داشته باشیم و نزاریم این فاز روحی ما زمانش طولانی بشه ، خیلی جالبه بدونید ، شما اگه ادمهای افسرده رو ببینید ، زمان راه رفتن ، سرشون به پایین هست و راه میرن ، افراد فکر میکنن اینها چون افسرده هستن سر به پایین راه میرن و بی حوصله و انرژی هستن ، در صورتیکه داستان برعکسه ، یعنی یک چیز ساده حتی مثل راه رفتن و ژست بدن ، باعث تغییر مثبت یا منفی در روحیه ما میشه ، یک فرد افسرده چون افسرده هست سر به پایین نیست ، بلکه چون سر به پایین و با دستهای اویزان و بدن شل و ول حرکت میکنه ، حالت روحیش بد میشه ، وقتی کسالت روحی داشتید ، هنگام راه رفتن سرتون رو به طرف اسمون بگیرید و راه برید تا ببینید چقدر روحیه شما تغییر میکنه ، برای اینکه نتیجه فوق العاده این موضوع رو ببینید، یک ازمایش ساده انجام بدید ، یک کودک دو سه ساله ، زمانی که داره به بدترین و شدیدترین شکل گریه میکنه یک لحظه بهش بگید به سقف یا اسمون نگاه کنه احساس و حالتش عوض میشه و سریعا گریه اش بند میاد و اروم میشه ،دلیل علمی این موضوع هم که طبق معمول از حوصله بحث خارجه

    وقتی یک چیز ساده مثل جهت نگاه ما اینقدر میتونه توی روحیه ما اثر بزاره ، پس کارهای بزرگتر قطعا اثرات بزرگتر و ماندگارتری داره ، سعی کنید از کارها و تغییرات کوچک شروع کنید تا کارهای بزرگتر... اگه فرد مذهبی هستید ، ادعیه ، قران ، مسجد رفتن ، زیارت رفتن ، ارامش روحی خوبی میتونه بهتون بده ، توی برنامه روزانتون تغییر ایجاد کنید ، ورزش ، مطالعه ، گردش ، اشپزی کردن ، منجق دوزی و ملیله بافی اضافه کنید .. همزمان با این تغییرات ، توی زندگیتون هدف های کوچیک و بزرگ بزارید که براتون قابل حصول باشه و دور از دسترس نباشه... شاید این حرفها براتون تکراری باشه ، و خیلی گذرا از این موارد رد بشید ، ولی بدونید روز خوب هیچ وقت نمیاد ، روز خوب رو باید ساخت... فرض کنید کسی بهتون میگه ، اگه میخوای خوشبخت بشی ، اگه میخوای روز خوش تو زندگیت ببینی ، روز یک سنگریزه بنداز توی فلان جوی اب .. شاید این کار براتون سطحی و بی فایده باشه ، شاید ده روز انجام ندید و یک روز ده سنگریزه برای جبران بندازید توی اب وووو ولی خوشی و خوشبختی همین استمرار و تکرار کارهای ساده و شاید پیش افتاده که همه ما استادش هستیم ، هست....

    موضوع اخر هم در مورد تنگناهای اقتصادی و اعصاب خردی شما بابت مسائل جامعه...
    میگن جلوی دروازه اتن یکی از شهرهای یونان قدیم ، نمیدونم سقراط نشسته بوده ، افلاطون بوده ، ارسطو بوده ، نقی بوده ، بابا پنجعلی بوده .. خلاصه نمیدونم فقط میدونم یک دانشمندی نشسته بوده ، یک روز یک مردی میاد از جلوی دروازه شهر رد میشه ، از این مثلا ارسطو میپرسه ، اقا من غریبه ام ، میخوام بیام تو این شهر زندگی کنم ، نظرتون در مورد مردم این شهر چیه ، چطور ادمایی هستن ، بعد ارسطو ازش میپرسه مردم شهر خودت چطور ادمایی هستن ، میگه مردم شهر ما فوق العاده ادمهای بد و شیاد و دزد و بیرحمی هستن ، بعد ارسطو هم میگه مردم شهر ما هم دقیقا همین مدلی هستن، فردای اون روز یک نفر دیگه میاد و دوباره از ارسطو میپرسه ( نمیدونم این ارسطو کار و زندگی نداشته یکسره در دروازه شهر مینشسته ) اقا ببخشید این مردم شهر شما چطور ادمایی هستن ، دوباره ارسطو از اون نفر میپرسه مردم شهر خودت چطور ادمایی هستن ، اون مرد میگه مردم شهر ما خیلی ادمهای خوب و خونگرم و دوست داشتنی و نیکوکاری هستن ، بعد ارسطو میگه خوب مردم ما هم همین مدلی هستن ، خوب و دوست داشتنی....

    فرض کنید توی کشور ما 50 میلیون نفر شرایط مالی خوبی نداشته باشن و تنها 20میلیون نفر شرایط مالی خوب و مساعدی دارن .. شما با نوع نگرشتون به این موضوع ، به اینکه فکر کنید چقدر مردم در تنگنا هستن ، اعصاب شما خرد بشه ووو ، تغییری در این امار به وجود نمیاورید ، ولی مطمئن باشید با تغییر نگرش شما در این موضوع برخورد شما با ادمهای دسته بیست میلیونی خیلی بیشتر از ادمهای دسته 50 میلیونی میشه و کم کم اون تغییر نگرش برای شما به باور تبدیل میشه و دیگه به سختی باور خواهید کرد که اصلا مردم به این شدتی که میگید در تنگنا هستن ووو یادمون باشه با این تغییر نگرش ، تغییری در امار ایجاد نمیشه ولی تغییری در دنیای درون ما ایجاد میشه (که در نتیجه بازتابش رو در دنیای بیرون و ادمهایی که باهشون برخورد میکنیم خواهیم داشت ) و این به ما ارامش میده...


    موفق باشید.

  12. 6 کاربر از پست مفید کروکودیل تشکرکرده اند .

    1234567 (یکشنبه 18 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 18 اسفند 92), پونه (یکشنبه 18 اسفند 92), مصباح الهدی (یکشنبه 18 اسفند 92), خانوم مجرد (یکشنبه 18 اسفند 92), ستیلا (یکشنبه 18 اسفند 92)

  13. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 مرداد 96 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1392-8-30
    نوشته ها
    285
    امتیاز
    4,535
    سطح
    42
    Points: 4,535, Level: 42
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    400

    تشکرشده 440 در 186 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام به همه دوستان عزیزم
    خیلی خیلی از همدلیتون ممنونم امیدوارم روزای خوبی پیش رو داشته باشین
    از خانم ستیلا و مصباح ممنونم بابت راهنماییشون
    پونه جون شما دختر تنها هستی؟ من نتونستم مطمئن بشم که شناختمت
    خیلی خوشحالم که حالت بهتره دوست عزیزم بله حرفات ارومم کرد اینکه ادمای بزرگم گاهی کم میارن ...
    اقای زیر هشت عزیز خیلی ممنونم از وقتی که گذاشتین و برام نوشتین
    اقای کروکودیل نازنین خیلی خیلی خیلی ممنونم از این همه بزرگواریتون که برام این همه نوشتین و کلی خندیدم و ابراز لطفتون . منم مثل شما بودم تا 3 4 سال پیش از همه حرفایی که میزدم خنده میبارید و هیچکس نمیفهمید جدی حرف میزنم یا شوخی... شما منو یاد خودم میندازید هم خندیدم هم بغضم گرفت
    همه تون لطف کردین بهم
    به امید روزی که دید و نگرش همه مون به دنیا و زندگی، برامون ارامش به ارمغان بیاره و این فشار روحی و اقتصادی کمتر بشه
    دعام کنید که دنیای درونم رو قشنگ بسازم

  14. 4 کاربر از پست مفید خانوم مجرد تشکرکرده اند .

    1234567 (یکشنبه 18 اسفند 92), کاغذ بی خط (یکشنبه 18 اسفند 92), پونه (یکشنبه 18 اسفند 92), شیدا. (یکشنبه 18 اسفند 92)

  15. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 دی 93 [ 18:58]
    تاریخ عضویت
    1392-10-05
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,579
    سطح
    22
    Points: 1,579, Level: 22
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    540

    تشکرشده 489 در 127 پست

    Rep Power
    26
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خانوم مجرد نمایش پست ها
    س
    پونه جون شما دختر تنها هستی؟ من نتونستم مطمئن بشم که شناختمت
    خیلی خوشحالم که حالت بهتره دوست عزیزم بله حرفات ارومم کرد اینکه ادمای بزرگم گاهی کم میارن ...
    ا
    سلام
    بله عزیزم من alone_girl هستم وقتی کسی تو سایت بهم میگفت دختر تنها خیلی دلم میگرفت تصمیم گرفتم دیگه این ایینه دغ از جلو چشمم بگذارم کنار ...
    خوشحالم که از ان حال بیرون امدی دوباره رفتی رو ترد میلد
    مواظب خودت باش
    لایق باشم برات دعا میکنم
    تو هم برای من دعا کن خیلی زیاد
    زندگی باید کرد
    گاه با تلخی راه , گاه با یک گل سرخ
    گاه با یک دل تنگ
    گاه باید رویید در میان باران
    گاه باید خندید با غمی بی پایان


  16. 4 کاربر از پست مفید پونه تشکرکرده اند .

    1234567 (یکشنبه 18 اسفند 92), Mr.Anderson (شنبه 20 اردیبهشت 93), خانوم مجرد (یکشنبه 18 اسفند 92), شیدا. (یکشنبه 18 اسفند 92)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 02 مهر 95 [ 23:41]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    3,832
    سطح
    39
    Points: 3,832, Level: 39
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    128

    تشکرشده 312 در 128 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام خانوم مجرد
    داشتم یکی از تاپیکاتون رو میخوندم باید افرین بهت بگم که تونستی خودت رو از اون شرایط واقعا سخت نجات بدی و توبه کنی...باور کن که کار هر کسی نیست
    باید خودت رو ببخشی و دوست داشته باشی
    عزیزم بیا و یه خبری از خودت بده خیلی وقت هست که اینجا سر نزدی

  18. کاربر روبرو از پست مفید gisooo تشکرکرده است .

    مصباح الهدی (شنبه 20 اردیبهشت 93)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.