به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 31

موضوع: بی هدف

  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    Sad بی هدف

    سلام دوستان
    تاحالا شده تو یه نقطه ای از زندگی توقف کنید؟
    مدت هاست که فقط درجا میزنم.مدت هاست که دیگه انگیزه و هدف برای خودم ندارم.نمی دونم چرا نمی تونم هیچ تصمیمی برای آینده ام و زندگیم بگیرم.
    خیلی سردرگمم. یه جورایی تو خودم گم شدم.نمی دونم اصلا باید کجا برم،چه هدفی داشته باشم برای زندگی،که بشه تا 50 سال دیگه بااین هدف زندگی کرد.
    آدمی بودم به شدت مشتاق علم مشتاق درس مشتاق پیشرفت،ولی دیگه حوصله درس ندارم(این ترم آخرمه)،همیشه فکر می کردم تا مدارج بالای تحصیلی رو کسب می کنم ولی حالا دیگه انگیزه برای ارشد خوندنم ندارم.البته یکی از دلایش اینه که به رشته ام خیلی علاقه ندارم.
    نه می تونم ازدواج کنم یکی از دلایش همین سردرگمیه.ودلایل دیگه ای که تو یکی از تاپیک های حذف شدم گفتم.
    نمی دونم از زندگی چی می خوام نمی دونم برای چی باید تلاش کنم،نمی دونم به چی می خوام برسم،نمی دونم اصلا تا الان راه رو درست اومدم یا نه.
    شاید اگه حامی داشتم برای ادامه تحصیل(که از علایق همیشگیم بود) بیشتر متمایل میشدم ولی مشوق خاصی ندارم،دیگه هم حوصله درس خوندن ندارم.
    فرد مورد علاقه ام برای ازدواج هم هنوز پیدا نکردم ولی اطرافیانم برای ازدواجم خیلی اصرار دارن.
    دیگه برای انتخاب همسر هم مشکل دارم.نمی دونم معیارام درستن یا همونطور که اطرافیان میگن اشتباه میکنم.
    دیگه هیچی نمی دونم هیچی...
    فقط می دونم دارم بی هدف زندگی می کنم و بی هدف صبحم رو شب.(کاری که ازش متنفرم)
    تورو خدا یکی بگه چکار کنم

  2. 2 کاربر از پست مفید reihane_b تشکرکرده اند .

    roze sepid (یکشنبه 20 اسفند 91), پدربزرگ (شنبه 19 اسفند 91)

  3. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 01:15]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    64
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 48 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دزود..
    من هم مثل شما سالهاست(3ساله) بی انگیزه م...بره من کشید ب ترک تحصیل(سوم دبیرستان) و فرار از خدمت.....
    هر روانشناس ی هم که مییومد بهم انگیزه بده من اسمشو میذاشتم اعتماد ب نفس و جو کاذب تزریق کردن..حرف راست هم میزنی بهشون سکوت میکنن وبهشون بَر میخوره!>.....
    امروزمون با پریروز هم فرقی نداره.....
    منم قصد داشتم شمارو کمک کنم..ولی وضع خودم ازشما بد تره..
    شرمنده سرتونو درد آوردم.

  4. 2 کاربر از پست مفید 400kg تشکرکرده اند .

    reihane_b (چهارشنبه 16 اسفند 91), پدربزرگ (شنبه 19 اسفند 91)

  5. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقای 400kg
    ممنون که اومدین وبهم سر زدین.
    من برعکس شما تا حالا پیش هیچ مشاوری نرفتم.بااینکه درگیر مشکلات زیادی بودم وهستم،ولی همیشه سعی کردم خودم روانشناس خودم باشم.نمیگم کارم درسته بوده،چون مشاور حداقل میتونه بهت امیدواری کاذب بده!که شاید تا چند روز حالت خوب بشه.
    ولی دلیلم برای نرفتن هم هزینه ی بالاش بود هم اینکه ....
    اما امیدوارم شما یه مشاور خوب پیدا کنید تابهتون کمک کنه،و از این مشکل 3ساله نجاتتون بده.
    نذارید بیشتر از این طولانی بشه،قبل از مشاور خودتون باید به خودتون کمک کنید وگرنه هیچی عوض نمیشه.

  6. کاربر روبرو از پست مفید reihane_b تشکرکرده است .

    roze sepid (یکشنبه 20 اسفند 91)

  7. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 26 شهریور 95 [ 14:54]
    تاریخ عضویت
    1391-6-24
    نوشته ها
    215
    امتیاز
    4,122
    سطح
    40
    Points: 4,122, Level: 40
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    566

    تشکرشده 594 در 190 پست

    Rep Power
    34
    Array

    New

    نقل قول نوشته اصلی توسط reihane_b نمایش پست ها
    سلام دوستان
    تاحالا شده تو یه نقطه ای از زندگی توقف کنید؟
    مدت هاست که فقط درجا میزنم.مدت هاست که دیگه انگیزه و هدف برای خودم ندارم.نمی دونم چرا نمی تونم هیچ تصمیمی برای آینده ام و زندگیم بگیرم.
    خیلی سردرگمم. یه جورایی تو خودم گم شدم.نمی دونم اصلا باید کجا برم،چه هدفی داشته باشم برای زندگی،که بشه تا 50 سال دیگه بااین هدف زندگی کرد.
    آدمی بودم به شدت مشتاق علم مشتاق درس مشتاق پیشرفت،ولی دیگه حوصله درس ندارم(این ترم آخرمه)،همیشه فکر می کردم تا مدارج بالای تحصیلی رو کسب می کنم ولی حالا دیگه انگیزه برای ارشد خوندنم ندارم.البته یکی از دلایش اینه که به رشته ام خیلی علاقه ندارم.
    نه می تونم ازدواج کنم یکی از دلایش همین سردرگمیه.ودلایل دیگه ای که تو یکی از تاپیک های حذف شدم گفتم.
    نمی دونم از زندگی چی می خوام نمی دونم برای چی باید تلاش کنم،نمی دونم به چی می خوام برسم،نمی دونم اصلا تا الان راه رو درست اومدم یا نه.
    شاید اگه حامی داشتم برای ادامه تحصیل(که از علایق همیشگیم بود) بیشتر متمایل میشدم ولی مشوق خاصی ندارم،دیگه هم حوصله درس خوندن ندارم.
    فرد مورد علاقه ام برای ازدواج هم هنوز پیدا نکردم ولی اطرافیانم برای ازدواجم خیلی اصرار دارن.
    دیگه برای انتخاب همسر هم مشکل دارم.نمی دونم معیارام درستن یا همونطور که اطرافیان میگن اشتباه میکنم.
    دیگه هیچی نمی دونم هیچی...
    فقط می دونم دارم بی هدف زندگی می کنم و بی هدف صبحم رو شب.(کاری که ازش متنفرم)
    تورو خدا یکی بگه چکار کنم

    دوست عزیزم خیلی سخته آدم بخواد یه هدف پیدا کنه و باهاش 50سال زندگی کنه!!!!!!
    خیلی چیزا رو در نظر نگرفتی. اینکه آدما تغییر میکنن و این طبیعیه. وآرزوها و اهدافشون هم در طول زمان تغییر میکنه.اونجوری که شما از خودت انتظار داری کارو سخت میکنه. خیلی به دور دورا فکر نکن. ببین دوست داری تو این سنی که هستی چکارایی رو انجام بدی و توانشو داری و برو دنبالش. از روی تجربه شخصیم میگم کلا برای خیلیها سال آخر دانشگاه سال سردرگمیه چون روالی که بهش عادت کرده بودیم داره تموم میشه و کم کم زندگیمون تغییر میکنه.کلا تو این دوره سردرگمی هست یه 2-3ماه بخودت استراحت بده و تجدیدقوا کن و بعد با فکر و انگیزه مسیر زندگیتو انتخاب کن. موفق باشی

  8. 6 کاربر از پست مفید روژان20 تشکرکرده اند .

    Ayeh (پنجشنبه 24 اسفند 91), reihane_b (چهارشنبه 16 اسفند 91), roze sepid (یکشنبه 20 اسفند 91), کامران (سه شنبه 22 اسفند 91), پدربزرگ (شنبه 19 اسفند 91), صبا_2009 (سه شنبه 22 اسفند 91)

  9. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    سلام روژان عزیز،ممنون از راهنمایی های خیلی خوبت
    حق با توئه سال آخر بودن هم بی تاثیر نیست تو این وضعیت من،به قولا به این روال عادت کردیم...
    ولی من نمی دونم تو این سن باید چکار کنم چه راهی رو انتخاب کنم که 10 سال دیگه 30 سال دیگه از اینکه جوونیم هدر نرفته غصه نخورم
    باورتون میشه الان که فکر می کنم می بینم 23ساله م شده می ترسم،از اینکه دارم بهترین سالهای جوونیم رو به بطالت می گذرونم ناراحتم،از اینکه هنوز راهم مشخص نیست مضطربم،از اینکه فکر می کنم شاید تا چندسال دیگه هم نشه که ازدواج نکنم نگرانم ،از اینکه دیگه نتونم یا نشه که درسم رو ادامه بدم غصه می خورم...
    دوست عزیز آدم باید انگیزه داشته باشه برای زندگی که اونو سرپا نگه داره،یالااقل من اینجوریم!وگرنه
    احساس می کنم فقط برای تا الانم از قبل برنامه ریزی داشته ام و برای این سن به بعدم تا همین یکی دوسال اخیر فکر جدی نکرده بودم،نمی دونم چرا:confused:
    ببخشید خیلی میگم ولی آخه نمی تونم دقیقا اون چیزی که تو دلمه به زبون بیارم نمی دونم چه جوری بیانش کنم برای همین خیلی توضیح میدم

  10. 2 کاربر از پست مفید reihane_b تشکرکرده اند .

    roze sepid (یکشنبه 20 اسفند 91), پدربزرگ (شنبه 19 اسفند 91)

  11. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 شهریور 00 [ 14:58]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    604
    امتیاز
    13,683
    سطح
    76
    Points: 13,683, Level: 76
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 367
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,960

    تشکرشده 2,293 در 573 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نمی دونم مشکلم اینقد کوچیکه که ارزش جواب دادن نداره!یا اونقد بزرگه که کسی نمیتونه کمکم کنه!:confused:
    مثل اینکه باید این دفعه هم مثل همیشه خودم راهنمای خودم باشم:(

  12. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 خرداد 93 [ 22:55]
    تاریخ عضویت
    1391-12-19
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    920
    سطح
    16
    Points: 920, Level: 16
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    27

    تشکرشده 17 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست خوبم
    اگه بدونید که متولدین 60 تا 70 در این جامعه زیاد هست و جامعه ای جوان داریم که اکثرا بیکار و مجرد و دنبال محبت وعشق بی تعهد وترس از ازدواج و افسرده و ناامید، شاید شکر گذار خدای خوبتون بشید و فکرای بیهوده نکنید و تنبل نشید که به بی هدفی برسید. یه برگه بردارید و کارایی که دوست دارید انجام بدبد رو بنویسید و برای هر کدوم زمان بندی کنید .کارای ناتمامتون را یادادشت کنید.برنامه ریزی کنید که هر سال ، هر ماه ، هر هفته ، هر روز چکارهایی را باید به اتما برسونید، حتی کارهایی که نشد داره را براش برنامه بریزید، شغل ،ازدواج،بچه دارشدن، اخلاق خوب، دوست جدید پیدا کردن،مهربون بودن، حلالیت طلبیدن،دینداربودن،مطالعه کتابهای مورد علاقه و غیره.حتی اگه به اتمام هم نرسونید.شروع کردن برنامه ریزی به شما امید و انگیزه زندگی میده.
    منو تو دعاهاتون فراموش نکنید

  13. کاربر روبرو از پست مفید ashegheallah تشکرکرده است .

    reihane_b (یکشنبه 20 اسفند 91)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 دی 93 [ 22:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-08
    نوشته ها
    661
    امتیاز
    3,788
    سطح
    38
    Points: 3,788, Level: 38
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,635

    تشکرشده 911 در 430 پست

    Rep Power
    79
    Array
    سلام ريحانه جان.همه كساني كه به تاپيكت سر ميزنن قصدشون كمكه اما همه نميتونن شرايطتو درك كنن براي همين نظري نميدن.من تو شرايط تو نيستم اما اينو ميدونم يك كوهنورد زماني كه يك قله رو فتح ميكنه اگه بخواد بگه اين آخر راهه ديگه بهش نميگن كوهنورد.شايد قله فتح شده بلندترين باشه اما باز هم دنبال هيجان وپيشرفته.دفعه بعدشايد كوه كوتاهتري انتخاب كنه اما براي فتحش تمام تلاششو ميكنه وكوچكي كوه احساس بدي بهش نميده بلكه سعي ميكنه از لحظاتش لذت ببره.اميدوارم اين مثال كمكت كنه.

  15. کاربر روبرو از پست مفید roze sepid تشکرکرده است .

    reihane_b (یکشنبه 20 اسفند 91)

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,441 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من کیخوام به این مشکل شما (و خیلیای دیگه) از زاویه جدیدی بنگرم.
    بحث هدر رفت سرمایه های انرزی روحی!
    توضیح بیشتر:
    ما انسانها دارای لایه های انرژی روحی متعددی هستیم که که بطور خود یا ناخوداگاه باعث بروز رفتارها و کارها و اهداف ما میشن. حتا در جایییکه مثلا در یک جمع بیدلیل از یکی خوشمون میاد یا بمون میاد اثر اینتراکشن یا اکستراکشن بین همین نیروها سات. دوست عزیز شما دچار نشتی انرژی و هدررفت انها هستید! چراشو خودتون باید پیدا کنید ولی شاید شخصی در زندگی شما وجود داره که مثل یک سیاه چاله انرژی شما را مکش میکنه! بگردید و پیدا کنید علتش را!
    :cool:
    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  17. کاربر روبرو از پست مفید کامران تشکرکرده است .

    reihane_b (پنجشنبه 24 اسفند 91)

  18. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 07 اردیبهشت 99 [ 02:11]
    تاریخ عضویت
    1391-11-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    719
    امتیاز
    12,958
    سطح
    74
    Points: 12,958, Level: 74
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,329

    تشکرشده 1,605 در 532 پست

    Rep Power
    91
    Array
    سلام ریحانه جون. چقدر منو یاد خودم انداختی وقتی هم سن تو بودم. فکر می کردم که سنم خیلی زیاد شده و هنوز هیچ کار باارزشی انجام ندادم. نگران ازدواج بودم. نگران ارشد بودم. احساس بیهودگی می کردم. انگار آینده یه موجود بیرحم بود که من در مقابلش هیچ سلاحی نداشتم. با خانوادم سرد شده بودم. فکر می کردم اونا منو درک نمی کنن. فکر می کردم منم مث اونا عمرم رو هدر خواهم داد! می ترسیدم. می خواستم یه چیزی رو دودستی بچسبم که به زندگیم معنا بده. یکمی هم فلسفی شده بودم در ظاهر. می ترسیدم سنم زیاد شه و شوهر خوب گیرم نیاد! فکر می کردم اگه ازدواج کنم لااقل یه کاری کردم! فکر می کردم باید کار خاصی انجام بدم یا یه تصمیم خاص و بزرگ بگیرم!!!!!!!
    .
    .
    .
    .
    من پیش هیچ مشاوری نرفتم. ولی حالا که 5 سالی داره از اون روزا می گذره و من هم ازدواج کردم، هم ارشد خوندم، هم سرکار رفتم، ... باید بهت بگم که دخترجون تو الان درست روی قله ی خوشبختی هستی!
    .
    .
    اگر حرفم رو باور می کنی ادامه بدم!

  19. 2 کاربر از پست مفید she تشکرکرده اند .

    Ayeh (پنجشنبه 24 اسفند 91), reihane_b (پنجشنبه 24 اسفند 91)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.