با سلام به همگی دوستان
نمیدونم از کجا شروع کنم گفتنش واسم سخته سعی خودم رو میکنم بتونم مشکلم رو کامل بگم که دوستان بتونن بهترمنو راهنماییم کنن
الان سه ساله یا شایدم چهار سال که این مشکلات رو دارم: کم خوابی ( حتی اگه به مقدار کافی هم خوابیده باشم بازم احساس میکنم اصلا نخوابیدم )
کم اشتها شدم ، اعتماد به نقسم خیلی کم شده ،پرخاشگر شدم،حواس پرتی، فراموشی ( این یه مورد خیلی منو اذیت میکنه) عدم تمرکز و مهمتر از همه بدبینی
خب حالا اصل داستان
پسری 28 ساله هستم که تویه یه خونواده مذهبی بزرگ شدم خودم تا 22 سالگی نماز میخوندم که بنا به دلایلی الان دیگه نمیخونم من بزرگترین فرزند خونواده هستم وبه غیر از خودم دوتا برادر کوچکترهم دارم مثل خیلی از پسرها تو 15 سالگی بلوغ شدم منتها تا 18 سالگی فقط کشش داشتم اما بعد از اون متوجه دلیل کشش شدم و همیشه این میل رو تا به الان سرکوب کردم (به صورت خود ارضایی) تا سال سوم دانشگاه مشکلی نداشتم اما کم کم اون مواردی که بالا گفتم در من شکل گرفت اینم بگم درسته که نماز نمیخونم اما به تمامی موارد اخلاقی پایبندم پدرم همیشه من رو نصیحت میکرد که دنبال ناموس مردم نرم و همیشه به من میگفت که از هر دست بدی از همون دست پس میگری خلاصه این موارد شد آویزه گوش ما تا به الان و نتیجه اش شده اینکه من تا الان با هیچ دختری ارتباط نداشتم " هیچ وقت " اون زمان که دانشچو بودم میرفتم دانشگاه کلاس که تموم میشد سریع برمیگشتم خونه الانم کلا تمام وقت سر کارم خب از اینجا به بعد یه مقدار سخته واسم توضیح دادن مشکل
همون طور که میدونید الان مذهب خیلی داره کمرنگ میشه تو جامعه و سنتها داره از بین میره وقتی اخبار رو تو روزنامه میخونم دلم میگیره بعضی وقتها بغض تو گلوم جمع میشه که چقدر جامعه ولنگو باز شده اما مشکل
من الان قصد ازدواج ندارم اما وقتی 5 سال آینده رو نگاه میکنم با پیش بینی که از وضعیت موجود دارم اصلا امیدی که بتونم دختری که از نظر اخلاقی مثل خودم باشه پیدا کنم رو ندارم کلا یه جور نا امیدی محض هم افسوس گذشته رو میخورم هم آینده خلاصه بدجور از لحاظ روحی به هم ریختم دوستانم همیشه به من توصیه میکردن که با یه دختر دوست بشم منتها من پیش وجدان خودم میگفتم این خودخواهیه چرا که من با کسی دوست باشم ولی توقع داشته باشم طرف مقابلم تجربه نکرده باشه
این مشکل بدجور روی من تاثیر گزاشته انگیزه ام رو از دست دادم اصلا نمیتونم تمرکز کنم ازخودم اصلا راضی نیستم سعی کردم با افکارم مقابله کنم برنامه ریزی کنم کارهایی رو که واسه پیشرفتم نیاز دارم منتها هر بار نا تمام رهاشون کردم توروخدا راهنمایی کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)