به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 31 شهریور 92 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    537
    سطح
    10
    Points: 537, Level: 10
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 22 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Tavajoh همسرم اجازه نمیده بریم عروسی داداشم چه کنم؟

    سلامممنون میشم کمکم کنید روز یکشنبه عروسی داداشم اما میگه نمیریم.
    دیروز باهاش بحث کردم و دیگه حرف نزدم باهاش فقط امروز پیام دادم بدرفتاریهاشو گفتم.ما سختی زیاد کشیدیم خانوادش اذیتمون کردن برامون عروسی نگرفتن.خیلی دروغ گفتن حتی پشت سر همسرم.تا عید 92 ماه عسل رفتیم به اصرار من تابریم سرخونه زندگیمون و بابام بخاطره اینکه خشکو خالی نریم سر خونه زندگیمونبرامون مهمونی گرفت.داداشم تو مراسم ما با بقیه رفت خونه مادر خنمش شوهرم میگه اون احترام نذاشت با ما عکس بگیره پس نمیریم.داداشم بهمون کادو هم نداد.درحالی که خانواده خودش وخواهرش همین رفتارو بدتر نشان دادن لجبازیش رو داداشمه.هروقت دعوا میشه تو خونمون فکروذهنم مشغول میشه وبرمیگردم به رفتارهایی که اونا انجام دادن ودوست دارم بکشمشون حتی شوهرمو خواهش می کنم کمکم کنید من نمیدونم چه رفتاری نشون بدم. مامانم میگه دیگه نگو بهش اگه بیاد احترام به ماگذاشته من یبرادر دارم و خودم همتک هستم.بابا گفته من به غیر از دخترم دیگه بچه ای ندارم اونم نیاد


    - - - Updated - - -

    چرا کسی نیست کمکم کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

  2. کاربر روبرو از پست مفید ساینا م تشکرکرده است .

    فرشته اردیبهشت (دوشنبه 18 شهریور 92)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 98 [ 09:29]
    تاریخ عضویت
    1392-6-02
    نوشته ها
    222
    امتیاز
    7,688
    سطح
    58
    Points: 7,688, Level: 58
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    143

    تشکرشده 338 در 125 پست

    Rep Power
    39
    Array
    سلام دوست عزیز
    من چنین موضوعی رو دقیقا قبلا دیدم در مورد دوستم
    شوهر دوستم واسه اینکه ببینه چقدر زنش ازش حرف شنوی داره بهش گفته بود نمی خوام بری عروسی داداشت اون هم مثل شما فقط همین یه داداش رو داشت
    شاید شوهر شما هم از این طریق می خواد ببینه حرفش رو می خونی یا نه ولی مطمئن باش با توسل به زور نمی تونی حرفتو به کرسی بشونی
    مجددا ازش خواهش کن و اگه گفت نه بگو داداشم واسم عزیزه ولی اگه تو دوست نداری نمی رم نمی خوام جایی برم که شوهرم اجازه نداده باشه
    اینطوره به احتمال زیاد نرم می شه و خودش می بردت
    یادت باشه بدون اجازه اش تحت هیچ شرایطی نری چون عروسی یه شبه ولی اگه شوهرت راضی نباشه و بدونه حرفش رو نمی خونی بهت سخت می گیر ه

  4. 2 کاربر از پست مفید دختر 7 تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (دوشنبه 18 شهریور 92), ساحل75 (دوشنبه 18 شهریور 92)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 مهر 03 [ 23:00]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,571
    امتیاز
    40,154
    سطح
    100
    Points: 40,154, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,267

    تشکرشده 6,894 در 1,489 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    326
    Array
    سلام ساینا م عزیز

    تا وقتی که لج و لجبازی باشه اوضاع همینه

    بهتره یکاری انجام بدی و رابطتتون رو صمیمانه تر کنید

    بهش نزدیکتر شو بهش بگو "عزیزم اگه تو میگی نریم نمی ریم اما من خیلی دلم میخواد تو عروسی تنها برادرم باشم دلت میاد نریم؟ هرچند که تو برام خیلی خیلی خیلی مهمتر و عزیزتری"

    میدونی شاید اصلا موضوع برادرت نیست بهانه گیری میکنه شما اون حس اقتدار رو بهش بده حس محبوبیت و عشق رو بهش بده اون موقع بعیده که درست عمل نکنه

    اما باید از ته دل باشه

    بالاخره باید یکی پیش قدم بشه برا یک دل شدن دوست داشتن ....بهتر نیست شما باشی؟ مطمان باش لذت میبری...

  6. 3 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    toojih (چهارشنبه 20 شهریور 92), دختر 7 (دوشنبه 18 شهریور 92), ساحل75 (دوشنبه 18 شهریور 92)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 31 شهریور 92 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    537
    سطح
    10
    Points: 537, Level: 10
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 22 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ممنونم که راهنمایی کردین.دیروز صبح بهش چندتا پیام دادم وقتی رفت سر کار.که تو که ادعا منطقی بودن داری برو یقه خواهرتو بگیر برو جواب دروغای مامانتو بده و.... اومد خونه و کاری باهاش نداشتم تا اینکه داداشم زنگ زد اجازه بگیرن اما وقتی گوشی دادم به شوهرم گفت نمی حرفم.من پیش داداشم ضایع شدم حتی زن داداشم بهونه اوردم که دمه در دار حرف میزنه بهت میزنگه/اما قطع کردم توپیدم بهش خفن.بخدا اعصابم خورده.ن بخاطره عروسی .خودش میگه با این اتفاقاتی که افتاده خیلی تحمل داری تشکر میکنه اما وقتی میبینم از داداش من ایراد میگیره درحالی خودش خواهرخودش قبول نداره میگه دروغ میگه ورفتاری نشون نمیده شکارم.خانوادش بااینکه عمم بود اذیتم کرد ودروغ زیاد گفت.هرروز به فکر حرفام.خواهرش هم چندروزی یبار زنگ میزنه امار یاد دستور میده.از لحاظ روحی داغونم.من کرج زندگی میکنم اما با هیچکس درارتباط نیستم منم توقع دارم شوهرم هوامو داره اما بیشترداشته باشه.وقتی اومد ازم عذرخواهی کنه زدم تو گوشش اینقدر عصبی گریه میکردم که میگفت غلط کردم اگشتشو گذاشته بود تو دهم که گاز بگیرم اومد فشارمو گرفت ابقنددرست کرد و دم به دقیقه میگه دوسم داری اما دیگه ن زیاد.توقعم بیجاست به نظر شما؟خستم تنها.اعتماد بنفسمو ازدست دادم.چون حتی خرید هم نمیزاره برم البته میخواد کمکم کنه حتی ی پلاستیک میوه هم نمیزاره بلند کنما این کاراش باعث شده ترسوبشم.وقتی مهمون مامانمنا میخوان بیان خونمون از استرس قندم میا فته.یروزی هم دانشگاه میرفتم هم کلاس هم در ازانس مسافرتی کار می کردم اما الان فقط تو خونم.یروزی ورزشکار بودم مسابقه دو میدادم اما... الانفقط درودیوارو میبینم تا عصر که بیاد منو ببره بیرون.4 مدل مدرک دارم اما میزاره استفاده کنم خوب برای چی من مدرک گرفتم؟قرارشد برم تهران خرید کنم اما نمیدونم بازم میگه نمیریم یا ن

    - - - Updated - - -

    سلام ممنونم که راهنمایی کردین.دیروز صبح بهش چندتا پیام دادم وقتی رفت سر کار.که تو که ادعا منطقی بودن داری برو یقه خواهرتو بگیر برو جواب دروغای مامانتو بده و.... اومد خونه و کاری باهاش نداشتم تا اینکه داداشم زنگ زد اجازه بگیرن اما وقتی گوشی دادم به شوهرم گفت نمی حرفم.من پیش داداشم ضایع شدم حتی زن داداشم بهونه اوردم که دمه در دار حرف میزنه بهت میزنگه/اما قطع کردم توپیدم بهش خفن.بخدا اعصابم خورده.ن بخاطره عروسی .خودش میگه با این اتفاقاتی که افتاده خیلی تحمل داری تشکر میکنه اما وقتی میبینم از داداش من ایراد میگیره درحالی خودش خواهرخودش قبول نداره میگه دروغ میگه ورفتاری نشون نمیده شکارم.خانوادش بااینکه عمم بود اذیتم کرد ودروغ زیاد گفت.هرروز به فکر حرفام.خواهرش هم چندروزی یبار زنگ میزنه امار یاد دستور میده.از لحاظ روحی داغونم.من کرج زندگی میکنم اما با هیچکس درارتباط نیستم منم توقع دارم شوهرم هوامو داره اما بیشترداشته باشه.وقتی اومد ازم عذرخواهی کنه زدم تو گوشش اینقدر عصبی گریه میکردم که میگفت غلط کردم اگشتشو گذاشته بود تو دهم که گاز بگیرم اومد فشارمو گرفت ابقنددرست کرد و دم به دقیقه میگه دوسم داری اما دیگه ن زیاد.توقعم بیجاست به نظر شما؟خستم تنها.اعتماد بنفسمو ازدست دادم.چون حتی خرید هم نمیزاره برم البته میخواد کمکم کنه حتی ی پلاستیک میوه هم نمیزاره بلند کنما این کاراش باعث شده ترسوبشم.وقتی مهمون مامانمنا میخوان بیان خونمون از استرس قندم میا فته.یروزی هم دانشگاه میرفتم هم کلاس هم در ازانس مسافرتی کار می کردم اما الان فقط تو خونم.یروزی ورزشکار بودم مسابقه دو میدادم اما... الانفقط درودیوارو میبینم تا عصر که بیاد منو ببره بیرون.4 مدل مدرک دارم اما میزاره استفاده کنم خوب برای چی من مدرک گرفتم؟قرارشد برم تهران خرید کنم اما نمیدونم بازم میگه نمیریم یا ن

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 مهر 92 [ 13:25]
    تاریخ عضویت
    1392-5-15
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    174
    سطح
    3
    Points: 174, Level: 3
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    11

    تشکرشده 12 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ساینا جان.شما باید یک مقدار به همسرتون حق بدید و اجازه بدید ایشون پیش شما احساس آرامش داشته باشه.با بدرفتاری و بد حرف زدن به جایی که نمیرسی هیچ چیزهایی را هم که داری از دست میدی.دوست من سعی کن آرامش خودت را حفظ کنی. حرفی را که میخوای بگی با آرامش بگو.چرا داد و بیداد؟ چرا عصبانیت. قبول دارم که وقتی یه نفر تحت فشار باشه سریع عصبی میشه اما این کار شما اصلا درست نیست. شما باید یاد بگیری که با آرامش نیازهای خودت را بیان کنی. من هم اوایل ازدواجمون هرچیزی را با داد و بیداد به وشهرم می گفتم چون فکر می کردم که من را درک نمیکنه.فکر میکردم باید داد بزنم تا صدام را بشنوه اما حالا میبینم که اشتباه می کردم.با آرامش و محبت خواسته هات را بیان کن و مطمئن باش ایشون هم وقتی رفتار خوبی از شما ببینه باهات کنار میاد.سعی کن فضای خونهو زندگیت را عوض کنی.ببر به سمت یه محیط امن و آروم و شاد. این هنر یه زن هست که باید این کار را بکنه.اما درمورد عروسی برادرت من به همسرت حق میدم که از برادت ناراحت باشه همون طور که شما از خواهرشوهرت ناراحتی.هیچ وقت سعی نکن شوهرت را مجبو رکنی به کاری.همون طور که دوستان گفتن از در صلح وارد شو به ایشون بگو که دوست داری بری اما نظر شوهرت از مه چیز مهم تر هست. مطمئن باش کم کم باهات راه میاد.

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 31 شهریور 92 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    537
    سطح
    10
    Points: 537, Level: 10
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 22 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا کسی جوابمو نمیده؟

  10. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 11:56]
    تاریخ عضویت
    1392-6-10
    نوشته ها
    834
    امتیاز
    8,579
    سطح
    62
    Points: 8,579, Level: 62
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 171
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    785

    تشکرشده 2,768 در 697 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    97
    Array
    يك هفته زندگي مشتركتو خراب كني براي يه شب عروسي كه آخرش ميريد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  11. کاربر روبرو از پست مفید صبوری تشکرکرده است .

    فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 21 شهریور 92)

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    65
    Array
    سلام ساینا خانم، چه ادبیات جالبی داری. باید دختر بامزه ای باشی! نگران نباش. دوستان که راهنماییت کردن. راه درست معلومه.

    بجز راهی که گفتند بعید میدونم راه درست دیگه ای وجود داشته باشه.

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته اردیبهشت نمایش پست ها

    تا وقتی که لج و لجبازی باشه اوضاع همینه بهتره یکاری انجام بدی و رابطتتون رو صمیمانه تر کنید

    بهش نزدیکتر شو بهش بگو "عزیزم اگه تو میگی نریم نمی ریم اما من خیلی دلم میخواد تو عروسی تنها برادرم باشم دلت میاد نریم؟ هرچند که تو برام خیلی خیلی خیلی مهمتر و عزیزتری"

    میدونی شاید اصلا موضوع برادرت نیست بهانه گیری میکنه شما اون حس اقتدار رو بهش بده حس محبوبیت و عشق رو بهش بده اون موقع بعیده که درست عمل نکنه

    اما باید از ته دل باشه

    بالاخره باید یکی پیش قدم بشه برا یک دل شدن دوست داشتن ....بهتر نیست شما باشی؟ مطمان باش لذت میبری...

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 31 شهریور 92 [ 14:15]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    537
    سطح
    10
    Points: 537, Level: 10
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 22 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ممنونم ازهمه شما.من قصدم لجبازی نیست بخدا دوست دارم یک لحظه بحث تو خونم باشه. به قول شوهرم اولین کسی که اذیت میشه خودمم. اما بلد نیستم چه کنم باید چه کار کم چه رفتاری نشون بدم.من ادمی هستم که اعصبانی بشم وحشتناک و همین عصبانیت با عث شده که میگرن عصبی داشتیه باشم ی داد باعث یکهفته سردرد وبیحوصلگی.نمیخوام باشه تو خونه هم سعی می کنم همه چیز مبرتب و اماده باشه .اما ازوقتی این اتفاقات برای من افتاده و دروغ پشت دروغ میبینم و میشنوم و خواهر شوهرم از راه دور دخالت و دستور میده همچنین دوست دارم شوهرم بحرفم باشه خداوکیلی هم هست اما من مغرور دوست د ارم ن نگهه بعضی وقتها می گه چی دوست داری جوابتو بدم میگم نگو ن.من تو همه چیز بهش حق میدم خیلی زیاد بعضی وقتا خیلی بداخلاق میشم.اما من چه کنمجور ر چه فتاری نشون بدم میشه برام مثال بزنید.الان من اومدم تهران و بهم گفت اگه میخوای بری خرید برو هرچیزی میخبخروای .حالا بغیر از ای حرفا بعضی وقتا ی داد زدن هم خوبه ها اما ن زیاد.

    - - - Updated - - -

    ببخشید چندتا کلمه اشتبا تایپ کردم مثلا دوست ندا رم تو خونم بحث باشه درسته و...همین

  14. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 17 آبان 92 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1392-6-15
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    196
    سطح
    3
    Points: 196, Level: 3
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    10

    تشکرشده 26 در 10 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم فقط آروم عاشق معصومانه و مظلومانه باهاش صحبت کن ..غمگین نباشیا یه لبخند کوچولو گوشه لبت باشه..عاشقانه نگاش کن به خدا حله.....خودشم میدونه داره زور میگه بهت!!!مگه میشه آدم عروسی یه دونه داداشش نره!!!دعوا و عصبانیت رو کلا فراموششششش کن...فکر کن همچین واکنشایی تو دنیا وجود نداره ...البته تو این موقیتت


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نکات برگزاری مراسم عروسی
    توسط melalceremony در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 آبان 95, 13:43
  2. سه ماهه عروسی کردیم و احساسم به شوهرم سرد شده.فقط تظاهر میکنم حالم خوبه
    توسط nasmas در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 اردیبهشت 95, 20:11
  3. قهر خانواده همسرم قبل عروسی و اکنون سعی در برقراری رابطه و آشتی بعد عروسی
    توسط نازگل71 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 22 اسفند 94, 12:20
  4. اختلاف با همسر درمورد محل زندگی بعد عروسی
    توسط بهار67 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 بهمن 92, 10:29
  5. مشکلات عروسی
    توسط bita65 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 12 دی 92, 17:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.