سلام به همگی،
دوستانی که تاپیک قبلی من رو دنبال کردن، در جریان هستند که من ۲۹ سال سنّ دارم، مهندس عمران هستم، فرزندی ندارم و همراه همسرم در آمریکا زندگی میکنم. شوهر من با وجودی که همدیگر رو دوست داریم، اما شکنجههای بسیار زیادی رو بخاطرش متحمل شدم که باعث شده دلم بقدری بشکنه ازش که تصمیم به جدایی بگیرم، اما خوب نمیتونم فعلا ازش جدا شم. چون هنوز دلبستگی دارم بهش و از نظر روحی آمادگی جدا شدن رو هیچکدوم نداریم.
دلیلی که الان این تاپیک رو زدم اینه:
ما هر دو کار میکنیم تمام وقت، اما از مثلا ساعت ۶ عصر به بعد دیگه با هم هستیم. من فکر کردم حالا که نمیتونم جدا شم ازش، حداقل کاری کنم که کمتر پیشش باشم. چون دیگه تحمل کارهاش و رفتارش و بوی سیگارش و ... هم دیگه ندارم. جدیدا هم دست بزن پیدا کرده و انگار خیلی هم خوشش میاد از این کار
فکر کردم بهترین کار اینه که همزمان با کارم، درس هم بخونم. چون اهل بیرون رفتن و پارتی و این چیزها که خیلی هم اینجا مرسوم هست نیستم. دیگه نمیخوام رشته خودم رو بخونم، به نظرم بهتره یه رشته جدید رو انتخاب کنم که یکم تازگی و تنوع وارد زندگیم بشه. البته هنوز نمیدونم چی بهتره، چون شاید بتونم روزی برگردم ایران، دوستان اگه نظر خاصی دارن ممنون میشم یک رشته خوب بهم پیشنهاد کنن.
اما پرسش اصلیم اینه که به نظرتون این به اصطلاح فرار کردن من از خونه، ممکنه شرایط زندگیم رو بدتر کنه؟ اصلا به صلاح هست که این کار رو بکنم؟ آیا همه چیز بدتر از قبل نمیشه؟
منتظر راهنمائی تون هستم. ممنون
علاقه مندی ها (Bookmarks)