به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 شهریور 92 [ 07:45]
    تاریخ عضویت
    1392-6-20
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    54
    سطح
    1
    Points: 54, Level: 1
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دوست داشتن و قول بخشیدن بخشی از مهریه

    سلام
    من 30 سالمه. 3.5 ساله ازدواج کردم. شوهرم 2 سال از من کوچیکتره آدم اهل عمل و بااراده و باشخصیت با منطق و آدم سالمی هست. هم رشته ایی هستیم. شغل خوب با درآمد خوب داره. منم شاغلم. در خصوص مهریه مشکلاتی دارم که اول یک تاریخچه از زندگیمون رو می نویسم :
    قبل از ازدواج همسرم به دلایلی تنها زندگی می کرد. بعد از آشنایی در محل کار 6 ماه دوست بودیم. همسرم در زمان دوستی همسرم از بایدها و نباید های زندگیش می گفت همه رو از روز اول با صداقت تمام گفت. گفت من مهریه رو هدیه خودم به تو می دونم که در توانم باشه پرداخت کنم. از طرفی بهت حقه طلاق و نیمی از دارایی های بعد از ازوداج رو هم می دم. گفتم بابام به مهر بالا اعتقاد داره. خیلی صحبت کردیم . من دوستش داشتم. گفت من 114 تا می تونم مهر کنم. بیشتر از آن برای شرایط من عاقلانه نیست. در دقایق نود تا 200 و بعدشم تا 300 هم قیل از خواستگاری حضوری صحبت کرد. به پدرم گفتم. من خواهر اولم ازدواج نکرده بود . خواهر دوم ازوداج کرده بود و من سومی بودم. پدرم نمی خواست تا اولی نرفته من رو شوهر بده. گفت من مهر بالا می گم زیر 1000 تا قبول نمی کنم. گفتم نه من اعتقادی ندارم.... از همان قبله خواستگاری دعوا ها شروع شد. آمدند جلسه اول پدرم گفت باید تحقیق کنم شاید پسر شما بدباشه. بعد از تحقیق که پدرم راضی شده بود پسره خوبیه آمدند برای تعیین مهریه. همسرم با من شرط کرد گفت رضایت من 114 تاست. اما به خاطره تو تا 300 هم قبول می کنم. اگر پدرت 300 تا راضی شد که هیچ. اگر راضی نشد بعد از غقد ما تفاوت مهریه و می بخشی ؟ گفتم اره . آمدند و با 600 سکه تمام شد. با هم خوب بودیم. شوهرم حق طلاق و نصف دارایی هار و هم امضا کرد. گفتم بعداز عروسی می بخشم.... دلخوری هایی این وسط پیش آمد که خانواده من مسببش بودند. دعوا شد بین من و شوهرم. کار به خانواده من کشید و فهمیدند. شوهرم آمد خانه ما گفت من دوستش دارم اما عقلم اجازه نمیداد که زیاد مهر کنم. به اندازه داراییم مهرش کردم و توافق کردیم بقیه اش رو ببخشه. پدرم ناراحت شد و داستان تا 8 ماه به قهر گذشت. شوهرم زنک می زد و من جواب نمی دادم. دوستش داشتم . اونم داشت. می گفت من به خاطره تو همینم قبول میکنم . 600 تا رو قبول کرد اما گفت حالا که دوران عقد و خراب کردی عروسی نمی گیرم که اونم به خاطره من گرفت. خانه هم خرید. بعد از عروسی به رویم نیورد که مهریه و ببخشم . فقط دوبار که به خاطره خانواده ام دعوا شد اسم مهریه رو آورد تازه بازم نگفت ببخش. هیچی نگفت فقط گفت شما از صداقت و اعتماد من سو استفاده کردید. زندکی کردیم و من دوستش داشتم. 6 ماه بعد از ازدواج ماشین خرید و بدونه اینکه من بگم به نام من خرید هدیه داد بهم. تمام مراسم و مناسبت ها کم یا زیاد از طلا یا کیف و کفش کادو واسم می خرید. تو این مدت با روی باز با خانوادم رفت و آمد می کرد و دعوتشون می کرد خونه ............ گذشت تا خواهر بزرگم که ازدواج نکرده بود قصد ازدواج پیدا کرد. پسره خارج از کشوره. خانوادش آمدند همان جلسه اول آشنایی خواستگاری و بله برون رو یکی کردند. نه گل آنچنانی نه انگشتری نه شیرنیی درست و حسابی (در مقایسه با آنچه شوهرم واسم کرد و جشم خانواده منو نگرفت). بدونه اینکه انگشتری بیارن خواهرم رو نامزد کردند. پدرم در مورد مهرخواهرم گفت هر چی خودشون می خوان!!!! در مورد تحقیق گفت پسره شما که اینحا نیست نه تحقیق می خواد نه من شرظ و شروطی دارم! دهنه من و شوهرم بود که باز مونده بود. آمدیم خانه خودمان. دعوایمان شد. شوهر م حق داشت . من هم از دست خانوادم ناراخت بودم. الان 1 هفته هست که با من 5 دقیقه هم حرف نزده. دوستش دارم. اما همین دوروز پیش بود که گفت از پدرت نمی گذرم عشقه من و تورو تو اول زندگی از بین برد. گفت من فقط دارم زندگی می کنم که بگذره . گفت از دلم نمیاد بهت محبت کنم. عشق تو من مرده. گفت یک روزی 600 تا سکه رو می برم پیشه بابات می می گم این پول اینم دخترت . بذار ببینم بازم میگه مهریه ترمزی برای زندگیه دخترمه! گفت این دفعه بابات خواست بره مکه حلالیت خواست می گم حلالت نمی کنم که به خاطره مهریه عشق تو زندکیم کشتی. بازم نکفت بیا مهرت رو ببخش. گفت بخشیدن الان فایده نداره. الان دیگه هیچی درست نمیشه . الان تو ذهنه من تو همینحوری شکل گرفتی خودخواه و دروع گو و پول پرست.....
    پدرم تو دورانه عقد یک مسافرت یک روزه که برای عروسی قرار بود با خانواده شوهرم برم شمال رو اجازه نداد. حتی شوهرم گفت صبح زود میریم دخترتون رو از شمال بعد از عروسی میارم تهران 3 شب قول میدم تهران باشیم . اما حالا چی ! همون پدر خواهرم و مادرم رو می فرسته ترکیه که برید پسری که خواستگار خواهرم ببینید
    شوهرم میگه خوبه ما رونذاشت مسافرت یک روزه بریم عقد کرده و محرم بودیم. حالا اینا رو می ذاره. شوهرم میگه من بیچاره که 300 تا سکه راضی شدم مهر کنم گفت نه حالا واسه خواهرت میگه 5 تا هم شد عیب نداره!!!!!
    حالامن خیلی ناراحتم .خیلی چیزها رو نتونستم دیگه بنویسم. جند روزه دیگه تولد شوهرم . به نظرتون برم مهریه رو ببخشم ؟ نه کامل . همون جیزی که شوهرم راضیه. 114 تا نه 600 تا !؟ نظرتون چیه ؟؟
    من تو این چند سال شوهرم رو شناختم آدم دل بزرگیه. آدمه!!! منو تنها نمیذاره حتی اکر مهرم 1 سکه باشه شاید یک روزی نخواد با من زندگی کنه می گم شاید، اما هیچ موقع منو بدون سرپناه و پشتوانه مالی نمی گذاره . خواستم با توجه با داستانه زندگیم و تجربه شما دوستان تصمیم بگیرم. کمکم می کنید ؟؟؟؟
    اینم بگم من خودم شاغلم و از عهده مخارجم بر میام.
    ویرایش توسط atiye2004 : چهارشنبه 20 شهریور 92 در ساعت 16:11

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 31 شهریور 92 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    537
    سطح
    10
    Points: 537, Level: 10
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 22 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بنظر من اگه عشقش کشته شده بود این همه کار برات انجام نمیداد. حرفهایی که زده رو عصبانیت بوده پدرت اشتباه کرده چرا به ارامی ازش نمیپرسید از پدرتون؟ بعدشم الان که مهریه 600چه 1000 او چیزی که قاوننه راید هدیه کنن زن داداشه من 1000 تاست و حقوق خونده خودش میگه اگه یروز خواستم مهریرو بدرد نمیخوره چو هرچی که قانو شده پرداخت میشه. نگران حرفا همسرت نباش شاکی هست حق داره اما بخاطره زندگی زیبایی که درست کرده و پر از عشق بوده خراب میکنه.اما حرف پدرت همیشه و همیشه تو ذهنش میمونه از این به بعد هوای همسرتو داشته باش خیلی الان ناراحته شما پیش قدم شو شما کارخودت یعنی محبت کردن رو فراموش نکن وزیادش کن بذار متوجه بشه که شما مقصر نبودی و از خانوادت بود اخر اخرش اینه که رابطتوت با خانوادت کم میکنید نه قطع و حرفتو هم بزن یا به مادرت یا پدرت به مادرت بگی خودش به بابا ت میگه شاید دلیلی داشته . هوای همسرتو داشته باش نگران نباش. محبت کن موفق باشی

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    65
    Array
    سلام آتیه خانم،

    (1) من شما و خواهرتون رو نمیشناسم ولی اگه پدرت برای شما اینقدر سخت گیری کرده حتما دلیلی داشته. شما شاید ویژگی هایی داری

    که خواهرت نداره و پدرت نمیخواسته با این ویژگی های خوب روی آینده ات ریسک کنه.

    (2) به نظرم رسید شما خیلی دوست داری خانواده ات رو مقصر جلوه بدی در صورتیکه به نظر من شما قولی دادی و باید سر قولت میبودی.

    در حقیقت شما مقصری.

    (3) هر چند بخشیدن قسمتی از مهریه ات خوبه چون در عمل موقع طلاق همه مهریه رو نمیشه گرفت(البته اگه حق طلاق نداشته باشی

    ولی خوب قضیه شما فرق میکنه شما قول دادی) ولی به نظر من کمی دیره. باید ببینی آیا اینکار اعتماد اونرو دوباره بهت جلب میکنه یا نه.

    یعنی باید طوری اینکارو بکنی که قبول کنه داری به همون قولت عمل میکنی که به خاطر یکسری مشکلات تا حالا طول کشیده نه به خاطر اینکه

    حالا بهتون بی توجه شده و میخوای توجهش رو دوباره بدست بیاری.

    (4) امیدوارم ناراحت نشی و این شماره رو میتونی اصلن در نظر نگیری ولی فقط بر اساس نوشته ات خواستم بهت بگم که به نظر من هم شما

    خودخواه، دروغ گو و پول پرست هستین.



  4. 2 کاربر از پست مفید toojih تشکرکرده اند .

    داود.ت (پنجشنبه 21 شهریور 92), دختر مهربون (چهارشنبه 20 شهریور 92)

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    97
    Array
    بين خودتون و همسرتون يه قرار بذاريد كه به خاطر هيچ شخص ثالثي باعث ناراحتي طرف مقابل نميشيد .بهشون بگيد قلبا مهريه رو حلال كرديد و اگر خودشون تمايل داشتن محضريش كنيد ولي بذاريد اين راز براي هميشه بين دوتاتون بمونه و فاش نشه.بگيد وقتي بهترين همسر براتون هستند هيچوقت مسائلي مثل مهريه براتون مهم نيست از كجا معلوم داماد جديد خانوادتون به خوبي همسر شما باشه جوجه رو اخر پاييز ميشمرند.قدر همسرتو رو بدونيد.

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 شهریور 92 [ 07:45]
    تاریخ عضویت
    1392-6-20
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    54
    سطح
    1
    Points: 54, Level: 1
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط toojih نمایش پست ها
    سلام آتیه خانم،

    (1) من شما و خواهرتون رو نمیشناسم ولی اگه پدرت برای شما اینقدر سخت گیری کرده حتما دلیلی داشته. شما شاید ویژگی هایی داری

    که خواهرت نداره و پدرت نمیخواسته با این ویژگی های خوب روی آینده ات ریسک کنه.

    (2) به نظرم رسید شما خیلی دوست داری خانواده ات رو مقصر جلوه بدی در صورتیکه به نظر من شما قولی دادی و باید سر قولت میبودی.

    در حقیقت شما مقصری.

    (3) هر چند بخشیدن قسمتی از مهریه ات خوبه چون در عمل موقع طلاق همه مهریه رو نمیشه گرفت(البته اگه حق طلاق نداشته باشی



    ولی خوب قضیه شما فرق میکنه شما قول دادی) ولی به نظر من کمی دیره. باید ببینی آیا اینکار اعتماد اونرو دوباره بهت جلب میکنه یا نه.

    یعنی باید طوری اینکارو بکنی که قبول کنه داری به همون قولت عمل میکنی که به خاطر یکسری مشکلات تا حالا طول کشیده نه به خاطر اینکه

    حالا بهتون بی توجه شده و میخوای توجهش رو دوباره بدست بیاری.

    (4) امیدوارم ناراحت نشی و این شماره رو میتونی اصلن در نظر نگیری ولی فقط بر اساس نوشته ات خواستم بهت بگم که به نظر من هم شما

    خودخواه، دروغ گو و پول پرست هستین.

    ممنون از راهنماییتون. بله حرفای شما رو قبول دارم. من هم سنم کمتر بود هم فوق لیسانس و شاغل هستم که خواهرم اینطوری نیست. مورد 4 رو قبول دارم و سعی دارم خودمو اصلاح کنم چون حالا که شوهرم دیدم حس می کنم تو بحثای تربیتی خانوادم کوتاهی کردن. اما سوالم اینه که :
    از کجا بفهمم که اگر این کار رو انجام بدم تغییری در احوالات زندگیم رخ میده ؟
    دوم اینکه هسرم اوایل آشناییمون گقت قبل از تو با کسی آشنا شدم که به خاطره مهریه زیاد و شرایطی که می گذاشت باهاش به زدم. می گفت می خواستم منطقی عمل کنم و از تصمیم هم خوشحالم. الان میگه بعد تو شرایطی گذاشتی که آن نمی ذاشت اما باهات ازدواج کردم. میگه چون من بهت در مورد آن گفته بودم تو سو استفاده کردی و خودتو خلافه ان نشون دادی . وقتی اینا رو گفت حس کردم که ازاینکه نفر اول از دست داده درحالیکه همون کارایی که آن میخواسته واسه من کرده پشیمونه !

  7. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    97
    Array
    اگر خودتون اقدام كنيد ديره ولي اگر صحبتش پيش اومد بگيد قلبا بخشيديد و اگر ايشون خواستن محضري كنيد.

  8. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 شهریور 92 [ 07:45]
    تاریخ عضویت
    1392-6-20
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    54
    سطح
    1
    Points: 54, Level: 1
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 46
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ساینا م نمایش پست ها
    سلام بنظر من اگه عشقش کشته شده بود این همه کار برات انجام نمیداد. حرفهایی که زده رو عصبانیت بوده پدرت اشتباه کرده چرا به ارامی ازش نمیپرسید از پدرتون؟ بعدشم الان که مهریه 600چه 1000 او چیزی که قاوننه راید هدیه کنن زن داداشه من 1000 تاست و حقوق خونده خودش میگه اگه یروز خواستم مهریرو بدرد نمیخوره چو هرچی که قانو شده پرداخت میشه. نگران حرفا همسرت نباش شاکی هست حق داره اما بخاطره زندگی زیبایی که درست کرده و پر از عشق بوده خراب میکنه.اما حرف پدرت همیشه و همیشه تو ذهنش میمونه از این به بعد هوای همسرتو داشته باش خیلی الان ناراحته شما پیش قدم شو شما کارخودت یعنی محبت کردن رو فراموش نکن وزیادش کن بذار متوجه بشه که شما مقصر نبودی و از خانوادت بود اخر اخرش اینه که رابطتوت با خانوادت کم میکنید نه قطع و حرفتو هم بزن یا به مادرت یا پدرت به مادرت بگی خودش به بابا ت میگه شاید دلیلی داشته . هوای همسرتو داشته باش نگران نباش. محبت کن موفق باشی
    ممنون از نوشتتون . مادر! نصفه مشکلات من به خاطره مادرم هست. به خاطر فرق هایی که بین بچه هاش می گذاره. در دوران عقد چون خانواده شوهرم رسم داشتند بعد از عقد یک مهمونی ساده بگیرن همه عمه خالها باشن که عروسشون رو ببنین. بابام گفت ما نمی گیریم غیر پول خرج کردن واسه من چیزی نداره. خانواده همسرم گفتند اگر اجازه میدید ما خودمون بگیریم. که گرفتند اما فقط فامیل های خودشون رو دعوت کردن. آن زمان به مادرم گفتم من شاغلم خودم پول دارم مهمانی می گیرم. گفت نه واسه خواهردومیت نگرفتیم واسه تو هم نمی گیریم. گفتم من با آن فرق دارم. گفت نه. کفت اگه می گیری برو بیرون خودت جا اجاره کن. خونه نمی ذارم. گفتم مهر کم مامانم گفت مهر خواهر دومیت 700 تاست شوهرش ناراخت میشه مهر تو کم باشه. در حقیقت مامانم رو مخ بابام می رفت که من مثل خواهر دومیم باشه همه چیم. اما حالا که آن یکی خواهر داره ازدواج می کنه نمیگه شوهره من ناراحت میشه. اصلا مراعات نمی کنه. بزرگترین جفاها رو مادرم در حقه من کرده که حالا فرصت بود در یک موضوع دیکه مطرحش می کنم. فقط بدونید اگر بزرگترین مشکلات رو در زندگی داشته باشم به هر کسی بگم به مادرم نمی گم! واسه خانواده من ناراحتی من مهم نیست بنابراین به نظرم نگم که الان ناراحتم بهتره جون اهمیتی نمیدن که گفتن چه فایده داره

  9. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    97
    Array
    نميخواستم چيزي بگم اما دلم نيومد اگر شما بخوايد اينطور حوادث گذشته رو نبش قبر كنيد وادامه بديد كه نميشه كي وقت ميكنيد يه زندگي آروم بسازيد اگر اينطور فكر مي كنيد دو روز بعد هديه هايي كه براي بچه هاتون ميارن رو مقايسه ميكنيد دو روز بعد ... ارزش نداره ها فقط فكرتون رو متمركز زندگي خودتون بكنيد.

  10. کاربر روبرو از پست مفید صبوری تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 20 شهریور 92)

  11. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    791
    Array
    آتیه جان

    دو مساله اینجا با هم کمی قاطی شدند
    یکی مساله مقایسه شرایط شما و خواهرتون
    دومی مساله مهریه و قول و قرارهاتون

    کاش می تونستی حداقل اولی را کامل حل کنی و از ذهن خودت و همسرت خارج کنی. مقایسه اصلا درست نیست. چون شرایط شما اصلا اصلا یکی نیست.

    خواهر شما از شما بزرگتره. حداقل 3-4 سال ( چون گفتی دومین خواهر بزرگتر از شماست ) این یعنی یک دختری حدود 35 سال. شما انتظار داری پدرت همونقدر سخت گیری کنه که برای شما کرد؟ دختر 26 ساله و 35 ساله؟
    به هر حال دو دختر کوچیکتر از اون ازدواج کردند. ایشون سنشون دیگه بالاست و باید کمی منعطف تر باشند تا زودتر سرو سامون بگیرند.

    به نظرم اصلا اصلا اصلا خودت را مقایسه نکن.
    مخصوصا که می گی خواهرت شاغل هم نیست.

    عزیز دلم. برای خواستگار خواهرت امکان اومدن به تهران نیست. پدرت باید چیکار می کرد؟ اون را همراه مادرش فرستاده تا خواستگارش را ببینه. تا خواستگار اون را ببینه. یه کم به شرایطی که پدر و مادر توش هستند و نگرانی هاشون فکر کن.
    به نظرت آسونه دخترت را 35 سال مثل گل مراقبت و مواظبت کنی و بعد بسپری دست کسی که حتی نتونستی یک ماه درست ببینیش و باهاش رفت و آمد کنی؟ کسی که حتی امکان ورود به کشور خودش را نداره؟

    سعی کن پدر و مادرت را درک کنی. سعی کن خواهر و همراه خوبی باشی برای خواهر تازه عروست. مقایسه نکن. شرایطشون را درک کن.
    شاید خواهرت الان توی دلش ناراحت هم هست که پدر می گه با هر مهریه که می خواهید من راضیم . پیش خودش می گه برای خواهرهای دیگه سخت گیری می کرد اما بخاطر شرایط من و سن و ... به هر چیزی راضی است. توی دل اونها الان ممکنه خیلی غم ها و سوالها و حرفها باشه که نمی تونند به شما بگن.

    دعا کن خوشبخت بشه.
    دعا کن انتخابش درست باشه.نشستی به مقایسه دو چیز نابرابر که چی؟

    خدا را به خاطر این که همسری فهیم و مهربون نصیبت کرده شکر کن و عشقت را دوباره توی دلش زنده کن.

    اگر قسمت اول را متوجه شدی و برات حل شد بگو
    بعد می تونیم تمرکز کنیم روی قسمت دوم که مساله شما و مهریه و انتظارات همسرت هست.
    ویرایش توسط شیدا. : چهارشنبه 20 شهریور 92 در ساعت 18:56

  12. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    sanjab (چهارشنبه 20 شهریور 92), sara 65 (پنجشنبه 21 شهریور 92), violet (چهارشنبه 20 شهریور 92), دختر مهربون (چهارشنبه 20 شهریور 92), صبوری (چهارشنبه 20 شهریور 92)

  13. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 15:09]
    تاریخ عضویت
    1392-5-05
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    145

    تشکرشده 307 در 119 پست

    Rep Power
    26
    Array
    تو این قضیه هم شما مقصری هم خانوادتون و هم شوهرتون
    خانوادتون مقصرند چون به خواسته شما توجه نکردند و رو مهریه بالا پافشاری کردند(بنظر من یا حق طلاق با دختره یا مهریه بالا، تازه ایشون تعهد نصف اموال رو دادند)
    شما مقصری چون به عهدت وفا نکردی
    همسرت مقصره چون وارد چشم و هم چشمی شده و وقایع گذشته رو نبش قبر میکنه(البته به نظر من کمترین تقصیر رو داره)
    به همسرت با صحبت دوستانه و ارام بگو که شرایط شما و خواهرتون فرق داره و برای همین روی شما سخت گیری بوده نه به خاطر شخصیت و جایگاه همسرتون
    هرچه سریعتر به عهدتون وفا کنید حتی اگه کوچکترین احتمالی نمی دید که تغییری در وضعیت ایجاد بشه(گروکشی نکنید)
    حتی به نظر من بهتره هر چه خواهر اولتون مهرش شد(اگه از ۱۱۴ کمتر بود) شما هم مهر خودتون تعیین کنید و مطمئن باشید تاثیر می ذارهایشون ناراحت هستند و حرف های الانشون رو جدی نگیرید
    ویرایش توسط Naashena : چهارشنبه 20 شهریور 92 در ساعت 20:29


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.