به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 92 [ 15:08]
    تاریخ عضویت
    1392-8-05
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    64
    سطح
    1
    Points: 64, Level: 1
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    4
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    شوهر همه چی تموم من! ... دو دلم بین موندن و رفتن

    10 ساله ازدواج کردم 31 سالمه و همسرم 35 ساله
    بعضی از خصوصیات اخلاقی همسرم:
    1: بد دهنی بیش ازحد و عصبی بودنش ... سر جزئی ترین وپیش پا افتاده ترین مسائل از کوره در میره و فحاشی میکنه ... اونم با صدای بلند ... یعنی بین همسایه ها ابرو نذاشته برام
    مثلا یه بار کیفشو گم کرده بود میگفت دادم به تو تو گمش کردی درصورتیکه اصلا همچین چیزی نبود به من نداده بود هر چی میگفتم قبول نمکرد و فقط فحش میداد جلوی خواهر و شوهر خواهرم... تا اینکه یکدفعه کیفشو بین در و صندلی ماشین سمت در خودش پیدا کرد ( میخواسته بذاره توی جیبش افتاده بود) ... بعد طوریکه انگار هیچ اتفاقی نیفتاده اصلا به روی خودش نیاورد حتی شرمنده هم نبود
    یا دیشب میخواست بخاری رو روشن کنه(کلا چون ادم تنبلیه من مجبورم هیچ وقت بخاری ها رو جمع نکنم از این زمستون تا اون زمستون سرجاش هست) من فقط پارسال شیر گازشو بسته بودم... بخاری روشن نمیشد به من کلی فحشای زشت میداد که تو چرا شیرشو بسته بودی... بعد فهمید کلا داشته اشتباهی بخاری رو روشن میکرده ...
    وقتی اینجوری میشه من خیلی هول میشم و میترسم ... میگم اگه درست نشه دیگه پدرمو در میاره و اعصاب نمیذاره واسم
    2: خودخواهی: همیشه خودش در اولویت زندگیشه جز خودشو راحتیش دیگران مهم نیستن ... هر کاری داره چه توی خونه چه بیرون من باید براش انجام بدم حتی کارای مردونه ... اما خودش کوچکترین قدمی برای من بر نمیداره... مثلا یه نمونه کوچیکش نردبون لازم داشتیم به من میگه اژانس بگیر برو نردبون بخر... حالا خودش ماشین زیر پاشه
    3: غرور بیجا:
    4:خالی بندی : طوریکه وقتی توی جمع صحبت میکنه من خجالت میکشم بس که از خودش تعریف میکنه و یک کلاغ چهل کلاغ میکنه و ... حتی توی محیط کارش خوشو فوق لیسانس از یه دانشگاه معتبر معرفی کرده درصورتیکه لیسانس داره از دانشگاه ازاد توی یکی از شهرستانهای دور افتاده...

    5: از لحاظ فکری هم اصلا رشد نکرده یعنی خیلی از تفکرات و عقایدش مثل بچه هاست: فقط به تیپش اهمیت میده و کلی خرج واسه لباساش میکنه هش دنبال اینه که مدل ماشینشو هر سال ببره بالا تر تا بیشتر توی چشم باشه ...درصورتیکه اجاره نشینیم ... گاهی با اینکه میدونه کل پولش مثلا تا2 هفته دیگه فقط 500 تومنه خیلی راحت میره 450 تومنشو مثلا یه تیشرت میخره...

    6: عدم استقلال فکری و عملیش از خانوادش: برای هر کاری حتی اجاره کردن یه خونه حتمن باید زیر نظر اونا باشه ... اونا باید نظربدن... یا هر کار کوچیکی که بخواد انجام بده

    7: ولخرجی وحشتناک وخسیس بودن درمرد بعضی چیزا: مثلا خیلی راحت چند میلیون به یه ساعت میده اما واسه مثلا دندون درد من حاضر نیست هیچ هزینه ای بکنه میگه از بابات بگیر

    8: فوق العاده زود رنجه و هر کاروحرفی که خونوادم میکنن سریع بهش برمیخوره و جبهه میگیره

    9: تمام فکر و ذکرش فقط کار و کارو کارو کاره... حتی تعطیلات...طوریکه با هیچ فامیلی رفت و امد نداریم... هیچ کس حق نداره بیاد خونه ما... حتی عروسی های فامیلا هم شرکت نمیکنه... من همه جا تنها باید برم وحق هیچ اعتراضی ندارم...

    10: در هیچ زمینه ای با من همراهی نمیکنه... همه کارها به عهده منه... مثلا ایفون خرابه میگه یه وقتی زنگ بزن یکی بیاد درست کنه که من نباشم ... یا موقع اسباب کشی حتی نصف روزم از کارش نگذشت که کمک کنه... همش میگفت من وقت ندارم

    11: من مشکل تنبلی تخمدان دارم واین باعث شده برای بچه دارشدن مشکل داشته باشم... 4 ساله متوجه شدم... دکتر گفته میتونی ivf کنی ... اما همش میگه هزینش زیاده ...( کسیکه گفتم واسه رخت ولباسش راحت خرج میکنه) عرضشو داری خودت بچه دار شو
    و همین مسئله رو چماق کرده توی سرم میزنه ... حق هیچ اعتراضی توی هیچ زمینه ای ندارم چون میگه تو نازایی ... به هیچ دردی نمیخوری...
    قبل اینکه بفهمم این مشکلو دارم خونه دار بودم همیشه سرکوفت میزد تو سرت توی اخور منه ... سرکار رفتم میگفت بشین توی خونه ... به من برس ... من باید غذام همیشه توی ظرف کشیده باشه.... وقت ندارم خودم گرمش کنم... از کارم اومدم بیرون حالا باز همون حرفای قبلی نازایی هم که اضافه شده

    کلا همیشه حرفای ضد و نقیض میزنه...

    مشکلاتم یکی دو تا نیست
    حالا موندم بین موندن یا طلاق
    ویرایش توسط زحل : دوشنبه 06 آبان 92 در ساعت 00:55

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آبان 94 [ 07:35]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    1,908
    سطح
    26
    Points: 1,908, Level: 26
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 61 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم؟شوهرت خوبی هم داره مسلما؟اونا هم بگو یه کم،کارش چیه،

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 92 [ 15:08]
    تاریخ عضویت
    1392-8-05
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    64
    سطح
    1
    Points: 64, Level: 1
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    4
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط titititititi نمایش پست ها
    عزیزم؟شوهرت خوبی هم داره مسلما؟اونا هم بگو یه کم،کارش چیه،


    سلام
    راستش چند سال پیش قصد داشتم جدا شم... اما به خاطر وابستگی دو دل بودم... خواهرم گفت بشین خوبیا و بدیهاشو بنویس ببین کدوم به اون یکی می چربه بعدش تصمیم بگیر... اونروز هر چی فکر کردم چیز زیادی به ذهنم نرسید... مثلا نوشتم وقتی لامپ خونه میسوزه فوری عوضش میکنه ( البته فکر میکنم یه مقدار زیادیش به خاطر وسواسشه).... یا مثلا ولخرجی هاش گاهی به نفع منم تموم میشه... یا؟؟؟؟ به خدا چیز زیادی به ذهنم نمیرسه از خوبی هاش

    شغلش تدریسه ...

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 آبان 94 [ 07:35]
    تاریخ عضویت
    1392-7-08
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    1,908
    سطح
    26
    Points: 1,908, Level: 26
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 61 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تو دانشگا تدریس می کنه؟من احساس مسکنم شوهرتو لوس کردی انقد از اول به حرفش گوش کردی و از این که محکومتکنه ترسیدی و جلوش کوتا اومدی.پیش مشاور نرفتید تا حالا؟

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 92 [ 15:08]
    تاریخ عضویت
    1392-8-05
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    64
    سطح
    1
    Points: 64, Level: 1
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    4
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نه دانشگاه نیست... برای کنکور درس میده... جدیدنم که شهرای مختلف میره واسه درس دادن
    از اولشم لوس بوده... اخه بعد سه تا دختر تو یه خانواده ی پسر دوست دنیا اومده... مامانش همش میگه این ولیعهد منه...(نیست خودش شاهه)

    میدونی از همه بیشتر خودخواهیش و نادیده گرفتن من اذیتم میکنه... اینکه همه شرایطو فقط به نفع خودش میخواد... انگار همه باید دست به دست هم بدن ایشون در کمال ارامش زندگی خوش وخرم خودشو داشته باشه

    پیش مشاور رفتم خودش فقط یه بار اومده اونم وقتی تصمیم منو برای طلاق جدی دید
    راستش خیلی از نظر روابط اجتماعی خوبه یعنی هرکس برای اولین بار میبینش میگه به به چه ادم خوب و با شخصیتیه...حداقل 1 سال زمان میبره که رو و خوی اصلیشو نشون بده... واونقدر راحت دروغ میگه که اصلا میمونم اونا رو از کجا در میاره... خونوادمم اوایل تا دو سه سال طرفداریشو میکردن اما بعد کم کم دیگه روی اصلیشو نشون داد... میگفتن اصلا با اون چیزی که خودشو نشون میده زمین تا اسمون فرق داره...
    مشاورم اول حقو به من داد اما بعدش که اونو دید و اونهمه دروغ بازم حقو به اون داد

  6. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 اردیبهشت 93 [ 15:23]
    تاریخ عضویت
    1389-6-08
    نوشته ها
    231
    امتیاز
    2,981
    سطح
    33
    Points: 2,981, Level: 33
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    227

    تشکرشده 409 در 163 پست

    Rep Power
    38
    Array
    مشاور نمیتونه به شما بگه جدا بشین یا بمونین ، فقط من هنوز نمیدونم چرا اون لیست خوبی ها و بدی ها رو کامل نکردید.

  7. کاربر روبرو از پست مفید samanis تشکرکرده است .

    زحل (دوشنبه 06 آبان 92)

  8. #7
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم لینک زیر را مطالعه کن و نظر خودت را بگو :

    میگنا - اختلال شخصیت خودشیفتگی

  9. کاربر روبرو از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده است .

    زحل (دوشنبه 06 آبان 92)

  10. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    91
    Array
    سلام خانوم. یه پسر بعد از سه تا دختر می فهمم معنیش چیه... به نظرم خودشیفتگی همسر شما و مشکلات رفتاریش روی شما تاثیر گذاشته و شما خودتون رو لایق زندگی بهتر ندونستین....شما چه تصمیمی دارید؟

    1. میخواین نهایت تلاشتون رو بکنین برای اصلاح زندگیتون.

    2. میخواین جدا بشین.

    در صورتی که اولی رو میخواین، پس گزینه طلاق رو تا زمانی که کاملا به شکست نخوردین از ذهنتون حذف کنید.

    حالا در صورت ادامه زندگی چه تصمیمی برای تلاش دارید؟

    1. رفتار خودتون رو تغییر بدین تا به مرور اوضاع بهتر بشه.

    2. رفتار همسرتون رو تغییر بدین تا مطابق سلیقه شما بشه.

    خب. به نظر میرسه باز هم جواب گزینه اوله چون شما عملا و به طور مستقیم امکان تغییر رفتار همسرتون و یا هیچ کس دیگه ای رو ندارین. (تا خودش نخواد که به نظر نمیرسه بخواد!)

    پس قراره رفتار خودتون رو از این به بعد و برای اصلاح وضعیت زندگیتون تغییر بدین. حالا باید چه کار کرد؟ چه رفتاری درسته به طور کلی و چه رفتاری درسته با توجه به موقعیت شما؟ شما چه اشتباهاتی داشتید که میشه اصلاحشون کرد؟

    به نظرم استقلال خودتون رو بدست بیارید و شخصیت و غرور و جایگاه خودتون رو حفظ کنید. وظایف همسرتون رو مشخص کنید و به هیچ وجه کارهای مربوط به او رو انجام ندهید. درخواست هاتون رو به طور مشخص ازش بخواهید و کوتاه نیاین!

    همسرتون رو بیشتر بشناسید. شاید راه های نفوذی وجود داشته باشه.
    به دنیا آوردن یه بچه با این وضعیت به صلاح نیست اما اون باید مسئولیت درمان شما رو بپذیره.

    - - - Updated - - -

    خانوم یه نکته ی مهم : به نظرم نمیرسه همسرم شما بیماری خودشیفتگی رو داشته باشه و به نظرم ایشون صفت اخلاقی خودشیفتگی رو داره. اینها با هم فرق داره. اون که بیماره نیاز به درمان جدی تری داره.

    البته دراین باره مطمئن نیستم. اما خب اگر در حد بیماری نباشه کار شما به مراتب راحتتره.

    - - - Updated - - -

    و شما شما لطفا کمی خودشیفتگی سالم داشته باشید! بیشتر خودتون رو دوست داشته باشید و با خودتون مهربون باشید!
    ویرایش توسط she : دوشنبه 06 آبان 92 در ساعت 15:14

  11. کاربر روبرو از پست مفید she تشکرکرده است .

    زحل (دوشنبه 06 آبان 92)

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 92 [ 15:08]
    تاریخ عضویت
    1392-8-05
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    64
    سطح
    1
    Points: 64, Level: 1
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    4
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نوپو نمایش پست ها
    عزیزم لینک زیر را مطالعه کن و نظر خودت را بگو :

    میگنا - اختلال شخصیت خودشیفتگی
    نقل قول نوشته اصلی توسط نوپو نمایش پست ها
    عزیزم لینک زیر را مطالعه کن و نظر خودت را بگو :

    میگنا - اختلال شخصیت خودشیفتگی

    سلام نوپو جان ... خیلی ممنونم ازت... مقاله رو خوندم... 95 درصد به جرات میتونم بگم خودشه... اون 5 درصد شکمم فقط برای اینکه گاهی وقتا خوب میشه...
    مثلا من یه عمل جراحی کوچیک لازم دارم که وقتی باهاش مطرح کردم خیلی کم بهونه اورد وکمتر از دفعه های قبل نق زد.. هرچند میگه فقط کلاسای صبحمو کنسل میکنمو هی میپرسه تا ظهر کارت تمومه کلاسای عصرمو کنسل نمیتونم بکنم...
    نمیدونم شایدم انقدر بدی کرده که این یه ذره به نظرم بزرگ اومده

    اما خوب چه فایده نوشته درمانی نداره مگر اینکه خودشم راضی بشه پیش مشاور بره... که مطمئنم هرگز اینو قبول نمیکنه
    من بعد ده سال زندگی کاملا اعتماد به نفسمو از دست دادم...

    - - - Updated - - -

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط she نمایش پست ها
    سلام خانوم. یه پسر بعد از سه تا دختر می فهمم معنیش چیه... به نظرم خودشیفتگی همسر شما و مشکلات رفتاریش روی شما تاثیر گذاشته و شما خودتون رو لایق زندگی بهتر ندونستین....شما چه تصمیمی دارید؟

    1. میخواین نهایت تلاشتون رو بکنین برای اصلاح زندگیتون.

    2. میخواین جدا بشین.

    در صورتی که اولی رو میخواین، پس گزینه طلاق رو تا زمانی که کاملا به شکست نخوردین از ذهنتون حذف کنید.

    حالا در صورت ادامه زندگی چه تصمیمی برای تلاش دارید؟

    1. رفتار خودتون رو تغییر بدین تا به مرور اوضاع بهتر بشه.

    2. رفتار همسرتون رو تغییر بدین تا مطابق سلیقه شما بشه.

    خب. به نظر میرسه باز هم جواب گزینه اوله چون شما عملا و به طور مستقیم امکان تغییر رفتار همسرتون و یا هیچ کس دیگه ای رو ندارین. (تا خودش نخواد که به نظر نمیرسه بخواد!)

    پس قراره رفتار خودتون رو از این به بعد و برای اصلاح وضعیت زندگیتون تغییر بدین. حالا باید چه کار کرد؟ چه رفتاری درسته به طور کلی و چه رفتاری درسته با توجه به موقعیت شما؟ شما چه اشتباهاتی داشتید که میشه اصلاحشون کرد؟

    به نظرم استقلال خودتون رو بدست بیارید و شخصیت و غرور و جایگاه خودتون رو حفظ کنید. وظایف همسرتون رو مشخص کنید و به هیچ وجه کارهای مربوط به او رو انجام ندهید. درخواست هاتون رو به طور مشخص ازش بخواهید و کوتاه نیاین!

    همسرتون رو بیشتر بشناسید. شاید راه های نفوذی وجود داشته باشه.
    به دنیا آوردن یه بچه با این وضعیت به صلاح نیست اما اون باید مسئولیت درمان شما رو بپذیره.

    - - - Updated - - -

    خانوم یه نکته ی مهم : به نظرم نمیرسه همسرم شما بیماری خودشیفتگی رو داشته باشه و به نظرم ایشون صفت اخلاقی خودشیفتگی رو داره. اینها با هم فرق داره. اون که بیماره نیاز به درمان جدی تری داره.

    البته دراین باره مطمئن نیستم. اما خب اگر در حد بیماری نباشه کار شما به مراتب راحتتره.

    - - - Updated - - -

    و شما شما لطفا کمی خودشیفتگی سالم داشته باشید! بیشتر خودتون رو دوست داشته باشید و با خودتون مهربون باشید!
    sheعزیز ممنون برای راهنماییت
    من خیلی سعی میکنم باهاش مدارا کنم
    حس میکنم بعد ده سال دیگه تموم قدرت و احساسمو از دست دادم... دیگه توان جنگیدن ندارم فقط مدارا
    الان چند وقته متوجه شدم که مثل قبل از فحشاش حالم بد نمیشه... خودشیفتگی مثبت که چه عرض کنم من دیگه عزت نفسمم از دست دادم...چون هیچ راهی نیست که اون دست از این رفتارش بکشه

    من چطور میتونم خودمو تغییر بدم وقتی بدون دلیل و خیلی بی منطق برای هرچیزکوچیکی مقصرم میدونه
    ویرایش توسط زحل : دوشنبه 06 آبان 92 در ساعت 16:10

  13. #10
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 93 [ 11:18]
    تاریخ عضویت
    1392-3-26
    نوشته ها
    1,155
    امتیاز
    3,537
    سطح
    37
    Points: 3,537, Level: 37
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    153

    تشکرشده 2,575 در 920 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اگر نود و پنج درصد مطمئن هستی باید پیش یک روانپزشک بروی ( خودت به تنهایی ) و با او مشورت کنی. خیلی از مشکلات روانی با دارو حل می شود. ضمن اینکه برای اینکه کاملا مطمئن شوی بیمار است و بخواهی بر این اساس تصمیم بگیری باید با یک پزشک متخصص مشورت کرده باشی. الان علم هر روز داره پیشرفت می کنه و درمان های جدید پیدا می شه. پس نباید از درمان ناامید بود. خیلی ها با رواندرمانی خوب نمی شوند اما وقتی دارو می خورند علائمشان بهتر می شود و می توانند زندگی عادی داشته باشند. من موارد زیادی را دیده ام.
    به هر حال هر تصمیمی بخوای بگیری اول باید تایید پزشک مبنی بر بیمار بودن ایشان را داشته باشی.

    - - - Updated - - -

    خیلی وقت ها که بیمار حاضر نیست دارو مصرف کند دکتر راهی را یادت می دهد که داروها را به خوردش بدهی. بله. واقعیت جامعه ما اینه که خیلی از روانپزشک ها باید بیماران خود را غیابی درمان کنند!!

  14. 2 کاربر از پست مفید نوروزیان. تشکرکرده اند .

    she (چهارشنبه 08 آبان 92), زحل (سه شنبه 07 آبان 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.