سلام
با اینکه دوستم بهم گفت که اومده اینجا تاپیک زده و جوابی نگرفته اما من خواستم خودم هم امتحان کنم
دو سال پیش با یکی دوست شدم یه دوستی سالم و پاک بدون هدف واسه وقت گذرونی نبود و نیست هم من دانشجو شهرستان هستم خانواده من تهرانن و ایشونم تهران مهندس شیمی هست ولی 2 سال از من کوچکتره که واسمون مهم نبود حتی خانواده ها تنها مانع درس منه اونا میگن بایذ فوقم تموم بشه و بیام تهران انتقالی هم ندادن بهم بعد یه مدت کوتاه بهش ماموریت خورد نزدیک همون شهر دانشگاه من اومد من با یکی از دوستام رفتم اما اون تنها بود داشتیم ناهار میخوردیم که دوستم شروع کرد به از خودش تعریف کردن دوستم ساکن خود گچسارانه خیلی دروغ گفت بعد یه مدتی گفت واسه من یه دوست پسر خوب پیدا کن خیلی جا خوردم و خجالت کشیدم گذشت شب دیدم تو مسیجاش مدام از دوستم سوال میکنه منم یه حقیقتهایی گفتم که اون خونشون لواسون نیست کجا تو تهران بهش پیشنهاد کار دادن اونم با 2 میلیون تومن و... اما رو دوستم کنجکاو شدم ازش تحقیق کردم دیدم دختر معقولی نیست و یه جورایی مشگلاتی داره اما یکم دوستیمو بیشتر کردم واسه شناخت بهتر و با چندتا کارایی که جلو خودم میکرد مطممئن شدم حتی سیم کارت منم که دستش بود و پس نداد و گفت گم شده منم رفتم شوزوندم بعد مدتی فهمیدم که با سیم کارت من شارژ میگرفته و بعد سکس چت میکرده باپسرها کلان قطع ارتباط کردم به مامانم گفتم و اون تشویقم کرد به جدا کردن مسیرم از این دوست اما زمزمه هایی شنیدم که فلانی با دوست من رو اب ریخته خیلی ناراحت شدم بهش گفتم خیلی صادقانه که اگر اونو میخوای منو قولتو و قولایی که به مامانم دادی فراموش کن گفت نه ازش خوشم نمیاد اون کجا و من کجا ما حتی پیش هم نیستیم که البته یه بار با یه دختر دیگه میخواسته دوست بشه بواسطه دوستش اما قبول نکرد و بعد به منم گفت منم فراموشش کردم اما الان باز شک کردم شنیذم این دختره چند بار میرفته تهران و نامزدم یه هفته هست با من خیلی سرد شده کم مسیج میده زنگ میزنه اما نشده که نده بهش الکل گفتم اون دختره بود بهم مسیج داده که با تو دوست شده باهمید حتی رابطه جنسی دارید اما نه حضوری گفت محل نزار پاک کن دروغ میگه میخواد بین مارو بهم بزنه به اونم زنگ زدم گفتم شنیدم با این دوست شدی خندید گفت اه اصلا اونم این ادم ازش بدم میاد لوسه ننره بعد دیشب زنگ زده خونمون میگه سارا کلاسا داره شروع میشه کی میایی؟منم میخوام خطمو عوض کنم خیلی زنگ خورم زیاد شده بابام داره بهم شک میکنه حالم خیلی بد شد گریه ام گرفت من نمیتونم جلو خونوادم گریه کنم کارم به اکسژن رسید بعد نگاه کردم دیدم محمد از ساعت 4 عصر تا 1 بهم حتی یه مسیجم نداده داداشم گفت تو بهش بزن اما رسمی منم کردم گفتم میخوام بخوابم کاریی نداری زد نه شبت بخیر ولی چرا انقدر زود گفتم حالم بد بود رفتم درمانگاه یدفعه زد نکنه وقتی حالتو میپرسم اینارو بگیا خسته میشی بهم بگی اومدم بگم مگه تو حال منو پرسیدی گفتم بیخیال بعذ زدم محمد بس کن در ضمن من نمیخوام درس تا فوق بخونم لیسانس بسمه تو هم به مامانت بگو هر وقت خواستن بیان واسه خواستگاری گفت من نمیزارم اینکارو کنی حالا ببین شبت بخیر گوشیش خاموش کرد صیح هم فقط زنگ زد گفت خوبیذ شما تا گفتم اره گفت باشه استراحت کن منم شرکتم واسه ثبت نامت هم اقدام کن و قطع کرد دارم دیوونه میشم هر شب سر نمازام دعا میکنم اما انگار خدا نمیشنوه صدامو میترسم هر شب کابوس میبینم و با گریه میخوابم محمد کسی بود که اب هم میخورد بهم میگفت دستم به دامنتون چیکار کنم چه جوری بفهمم اینی با هم ارتباط دارن یا نه تورو خدااااااااااااااا قراره عید قربان عقد کنیم تورو خدا کمککککککککککککککککککککککک ککککککککککککککککککککککککک ککککککککک
علاقه مندی ها (Bookmarks)