سلام دوستان خوب همدردی لطفا کمی راهنماییم کنید.
من تو خانواده ای متولد شدم که تقریبا پر جمعیت بود 5 تا بچه بودیم و من بچه ی اخر بودم تقریبا خیلی کم کسی تو خانواده بهم محبت میکرد.از وقتی یادمه احساس میکردم کسی دوستم نداره و من تو خونه اضافیم.همیشه حس میکردم باید به بقیه خیلی محبت کنم و این محبت کردن رو خلاصه میکردم تو کمک کردن یعنی وقتی کسی ازم چیزی می خواست حتما کمکش میکردم مخصوصا به دوستانم البته زیاد با کسی دوست نمیشدم و خیلی زود به افراد اعتماد میکنم و گاهی اوقات بیش از حد به قول معروف سفره ی دلم رو پیششون وا میکنم.این رفتار برام مشکل ساز نبود تا دانشگاه.از بدو ورودم به دانشگاه با دونفر دوست شدم خیلی زود با هم صمیمی شدیم و کمی در مورد زندگیهامون صحبت کردیم و اینکه با هیچ پسری دوست نیستیم و مثل همیمو... .من رابطه ام تو دانشگاه رو محدود کردم به این دوتا دوست و تودانشگاه کلا باهم بودیم و اونها اگه چیزی ازم میخواستند اصلا دریغ نمیکردم و احساس میکردم چون اونها دوستانم هستند پس من باید بهشون در هر زمینه ای که میتونم کمک کنم.تا چند ترم که رفتیم بالاتر من احساس کردم که این دو نفر دارند از این خصوصیت من سواستفاده میکنن.مثلا وقتی خودشون ناراحت بودن یا به کمک احتیاج داشتن و از من کمک میخواستن من کمکشون میکردم و تمام سعیم رو میکردم تا اونها رو از ناراحتی در بیارم.ولی وقتی من نیاز به کمک داشتم اونها حتی جواب پیامهای من رو نمیدادند.من در کمال حماقت و سادگی از همه چیز زندگیم باهاشون صحبت میکردم و اونها هم به ظاهر همین جور بودن تا اینکه به طور اتفاقی فهمیدم که یکیشون در یک زمان با دوتا پسر دوسته و اون یکی هم با یک پسر دوسته! این به کنار چون زندگی خودشونه مشکل من اینه که اینها تصورشون از من یک ادم احمقه که حاضر براشون هر کاری کنه.متاسفانه از رفتار من سواستفاده میکنن و من واقعا دارم از این برخورد عذاب میکشم.البته این رو هم اضافه کنم که من در قبال بقیه هم یه چنین حسی دارم دوست دارم به بقیه کمک کنم و حتی در رفتار با خانواده ام هم همینجوری هستم.اما الان متوجه میشم که بعضی از دوستانم از این رفتار من به نفع خودشون استفاده میکنن.از دست خودم وحماقتهام خسته شدم دلم میخواد این رفتار رو در خودم از بین ببرم اما دست خودم نیستم ناخوداگاه میرم به سمتش.نمیدونم ایا این رفتار من اشتباه است و تو جامعه ی ما یک جور ناهنجاری به حساب میاد ؟؟؟؟؟
لطفا کمکم کنید از اینکه بقیه ازم استفاده کنند خسته شدم چه جوری خودم رو عوض کنم؟؟؟؟
چه جوری دیگه انقدر زود به بقیه اعتماد نکنم و انقدر ساده سفره ی دلم رو باز نکنم؟؟؟؟
فرشته ی مهربان عزیز جناب sci لطفا کمکم کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)