شاید شما جزییات را منتقل کردی و کم کم شوهرت را حساس کردی.
شوهر شما از کجا فهمید که یک هفته در میون این قرار هست؟
لازم نبود بگید که یک همچین قرار گذاشته شده. وقتی روزش می شد می گفتی مامانم زنگ زده دعوت کرده،
شوهرتون که نمی نشست جمع و ضرب کنه و متوجه روال و برنامه ریزی قبلی بشه و بعد بفهمه برنامه را خواهرت ریخته و ...
طوری هم باید می گفتی که این حساسیتها کمتر بشه.
می گفتی مامان ما را برای نهار دعوت کرده گفته دلم برای مثلا پسر کوچولوتون تنگ شده یا ... گفته حالا شاید زنگ بزنم بگم اونا (خواهرت) هم بیان.
یعنی اونها را در حاشیه نشون می دادی.
نه این که بگی گفتن اونها دارن می آن، شما هم بیایید (در حاشیه ی اونها)
البته الان کمی دیره. این کاری بوده که اولش که متوجه حساسیتش شدید باید می کردید.
حالا باید با توچه به شرایط با دقت در حرفهاتون، شرایط را بدتر نکنید تا کم کم این حساسیتش کمتر بشه.
آیا مشکلی با داماد جدید دارند؟ چی باعث شده حساس بشن؟
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)