سلام 2 ساله که ازدواج کردم از همون اول موقع کادو دادن ازدواج تا الان شوهرم یه حرفایی میزنه که برام قابل تحمل نیستن در حال حاضر هم هیچ صمیمیتی بین مون نیس و سر سنگین شدم باش صمیمی بودیم ولی این حرف اخرش باعث شد که .................
مثلا من بش پیشنهاد دادم که بیا یکی از واحد هایی که بابام داره میسازه رو بخر که هم بابام به پولش نیاز فوری داره هم ما خونه دار بشیم قبول کرد اما میگه بابات نباید به قیمت بازار با ما معامله کنه تو مثلا دخترشی اصلا من انتظار داشتم بابات یه واحد همینجوری بده به دخترش یا مثلا بعضی وقتا میگه خانوادت پسر دوستن یعنی به پسراشون بیشتر اهمیت میدن تا تو
در صورتی که اصلا اینطور نیست من که دخترشونم اصلا همچین حسی ندارم ..اینم اضافه کنم که شوهرم منو دوست داره ولی نمیدونم این پرتوقعی هاش چیه من که منم دلم واسه خانوادم میسوزه ولی اون یه حرفای دیگه میزنه .مثلا موقع کادو دادن ازدواج هم میگفت چرا برادرات کم دادن در صورتیکه من میدونم وسع برادرام در چه حده ولی اون میگفت چون تو تک دختری باید بیشتر بت اهمیت میدادن .امیدوارم مشکلمو کامل توضیح داده باشم
علاقه مندی ها (Bookmarks)