به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 40
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 شهریور 92 [ 20:06]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    429
    سطح
    8
    Points: 429, Level: 8
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مخالفت خانواده ها

    سلام دوستان. لطفا کمکم کنید و نظرتون رو بگین .
    من 2سال با پسری دوستم. من 24 سالمه و ایشون 23. من درسم تموم شده و واسه مقطع بالاتر تلاش میکنمو ایشون هم دانشجو هستن و یه ترم از درسشون مونده. هنوز خدمت نرفته .
    ابراز علاقه و تمام این مسائل از طرف ایشون شروع شد و تا به اینجا ادامه پیدا کرد. و من هم کم کم بهشون علاقه مند شدم. حتی الان بیشتر از اون من دویش دارم.
    مشکل مان این هست که ایشون خونواده ی خیلی سخت گیری دارن. و تحصیلات تو مقزع بالا واسشون ملاک اصلیه. یعنی میکن که عروسشون حتما باید phd داشته باشه... البته من با این موضوع مشکلی ندارم. چون خودم میخوام تا بالاتر ادامه بدم. اما مشکل اصلی این هست که با سن هم مخالفن . چون من یک سال به عنوام دختر بزرگترم.. و اینکه ایشون به من گفتن الان نمیتونن به خونوادشون بگن. چون نه خودشون کار دارن نه من هنوز تحصلاتم به اون حدی که اونا میخوان رسیده. و باید حداقل تا 3یا 4 سال دیگه صبر کنیم.و مشکل مهمتر اینکه ایشون خیلی به خونوادشون وابستن. به من گفت اگر خونوادش مخالفت کنن که میکنن .بخاطر سن من. تلاش میکنن تا راضی بشن . اما اگر راضی نشدن باید از هم جدا شیم.

    من واقعا خیلی ناراحتم. واقعا بهش علاقه دارم و دوس ندارم به راحتی از دستش بدم. من دارم درسمو میخونم تا به جایی که ایشون میخواد برسم. اما از این میترسم که با همه این کارایی که انجام بدم بعد از چند سال ایشون خیلی راحت بگه خونوادم میگن نه و باید جدا شیم. اون موقع من واقعا ضربه ی سختی میخورم . نه فقط به این خاطر که سنم میره بالا یا موقعیت های دیگم رو از دست میدم . بیشتر به خاطر اینکه علاقه زیادی بهشون دارم و نمیخوام از دستش بدم..

    ایشون خونواده خیلی خوبی دارن. از نظر فرهنگی و اقتصادی تقریبا بالا هستن.. خونواده من خوبن. اما از نظر اقتصادی یکم از خونواده ایشون پایینتر هست که البته زیاد به چشم نمیاد. تو بقیه مسائل تقریبا خونواده ها برابرن.

    خواهش میکنم کمکم کنید. خیلی در موندم. و هرروزم با اضطراب اینده میگذره.. این نارحتی حتی تو رابطه الانم با این ادم هم تاثیر گذاشته.
    کمکم کنید

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 تیر 03 [ 04:02]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    37,798
    سطح
    100
    Points: 37,798, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    275
    Array
    سلام
    رابطه ت رو تموم كن و هر وقت ايشون امادگي ازدواج پيدا كرد و شما هم شرايط مورد نظر خانواده اين آقا رو پيدا كردي رسما به همراه خانوادشون بيان خواستگاري
    در غير اينصورت همونطور كه خودت اشاره كردي بعد از چند سال كه سنت بالاتر رفت و همه خواستگاراي خوبتو رد كردي و علاقه و وابستگيت به اين آقا بيشتر شد يه روز اين جمله رو مي شنوي كه "من كه از اول گفتم اگه خانوادم مخالفت كردن بايد از هم جدا شيم" و تركت ميكنه.

    مي دونم دوستش داري و از خيلي شرايط بهم مياين ولي اينا دليل بر اين نيست كه آينده ت رو تباه كني.

  3. 4 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    aranbarkhuan (یکشنبه 25 فروردین 92), asemani (پنجشنبه 24 اسفند 91), reihane_b (جمعه 18 اسفند 91), ویدا@ (جمعه 18 اسفند 91)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 شهریور 92 [ 20:06]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    429
    سطح
    8
    Points: 429, Level: 8
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    سلام
    رابطه ت رو تموم كن و هر وقت ايشون امادگي ازدواج پيدا كرد و شما هم شرايط مورد نظر خانواده اين آقا رو پيدا كردي رسما به همراه خانوادشون بيان خواستگاري
    در غير اينصورت همونطور كه خودت اشاره كردي بعد از چند سال كه سنت بالاتر رفت و همه خواستگاراي خوبتو رد كردي و علاقه و وابستگيت به اين آقا بيشتر شد يه روز اين جمله رو مي شنوي كه "من كه از اول گفتم اگه خانوادم مخالفت كردن بايد از هم جدا شيم" و تركت ميكنه.

    مي دونم دوستش داري و از خيلي شرايط بهم مياين ولي اينا دليل بر اين نيست كه آينده ت رو تباه كني.
    صبا جان .
    هروزم شده گریه. میترسم از دستش بدم. انگار ضعیف شدم و قدرت تصمیم گیری ندارم.
    واقعا از اون جمله میترسم که بهم یگه.
    اگر تموم کنم خوب مسلما همه چی از بین میره. یعنی اون 4 سال دیگه صبر همینطور به من علاقه مند میمونه وقتی من نباشم باهاش؟
    اینطور علاقه ها که تو قصه هاست
    مطمئنن تو این مدت اتفاقای زیادی میفته . اما اگر باهم باشیم شاید امیدی باشه .

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 تیر 03 [ 04:02]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    37,798
    سطح
    100
    Points: 37,798, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    275
    Array
    هروزم شده گریه. میترسم از دستش بدم. انگار ضعیف شدم و قدرت تصمیم گیری ندارم.

    پس از رابطه فعليت هم لذت نمي بري، رابطه اي كه اينقدر تو رو ضعيف كنه و هر روزت رو گريه كنه، معقولانه هست؟؟؟

    واقعا از اون جمله میترسم که بهم یگه.

    اين يه واقعيته عزيزم، حتي اگه احتمالش 20 % هم باشه كه طبق چيزايي كه گفتي خيلي بيشتره، بازم ريسكش بالاست. با واقعيت الان روبرو بشي بهتر از 4 سال ديگه هست.

    اگر تموم کنم خوب مسلما همه چی از بین میره. یعنی اون 4 سال دیگه صبر همینطور به من علاقه مند میمونه وقتی من نباشم باهاش؟

    اگه باهاش باشي هم معلوم نيست حفظ بشه!! به قول خودت هزار تا اتفاق ممكنه بيافته.

    اینطور علاقه ها که تو قصه هاست
    مطمئنن تو این مدت اتفاقای زیادی میفته . اما اگر باهم باشیم شاید امیدی باشه .

    خودت داري ميگي شايد!!! تازه عضو اينجا شدي تو همين انجمن بگرد و تاپيك هاي مختلف رو بخون و ببين چند نفر مثل تو بودن، ببين چند نفرشون رابطه شون به وصال رسيده.

    مي دونم سخته ولي وقتي تصميم بگيري و بخواي قاطعانه برخورد كني، از سختيش كاسته ميشه.

  6. 3 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    aranbarkhuan (یکشنبه 25 فروردین 92), reihane_b (جمعه 18 اسفند 91), ویدا@ (جمعه 18 اسفند 91)

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 فروردین 98 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1391-9-10
    نوشته ها
    485
    امتیاز
    9,513
    سطح
    65
    Points: 9,513, Level: 65
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,478

    تشکرشده 1,276 در 407 پست

    Rep Power
    74
    Array
    میناعزیز
    من همیشه به دوستام که با یه پسر رابطه داشتن میگفتم هرچند وقت یه بار علاقشونو بذارن کنار و با دید یه آدم غریبه به رابطشون نگاه کنن و به حرفا و کارای طرف فکر کنن.این پیشنهادو به تو هم میدم چون واقعا نیاز داری چند لحظه از این رابطه بیای بیرونو ببینی که متاسفانه متاسفانه متاسفانه چقد حرفاش تحقیر آمیزه! پسری که هنوز لیسانسشو نگرفته و بیکاره بهت میگه زنم باید دکترا داشته باشه چون خانوادم میخوان و شایدم تو رو قبول نکنن حتی اگه دکتراتو بگیری!!! ذختر اعتماد به نفست کجا رفته؟ حتی اگه فرض رو بر این بذاریم که خودش واقعا تو رو دوس داره و این نظر خانوادشه( هر چند که این حرفا معمولا نشانه پیچوندنه!!!) بازم با شنیدن این حرفا باید تکلیفتو سریع معلوم میکردیو آخه همه چی که با یه کلمه دوسش دارم و نمیخوام از دستش بدم توجیه نمیشه .

  8. 6 کاربر از پست مفید sara 65 تشکرکرده اند .

    asemani (پنجشنبه 24 اسفند 91), mozab (جمعه 18 اسفند 91), reihane_b (جمعه 18 اسفند 91), فرهنگ 27 (جمعه 18 اسفند 91), روژان20 (جمعه 18 اسفند 91), سامره (چهارشنبه 23 اسفند 91)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 خرداد 92 [ 20:45]
    تاریخ عضویت
    1389-1-02
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    2,373
    سطح
    29
    Points: 2,373, Level: 29
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    26

    تشکرشده 22 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    رابطه ات رو تموم کن،باید بیان نازت رو بکشند،انقد باید بیان خواستگاری تا جونشون در بیاد مگه چی کم داری که خودت رو انقد پایین میدونی
    این رابطه به وصال هم برسه به درد نمیخوره

  10. کاربر روبرو از پست مفید mozab تشکرکرده است .

    asemani (پنجشنبه 24 اسفند 91)

  11. #7
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 اردیبهشت 94 [ 09:58]
    تاریخ عضویت
    1389-9-28
    محل سکونت
    ایران_شیراز
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    21,370
    سطح
    92
    Points: 21,370, Level: 92
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 980
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1000 Experience Points10000 Experience Points
    تشکرها
    14,388

    تشکرشده 15,106 در 3,401 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    339
    Array
    سلام مینا عزیز

    بهت حق میدم که نتونی تصمیم بگیری و کاملا شرایطتت را درک میکنم بهترین اقدام از نظر من اینه به احساساتت مسلط بشی...

    سعی کن از دور و جدا از احساسات به این رابطه نگاه کنی...

    اگه کمی آزادانه و منطقی به این رابطه فکر کنی عقل قانعت میکنه که هر چه زودتر فاصله بگیری!!!

    امیدوارم بهترین تصمیم گیری را انجام دهی دوست عزیز
    O.o°•♥خـــٌـدایــا راز دل با تــو چـہ گویَـم ڪِہ تــو خــود راز دِلــــی ♥•°o.O


    http://gifportal.ru/data/smiles/cveta-674.gif

  12. 2 کاربر از پست مفید ویدا@ تشکرکرده اند .

    reihane_b (جمعه 18 اسفند 91), فرهنگ 27 (جمعه 18 اسفند 91)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 دی 94 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1391-12-18
    محل سکونت
    زیر آسمان
    نوشته ها
    171
    امتیاز
    2,829
    سطح
    32
    Points: 2,829, Level: 32
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    43

    تشکرشده 433 در 151 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مینا نمایش پست ها
    سلام دوستان. لطفا کمکم کنید و نظرتون رو بگین .
    من 2سال با پسری دوستم. من 24 سالمه و ایشون 23. من درسم تموم شده و واسه مقطع بالاتر تلاش میکنمو ایشون هم دانشجو هستن و یه ترم از درسشون مونده. هنوز خدمت نرفته .
    ابراز علاقه و تمام این مسائل از طرف ایشون شروع شد و تا به اینجا ادامه پیدا کرد. و من هم کم کم بهشون علاقه مند شدم. حتی الان بیشتر از اون من دویش دارم.
    مشکل مان این هست که ایشون خونواده ی خیلی سخت گیری دارن. و تحصیلات تو مقزع بالا واسشون ملاک اصلیه. یعنی میکن که عروسشون حتما باید phd داشته باشه... البته من با این موضوع مشکلی ندارم. چون خودم میخوام تا بالاتر ادامه بدم. اما مشکل اصلی این هست که با سن هم مخالفن . چون من یک سال به عنوام دختر بزرگترم.. و اینکه ایشون به من گفتن الان نمیتونن به خونوادشون بگن. چون نه خودشون کار دارن نه من هنوز تحصلاتم به اون حدی که اونا میخوان رسیده. و باید حداقل تا 3یا 4 سال دیگه صبر کنیم.و مشکل مهمتر اینکه ایشون خیلی به خونوادشون وابستن. به من گفت اگر خونوادش مخالفت کنن که میکنن .بخاطر سن من. تلاش میکنن تا راضی بشن . اما اگر راضی نشدن باید از هم جدا شیم.

    من واقعا خیلی ناراحتم. واقعا بهش علاقه دارم و دوس ندارم به راحتی از دستش بدم. من دارم درسمو میخونم تا به جایی که ایشون میخواد برسم. اما از این میترسم که با همه این کارایی که انجام بدم بعد از چند سال ایشون خیلی راحت بگه خونوادم میگن نه و باید جدا شیم. اون موقع من واقعا ضربه ی سختی میخورم . نه فقط به این خاطر که سنم میره بالا یا موقعیت های دیگم رو از دست میدم . بیشتر به خاطر اینکه علاقه زیادی بهشون دارم و نمیخوام از دستش بدم..

    ایشون خونواده خیلی خوبی دارن. از نظر فرهنگی و اقتصادی تقریبا بالا هستن.. خونواده من خوبن. اما از نظر اقتصادی یکم از خونواده ایشون پایینتر هست که البته زیاد به چشم نمیاد. تو بقیه مسائل تقریبا خونواده ها برابرن.

    خواهش میکنم کمکم کنید. خیلی در موندم. و هرروزم با اضطراب اینده میگذره.. این نارحتی حتی تو رابطه الانم با این ادم هم تاثیر گذاشته.
    کمکم کنید
    چند نکته:

    1. خواسته خانواده ایشون درباره تحصیلات عروس کاملا غیر منطقی است. گرفتن دکترا معمولا برای اکثر افراد تا 27-28 سالگی زمان می بره (و بعضی مواقع بیشتر) و اگه اونها می خوان عروسشون همون موقع ازدواج دکترا داشته باشه و از پسرشون هم چند سالی کوچکتر باشه، باید تا 30-32 سالگی پسرشون صبر کنند که منطقی نیست. دوست پسر شما باید بره تکلیف خانواده اش رو با ازدواجش مشخص کنه و بعد با شما صحبت کنه. به نظر میاد اصلا ایشون صحبت جدی باهاشون نکرده باشه و صرفا این ها رو از بین حرف های جسته گریخته خانواده در آورده.

    2. اینکه شما در 24 سالگی بخواید 3-4 سال صبر کنید، که آیا خانواده ایشون (که نشون میدن خیلی منطقی هم نیستند) شما رو قبول کنند یا نکنند به هیچ وجه کار صحیحی نیست.

    3. اینکه شما به ایشون علاقه و وابستگی دارید قابل درکه ولی اینکه با ایشون بمونید چون نمی خواید ایشون رو از دست بدید منطقی نیست. اگه این احساس در شما قوی هست توصیه می کنم حتما به یک روانشناس خانم مراجعه کنید تا بهتون کمک کنه در فراموش کردن این رابطه و برگشتن به شرایط عادی.

    شما باید با ایشون یک صحبت جدی داشته باشید، که ایشون باید شما رو به خانواده اش معرفی کنه و بطور جدی صحبت ها رو انجام بده و شما هم همین کار رو انجام بدید. اگه حاضر نیست این کار رو انجام بده ادامه دادن این رابطه که احتمال منجر شدنش به ازدواج هم پایین هست به نفع شما نیست.

  14. 3 کاربر از پست مفید Sinéad تشکرکرده اند .

    asemani (پنجشنبه 24 اسفند 91), reihane_b (جمعه 18 اسفند 91), فرهنگ 27 (جمعه 18 اسفند 91)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 شهریور 92 [ 20:06]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    429
    سطح
    8
    Points: 429, Level: 8
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sara 65 نمایش پست ها
    مینا عزیز
    من همیشه به دوستام که با یه پسر رابطه داشتن میگفتم هرچند وقت یه بار علاقشونو بذارن کنار و با دید یه آدم غریبه به رابطشون نگاه کنن و به حرفا و کارای طرف فکر کنن.این پیشنهادو به تو هم میدم چون واقعا نیاز داری چند لحظه از این رابطه بیای بیرونو ببینی که متاسفانه متاسفانه متاسفانه چقد حرفاش تحقیر آمیزه! پسری که هنوز لیسانسشو نگرفته و بیکاره بهت میگه زنم باید دکترا داشته باشه چون خانوادم میخوان و شایدم تو رو قبول نکنن حتی اگه دکتراتو بگیری!!! ذختر اعتماد به نفست کجا رفته؟ حتی اگه فرض رو بر این بذاریم که خودش واقعا تو رو دوس داره و این نظر خانوادشه( هر چند که این حرفا معمولا نشانه پیچوندنه!!!) بازم با شنیدن این حرفا باید تکلیفتو سریع معلوم میکردیو آخه همه چی که با یه کلمه دوسش دارم و نمیخوام از دستش بدم توجیه نمیشه .
    ممنونم صبا جان . من واقعا اعتماد به نفسمو از دست دادم. احساس میکنم هر چی هست و نیست شده این ادم. در صورتی که قبلا اینطور نبودم و راحت کسی و که مناسبم نبود نمیپذیرفتم.
    واقعا قبول دارم که حرفاش تحقیر امیز هست. حتی با تا دوستای صمیمیم هم مطرح کردن اونام همین نظرو داشتن. و گفتم که خونواده سخت گیر و پر افاده ای داره و چون یکیشون دورادور خونواده ی این اقارو میشناخت حتی به من گفت که این خونواده خودشون وقت ازدواج که برسه واسه پسر و دختراشون زن میگیرن و خیلی خیلی کم پیش میاد اجازه انتخاب بدن. و اینکه این اقا هرچقدر هم بخواد اگر مادرش راضی نشه و یه بهونه که سن من هست حتی اگر دکترا هم داشته باشی بیاره امکان نداره خود پسره کاری کنه .و به حرف خونوادش عمل میکنه.
    من اینا خرفارو با خودش در میون گذاشتم. اما منکر شد و گفت نه. اگر من دختریو انتخاب کنم که شزایط اونارو داشته باشه مادرم به نظرم احترام میزاره اما در غبر این صورت کاری از دستم بر نمیاد و باید جدا شیم. و به من گفتن انتظار داری من اون موقع چیکار کنم؟ ایا باید کاملا از خونوادم جدا شم و بیام تنها خاشتگاریت؟ یا اینکه بازم به دوستیمون ادامه بدیم تا اونا خسته بشن و به اجبار بگن باشه؟؟؟ من واقعا جوابی نداشتم که بدم به این خرفاشون. چون اینطور زندگی رو هم نمیپسندم
    به من گقتن حاضری این ریسک و انجام بدی و با من باشیی؟؟؟؟

    من بارها از بیرون به رابطه ام نگاه کردم و منوجه هستم که در اینده هر اتفاقی ممکنه بیفته و بر اساس حرفای الان ایشون خیلی زاحت خودشو میکشن کار و میگن منمه بهت گفته بودم.

    این اقا خیلی از معیارهای اخلاقی مورد نظر من رو داره به جز اینکه اخساس میکنم مرد مستقلی نیست که بتونه واسه زندگی خودش تصمیم بگیره

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 شهریور 92 [ 20:06]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    429
    سطح
    8
    Points: 429, Level: 8
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Sinéad نمایش پست ها
    چند نکته:

    1. خواسته خانواده ایشون درباره تحصیلات عروس کاملا غیر منطقی است. گرفتن دکترا معمولا برای اکثر افراد تا 27-28 سالگی زمان می بره (و بعضی مواقع بیشتر) و اگه اونها می خوان عروسشون همون موقع ازدواج دکترا داشته باشه و از پسرشون هم چند سالی کوچکتر باشه، باید تا 30-32 سالگی پسرشون صبر کنند که منطقی نیست. دوست پسر شما باید بره تکلیف خانواده اش رو با ازدواجش مشخص کنه و بعد با شما صحبت کنه. به نظر میاد اصلا ایشون صحبت جدی باهاشون نکرده باشه و صرفا این ها رو از بین حرف های جسته گریخته خانواده در آورده.

    2. اینکه شما در 24 سالگی بخواید 3-4 سال صبر کنید، که آیا خانواده ایشون (که نشون میدن خیلی منطقی هم نیستند) شما رو قبول کنند یا نکنند به هیچ وجه کار صحیحی نیست.

    3. اینکه شما به ایشون علاقه و وابستگی دارید قابل درکه ولی اینکه با ایشون بمونید چون نمی خواید ایشون رو از دست بدید منطقی نیست. اگه این احساس در شما قوی هست توصیه می کنم حتما به یک روانشناس خانم مراجعه کنید تا بهتون کمک کنه در فراموش کردن این رابطه و برگشتن به شرایط عادی.

    شما باید با ایشون یک صحبت جدی داشته باشید، که ایشون باید شما رو به خانواده اش معرفی کنه و بطور جدی صحبت ها رو انجام بده و شما هم همین کار رو انجام بدید. اگه حاضر نیست این کار رو انجام بده ادامه دادن این رابطه که احتمال منجر شدنش به ازدواج هم پایین هست به نفع شما نیست.
    حرفاتون در شماره 1و2 رو قبول دارم... همینطور 3.. من واقعا احساس وابستگی و علاقه ام زیاد شده. و جدایی واسن سخت. اما احساس میکنم واسه این ادم راحت تر شده.. و اکر من الان ازشون بخوام که جدا شین قبول میکنن..در صورتی که خوب قبلا اینطور نبوده.

    من ازشون خواستم که اگر الان شزایطشو ندارن که منو کاملا به خوندوادشون معرفی کنن.( چون ایشون هنوز دریشون تموم نشده و خدمت نرفتن و بیکارن.) خواستم که حداقل یه نظر خواهی کنن از خونواده که ایا اگر در اینده با این شزایط دختریو انتخاب کنم که دکترا هم داشته باشه و یک سال از من کوچیکتر باشه قبول میکنن یا نه؟ ایشون گفتن اگر میخوای اینکارو انجام میدم اما مادرم به محض متوجه شدن الان رابطه مارو به طور کل قظع میکنه . اما اگر با اون شرایط بعدا بگم همه چی فرق داره و امکانش هسن که تحصیلات بالا راضیش کنه..


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:04 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.