به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 تیر 00 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    217
    امتیاز
    10,303
    سطح
    67
    Points: 10,303, Level: 67
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    388

    تشکرشده 576 در 165 پست

    Rep Power
    45
    Array

    از حصار تنهایی خسته شدم

    دوستان خوب همدردی سلام
    من بعد از مدت ها به سایت اومدم و مجبور شدم نام کاربریمو عوض کنم.
    خیلی خیلی دلتنگم.جایی رونیاز داشتم که حرفامو بزنم.
    حدود 1سال پیش من تجربه ی بهم خوردن رابطه م و منجر نشدنش به ازدواج به خاطر مخالفت سرسختانه ی خانواده ی طرف مقابلمو داشتم.بعد از اون ماجرا واقعا نابود شدم.چون عاشقانه طرفمو دوست داشتم و نرسیدن بهش رو مثل تموم شدن دنیا میدونستم.
    تا اینکه 4 ماه پیش یکی از دوستان شوهرخواهرم(که از دانشجوهای پدرمم بود) ازم خواستگاری کرد.اون اوایل در برابر تموم حرفاشون سکوت میکردم.علی رغم اینکه ایشون موقعیت مالی،کاری و تحصیلاتی خوبی داشتن ولی ظاهرشون برام دلنشین نبود و 11 سال ازم بزرگتر بودن.اما کم کم این مسائل حل شد.بنا شد که 2ماه با هم صحبت کنیم تا تصمیم نهایی رو بگیریم.صحبت ها که خوب نه،عالی بود و تلاشم برای پذیرش نقص ها جواب داد.البته ایشان هم خیلی تلاش میکردن.رفتار کاملا موقر و منطقی داشتن و کاملا مصر به تحصیلات بالاتر بودن.احساس میکنم که این جنبه بیشتر برای بدست آوردن مقبولیت پیش پدرم بود.به خاطر امتحاناتشون مراسم رسمی خواستگاری مدام به تعویق می افتاد.آدمی که هر شب بهم زنگ میزد به بهانه ی درس و امتحان خیلی رابطه شو کمتر میکرد.و این موضوع حس عدم امنیت رو تو وجودم بیشتر میکرد.
    اما مدام و مدام میگفت که تا آخر عمرم منتتو دارم و نازتو میکشم.من به مراتب زیباتر بودم و موقعیت کاری و تحصیلاتی و خانوادگی خوبی داشتم.
    تا اینکه اشتباه کردم و توی موقعی که سرش برای آزمون خیلی شلوغ بود بهش گفتم که احتمالا پدرم به این رابطه ی غیر رسمیمون حساس میشه.من که باهات صحبتی ندارم و شناختی هم ندارم.2ماه فرجه مونم تموم میشه.
    نقطه ضعفش بدبین شدن پدرم بود و من شدت این مسئله رو نمیدونستم.ولی من حتی مادرش هم ندیده بودم و حق داشتم که نگران رابطه به این شکل باشم.
    بنا شد که3روز 1بار حرف بزنیم.زمانش که رسید زنگ زدم و مسیج دادم جواب نداد.این روند جواب ندادنش 4 روز طول کشید،از اونجایی که این آقا کاملا منطقی بودن و کار بچه گانه نمیکردن واقعا نگران شدم که اتفاقی براشون نیفتاده باشه.
    روز چهارم هشت بار زنگ زدم که جواب نداد.نمیدونستم باید چکار کنم.
    با یه خط دیگه تماس گرفتم که بعد 2بوق فورا جواب داد و توی مهمونی بود
    وقتی صدامو شنید هول کرد و گفت خودم زنگ میزنم
    گفت درس داشتم نمیتونستم جواب بدم:(بهش گفتم توی مهمونی؟؟؟؟؟؟؟؟؟بهم برخورد واقعا.گفت مگه نگفتی حساس میشه بابات؟گفتم چه ربطی داره که جواب ندی؟
    تصمیم گرفتیم رابطه رو تا آخر اسفند قطع کنیم
    بعد از 1ساعت بهم مسیج داد ببخشید ما مناسب همدیگه نیستیم بهتره رابطه تموم بشه:confused:
    شوکه شدم واقعا.اصلا انتظارشو نداشتم.اونم از آدمی که تا 1هفته پیش میگفت برام همسری تو افتخاره.گفتم حرفی ندارم.اما چرا؟گفت تفاهم نداریم.به همین راحتی.منم براش آرزوی خوشبختی کردم و تموم شد.حتی برا خداحافظی به خودش زحمت نداد که زنگ بزنه
    بماند که چقد سختم بود توضیح رفتاری که باهام شده با پدر و مادم.که براش خیلی بد نشه.
    امتحاناتشم تموم شد و ارتباط ما هم تموم شد کاملا
    الان یه سوال بزرگ توی ذهنمه که چرا؟؟؟؟؟؟مگه چی کم بود؟؟؟؟؟از این تهنایی خسته شدم
    25 ساله ام و دلم عشق میخواد اما کو؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 11 بهمن 98 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1390-1-21
    محل سکونت
    یه جای دور دور دور
    نوشته ها
    662
    امتیاز
    12,717
    سطح
    73
    Points: 12,717, Level: 73
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 133
    Overall activity: 19.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,167

    تشکرشده 2,912 در 637 پست

    Rep Power
    87
    Array
    سلام دوست عزیز

    من فکر میکنم ایشون غیر از شما گزینه دیگری داشتند و یا هنوز هم به ازدواج فکر نمیکردن ایشون طبق گفته شما 36 سالشونه و احتمالش هست غیر از شما گزینه (یا گزینه های دیگری) رو هم مد نظر داشتن و بالاخره تصمیم گرفتند . شما هیچ تقصیری ندارید نباید ناراحت باشید مطمئن باشید عشق به وقتش و با شرایط بهتر به سراغتون خواهد آمد ما هم براتون دعا میکنیم که اینطور بشه باز هم میگم شاید به خیر و صلاح شما بوده و یا اصلاً ماجرایی داشتن که شما خبر نداشتین (مثلاً اینکه ایشون قبلاً ازدواج کرده باشن یا هر چی...) به هر حال شما چیزی از دست ندادید و سعی کنید این قضیه رو به فال نیک بگیرید شاد باشید
    نمی دانم چه کرده ام
    اما
    می دانم به تو نیاز مندم


  3. 5 کاربر از پست مفید rozaneh تشکرکرده اند .

    barani (یکشنبه 25 فروردین 92), hanie_66 (دوشنبه 19 فروردین 92), reihane_b (چهارشنبه 28 فروردین 92), راحیل خانوم (یکشنبه 25 فروردین 92), شیدا. (یکشنبه 18 فروردین 92)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 13 تیر 93 [ 20:39]
    تاریخ عضویت
    1392-1-07
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    1,246
    سطح
    19
    Points: 1,246, Level: 19
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    13

    تشکرشده 298 در 112 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما سنت برای ازدواج مناسبه و اصلا نگران نباش
    تو این رابطه هم اصلا مقصر نبودی پس خودت رو سرزنش نکن
    پیشنهاد میدم برای آروم شدن خودت کلاس های موسیقی و زبان بری و خودت رو سرگرم کنی

  5. 2 کاربر از پست مفید هدف تشکرکرده اند .

    hanie_66 (دوشنبه 19 فروردین 92), شیدا. (یکشنبه 18 فروردین 92)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    74
    Array
    هانیه عزیز
    اول اینکه باهات همدردی میکنم مخصوصا اینکه نمیدونستی چطور برای خانوادت توضیح بدیو کاملا درک میکنم. چیزی که کاملا مشخصه اینه که این آقا چهره واقعی خودشو توی مدت آشنایی نشون نداده و رفتار منطقیو موقرشون فقط برای جلب نظر تو بوده و واقعا باید خدا رو شکر کنی که قبل از اینکه قضیه رسمی بشه شخصیت واقعیشو شناختی. جالبه شناختی که ازش به دست آورده بودی این بود که رفتار بچه گانه نمیکنه اما حرکتش (جواب ندادنو طرز تموم کردن رابطه) در حد یه پسر 18 ساله هم نبود!!! طبیعیه که توی این سن دوست داری ازدواج کنی اما صبر داشته باش مطمئن باش موقعیتهای بهتری برات پیش میاد

  7. 5 کاربر از پست مفید sara 65 تشکرکرده اند .

    hanie_66 (دوشنبه 19 فروردین 92), reihane_b (چهارشنبه 28 فروردین 92), راحیل خانوم (یکشنبه 25 فروردین 92), شیدا. (یکشنبه 18 فروردین 92), صبا_2009 (یکشنبه 18 فروردین 92)

  8. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 تیر 00 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    217
    امتیاز
    10,303
    سطح
    67
    Points: 10,303, Level: 67
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    388

    تشکرشده 576 در 165 پست

    Rep Power
    45
    Array
    دوست عزیز roozaneh ممنون از جوابتون.خودمم همین احتمالو میدم.من باب درد دل چرا بعضی از آقایون اینقد نامردی میکنن؟من روزها و شب ها با خودم کلنجار میرفتم که بتونم بپذیرمشون،که بتونم به عنوان همسر کنارم قبولشون کنم.وقتی که اون مسایل حل شد برام طوری رفتار کرد که انگار نه انگار اهمیتی دارم من.یعنی رک و راست بودن اینقدر سخته؟
    "هدف" عزیز:من یواش یواش دارم نگران همون سنم میشم.من موقعیت های خوب 23 تا 24 سالگیمو به خاطر دل سپردن به کسی بدون ثانیه ای فکر کردن از دست دادم.توکلم به خدای خوبم و محبتاشه.اونی که فقط یادش میتونه از دلتنگی نجاتم بده.
    من اصلا وقت ندارم که کلاسی برم یا فعالیت خاصی داشته باشم.به شدت درگیر کارو درسم.اما با این وجودم فکرم منحرف نمیشه
    سارا جون،دوست عزیزم شاید خودتم باورت نشه که چقد حرفات آرومم کرد.واقعا ممنون.آدمای دور و بر من همشون اهل ظاهر سازیو عشق ورزیدنای الکین.کسایی که امروز عاشقنو فردا عاشق 10 تا دیگه.این موردو هم شوهر خواهرم تایید کرد و هم تحقیقات نسبی خونواده م.وگرنه همینجوری نمیتونستم که صحبت کنم باهاش،که اونم تمام تلاششو برای نابود کردن اعتمادم برای پذیرش و قبول کسی به کار برد
    چند ماه دیگه موعد دفاع پایان نامه مه.امان از این فکرای مزاحم که دست از سرم برنمیداره
    ویرایش توسط hanie_66 : یکشنبه 18 فروردین 92 در ساعت 22:11

  9. کاربر روبرو از پست مفید hanie_66 تشکرکرده است .

    reihane_b (چهارشنبه 28 فروردین 92)

  10. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    791
    Array
    حالا که چند ماه تا دفاع وقت داری، بهتره از فکر ازدواج بیایی بیرون و تمرکز کنی روی پایان نامه ات.
    وقتی پایان نامه تموم بشه شما هم خاطرات بد این رابطه کوتاه را فراموش کردی.

    شاد و سرحال وقتت را می ذاری روی بررسی خواستگارها و آشنایی و ازدواج.
    خدا را شکر کن که زود شناختیش.

  11. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    hanie_66 (دوشنبه 19 فروردین 92), reihane_b (چهارشنبه 28 فروردین 92)

  12. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 تیر 00 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    217
    امتیاز
    10,303
    سطح
    67
    Points: 10,303, Level: 67
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    388

    تشکرشده 576 در 165 پست

    Rep Power
    45
    Array
    دوستان برام دعا کنید که از دست این فکرا و کلنجار رفتن ها راحت بشم

  13. کاربر روبرو از پست مفید hanie_66 تشکرکرده است .

    reihane_b (چهارشنبه 28 فروردین 92)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    74
    Array
    هانیه جان من حتما برات دعا میکنم. اما مطمئنم یه مدت که بگذره خودت حکمتشو میفهمی. ما تقریبا هم سن و سالیم و درکت میکنم.میدونم این حس تنهایی هرچقدم که سرت شلوغ باشه بازم میاد سراغت. ولی این حس نباید بذاره برای ازدواج چشمتو روی خیلی چیزا ببندی.با این چیزایی که تو اینجا از خواستگارت نوشتی باید بگم که ارزش فکر کردنو کلنجار رفتن نداره.

  15. 2 کاربر از پست مفید sara 65 تشکرکرده اند .

    hanie_66 (جمعه 23 فروردین 92), reihane_b (چهارشنبه 28 فروردین 92)

  16. #9
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,077
    امتیاز
    155,393
    سطح
    100
    Points: 155,393, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,706

    تشکرشده 36,065 در 7,430 پست

    Rep Power
    1099
    Array

    دوره شناخت یعنی همین . یعنی دیدن رفتارها و ویزگیها و تصمیم گرفتن . این رفتار ایشون به هر دلیلی برای شما نامعقول و ناپسند بوده پس همین خود یکی از امتیازات منفی هست .

    ناراحت نباشید و فکر و خیال نکنید و بهترین کار برای شما استفاده از تکنیک توقف فکر و سوییچ ذهن هست که الحمدلله موقعیتش را هم دارید چون درس و بخصوص پایان نامه وقت شما را به خوبی میتواند پر کند . کافیه از انجامش هم لذت ببری اونوقت هست که به راحتی این خواستگار و رفتارش از ذهنت بیرون خواهد رفت .



    موفق باشی





  17. 4 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    hanie_66 (جمعه 23 فروردین 92), reihane_b (چهارشنبه 28 فروردین 92), sara 65 (جمعه 23 فروردین 92), راحیل خانوم (یکشنبه 25 فروردین 92)

  18. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 تیر 00 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    217
    امتیاز
    10,303
    سطح
    67
    Points: 10,303, Level: 67
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    388

    تشکرشده 576 در 165 پست

    Rep Power
    45
    Array
    سارا جون ممنون از هم صحبتیت.حوشحالم که توی دنیای مجازی دوستای مهربونی مثل شما دارم:)
    فرشته ی مهربان عزیز ممنون از لطفتون.ممنون که وقت گذاشتید و تاپیکمو خوندین.منم واقعا خوشحالم که توی دوره ی شناخت و قبل از رسمی شدن قضیه همه چیز مشخص شد.شکی نیست که لطف خدا شامل حالم شده که این موضوع ریشه دار تر نشه.
    مشکلات الان من اولا همین شلوغ بودن سرم و پیش نرفتن نسبی کارام به خاطر افکار مزاحم و آنالیز رابطه مه.سعی میکنم که با تکنیک هایی که گفتین کمرنگ ترش کنم.مشکل دومم هم تنهاییمه که احساس میکنم خلا روحی برام ایجاد کرده که قطعا از آثار رابطه ی نافرجامه.احساسم میگه که با حل مشکل اول میتونم به دومی هم غلبه کنم.
    محتاجم به لطف خدا و دعای شما دوستان

  19. کاربر روبرو از پست مفید hanie_66 تشکرکرده است .

    راحیل خانوم (یکشنبه 25 فروردین 92)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 94, 19:18
  2. پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 آبان 93, 00:49
  3. راهنمایی برای ازدواج ( تو مرحله آشنایی هستم)
    توسط e-lampard در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 34
    آخرين نوشته: دوشنبه 01 اردیبهشت 93, 19:16
  4. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 25 تیر 92, 16:45

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.