گفتن موضوع طلاقم به خواستگارم قبل یا بعدآشنایی؟؟؟

[شیدایی]

سلام خسه نباشید من قبلا ازدواج ناموقی داشتم درمرحله عقد.الان خانمی من را برای پسرش خواستگاری کرده و ما نمیدونیم ازهمون اول به مامان خواستگارم بگیم موضوع تلاقمو.یا بعد.من باید چیکار کنم.خواهش میکنم کامل واسم بگیدچه موقع بگم؟؟؟؟؟؟؟؟چون باید جواب بدیم که تشریف بیارن یا ن خواهشا زودتر کمکم کنید.

[asemani]

این تاپیک مشابه مشکل شماست
مطالعه کنید
http://www.hamdardi.net/thread-29321.html

سلام عزیزم . به تالار همدردی خوش اومدی . اولا اینکه باید یه مقدار صبور باشی تا بتونی در طی چند روز نظرات متفاوت دوستان رو بشنوی و جمع بندی کنی .
اما نظر خود من :
طلاق شما و گذشته شما موضوعیه که فقط باید به خود آقای خواستگار گفته بشه . نه به خانواده ایشون . شما این موضوع رو به خودشون میگی و حالا ایشون هستن که تصمیم می گیرن یا این موضوع پیش خودشون بمونه (چون فقط به ایشون بستگی داره ) ، یا اینکه در موردش با خانودشون صحبت کنن ، موضوع رو به نحوی که مناسب می دونن بیان کنن و با اون ها مشورت کنن .

حالا اینکه در چه زمانی باید این موضوع بیان بشه نظر روانشناسا اینه که در اواخر جلسه اول یا اوایل جلسه دوم یا حتی کمی دیرتر . علتش هم اینه که خوبی ها و محاسن شما در نظر گرفته بشه و بعد این موضوع مطرح بشه تا تصمیم گیری صرفا بر اساس این موضوع گرفته نشه . اون هم فقط از جانب شخص شما و فقط به آقای خواستگار بیان بشه .
موفق باشی.

[منم]

سلام.امیدوارم مشکل همه حل بشه.به تایپیک طلاق وخواستگارها یه سربزن.

[tamanaye man]

اگر اولش بگی ممکنه که بدون اینکه شما رو ببینن ، هزار تا فکر پیش خودشون کنند . اجازه بده خواستگار بیاد جلو و طبق نظر آسمانی عزیز وقتی که دوتایی با هم صحبت کردید ، بهش بگو که قبلا یک عقد ناموفق داشتی .
اگر به همه خواستگارا هنوز نیومدن بگی که ممکنه بروند ، بدون اینکه تو و محاسنت رو ببینند .

[شیدایی]

سلام منم عزیز.تایپیکتونو خوندم ولی بازم خیلی میترسم.
ببینید عزیزان من ازاول مضوعمونگم بعد بیان خواستگارا ومن با پسرشون صحبت کنم.بعداگه خودآقاپسره قبول نکرد من چیکارکنم.هزارتا فکردرموردم میکنه مطمئنا مادرش میگه چرا ازاول بهمون نگفتید؟آخه مادرش دوست خالمه.دارم دیوونه میشم.آخه من تو موضوع جداییمم مقصر نبودم امیدوارم هرمادرو پدری که پسرکثافت کارشونو میشناسند وبعد میرن یه دختربی گناه وبه این روز درمیارن خداجوابشونو بده امیدوارم هیچ موقه خوشی نبینن.من چه گناهی داشتم که برای گفتن این موضوع به خواستگارم باید اینقدر ترس واسترس داشته باشم درصورتی که نمیدونم این آقاپسر گذشتش چه جوری بوده.اگه اون بادخترای دیگه بوده میتونه نگه چون من نمیفهمم ولی من باید حتما بگم خدایا کمکم کن.
عزیزان خواهش میکنم شماهم کمکم کنید.بگید چه جوری موضوعو باهاش مطرح کنم که اگه بعدش قبول نکرد تحقییرنشم؟مقدمه ای چیزی؟یا فکرنکنه میخواستم چون طلاق گرفتم خودمو وبالش کنم؟خواهش میکنم؟کمک کنید؟من باید چی بگم؟چیکار بکنم؟؟؟؟؟/؟

- - - Updated - - -

بهم کمک کنید من چندتا خواستگارامو قبلا به خاطراینکه موضوع طلاقمو بهشون نگم ردشون کردم.کمکم کنید؟خیلی نگرانم؟

[asemani]

ببین عزیزم
تو هم مثل دوست خوبمون "منم" این موضوع رو در ذهنت خیلی بزرگ کردی.
ببین الان طلاق یه چیز رایج شده تو جامعه و تو هر خانواده ای دست کم یکی دو مورد این طوری هست .
پس مطمئن باش اونقدرا هم بد نمی دوننش
یعنی در این حدی که تو فکر می کنی جا می خورن و توضیح و علت می خوان نیست . به خدا نیست .
برای خودت ارزش قائل شو
حتی اگر این موضوع رو یه عیب می بینی ، به خودت حق انتخاب بده
بذار بیان و اصلا ببین تو خوشت میاد ازشون و به این مرحله می رسه که بخوای ادامه بدی و این موضوع رو بگی یا نه
شاید اصلا تو نپسندی و به مرحله گفتن این موضوع نرسه
چرا میخوای به آدم غریبه ای که هنوز نیومده نشون بدی که نقطه ضعفی داری !!!!
بعدش هم این موضوعیه که مستقیما به همسر آیندت ارتباط داره
شاید خودش مشکلی نداشته باشه و ازت بخواد به خانوادش چیزی نگی در مورد این موضوع
شاید این یکی از معیارهای ازدواج اون نباشه و نخواد اینو پیش خانوادش بگه

در هر حال مطمئن باش اگر بعد از جلسه دوم هم بگی اونا اگر مشکلی داشته باشن میرن و نمیان ، اما کسی تو رو بابت این موضوع بازخواست و مواخذه نمی کنه که چرا دیر گفتی !!!

این حرفا خطاب به توام هست "منم " عزیز .

[شیدایی]

من اگه ازش خوشم اومد وبهش گفتم اگه اون بخوادبه خوانوادش نگه فامیلای خودمون زودترمیگن..شرمنده امیدوارم خداتحمل بهم بده.جوابمو ندادید؟چه جوری موضوعو مطرح کنم که اگه قبول نکردن باعث تحقیرم نشه ؟باید چی بگم این صحبتایی که واسه (منم )گفتید یه کم سخته.بیشترکمکم کنید مثلا قبلش یه مقده ای ؟خواهش میکنم؟

[منم]

عزیزم آروم باش .ناراحتم که توهم ازدواج ناموفقی داشتی ولی خوشحالم که میتونم درکت کنم توهم مشکلت مثل منه منم چندتا خواستگارداشتم وقتی ازهمون اول گفتیم جداشدم منصرف شدن.حالاهم یه خواستگار اومده هنوزموضوعو نگفتیم البته من وآقاپسرهنوزهمو ندیدیم اگه جلسه برقرارشده بود می تونستم کمکت کنم یا نتیجه رو واست میگفتم.حالا هم اینو واسه شانست امتحان کن.مگه قتل کردی عذاب وجدان رو باید کس دیگه ای داشته باشه نه تو؟امیدت به خدا باشه؟امیدوارم خوشبخت باشی وهرجورصلاحته همون بشه.
سوال خوبی پرسیدی .اگه مشاور عزیزمون به سوال شما پاسخ بدند منم ممنون میشم؟؟؟

[asemani]

ببین عزیزم ، اگه خودت این موضوع رو یه عیب بزرگ برای خودت می بینی ، هر جوری هم مطرح کنی و اونا قبول نکنن ، فکر می کنی تحقیر شدی و بهت توهین کردن .
یعنی این در ذهت توئه و تویی که بهش شکل میدی .
اگه اینو به صورت یه ایراد در خودت ببینی ، اگر اونها قبول نکنن اینو توهین به خودت حساب می کنی
اما اگه اینو یه معیار برای یه مرد ببینی و با خودت بگی برای بعضی مردا این موضوع مهمه و برای بعضی ها مهم نیست و برای بعضی ها یه معیاره که همسرشون قبلا نامزد نبوده باشه ، ناراحت نمیشی و این حق رو بهش میدی .

ببین عزیزم شک نداشته باش که اونا تو رو تحقیر نخواهند کرد بابت این موضوع .
چرا که طلاق یه اتفاق تلخه و مردم در مورد اتفاقات تلخ همدیگه رو تحقیر نمی کنن ، بلکه همدردی هم می کنن .

حالا ممکنه پذیرشش براشون سخت باشه و دیگه پا پیش نذارن . اما این اصلا توهین به شما نیست .

برای بیان موضوع هم نمیخواد خیلی آب و تاب بدی و با جزییات بیان کنی و حالت غم و اندوه به خودت بگیری .
محکم باش و نشون بده تونستی با این موضوع کنار بیای .

قبلش نمیخواد مقدمه چینی کنی .
در انتهای حرفاتون در جلسه اول یا جلسه دوم بگو ببخشید من باید یه موضوعی رو هم بهتون بگم و در جریان باشید.
من یه خاطره تلخ تو زندگیم دارم و اون اینه که قبلا یه نامزدی ناموفق داشتم .
یه خلاصه کوتاه هم در مورد نامزدیت و علت بهم خوردنش توضیح میدی .
مثلا مدت فلان قدر عقد کرده بودیم و به علت فلان نتونستیم به تفاهم برسیم .

یادت باشه موقع تعریف کردن احساسات منفی به خودت نگیری و کسی رو مقصر جلوه ندی .
نشون بده تونستی با این موضوع کنار بیای و الان آرامش داری .

امیدوارم حرفام کمکت کنه .

[شیدایی]

بله خیلی تشکرازراهنماییتون.سعی میکنم گفته هاتون برای خودم تمرین کنم.شمام خیلی واسم دعا کنید.تواین ایام شب قدر خیلی محتاج دعاتونم.اخیلی دعام کنید.البته هرجورخدابخواهدهمون میشه .گه بازم مشکلی پیش اومد ازتون کمک میگیرم.