پدر بزرگي در حياط قدم مي زد كه شنيد نوه اش حروف الفبا را با صدايي كه شبيه دعاست تكرار مي كند . از او پرسيد چه مي گويي؟ دختر كوچولو توضيح داد :(( دارم دعا مي كنم ، ولي نمي توانم كلمات درستي براي دعا بيابم ، بنابراين همه ي حروف را مي گويم و خداوندخودش آن ها را مرتب خواهد كرد، زيرا او مي داند به چه مي انديشم )).
علاقه مندی ها (Bookmarks)