به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 بهمن 91 [ 09:17]
    تاریخ عضویت
    1391-5-22
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    923
    سطح
    16
    Points: 923, Level: 16
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    307

    تشکرشده 305 در 107 پست

    Rep Power
    0
    Array

    خواستگار خواهرم: از من نظر خواستن چي بگم بهشون؟

    سلام دوستان

    يادتون مياد تو پست قبلي ام گفتم كه قراره يك جلسه معارفه بين خانواده ما و خواستگار خواهرم برگزار بشهخوب با سلام و صلوات و هزاران دعا كه بحثي بين پدر و همسرم رخ نده ما رفتيم و خدا رو شكر مشكلي اصلا رخ نداد و آقاي همسر با تمام وجودش سعي كرد آبرو داري كنه و پدرم هم خيلي خوب باهاش برخورد كرد.
    الان من يه سوالي دارم كه در مورد خواستگار خواهرمه. من تازه متوجه شدم كه اين آقا سه سال قبل خواستگار خواهرم بوده ولي چون خيلي چاق بوده خواهرم اون موقع بهش جواب نه رو داده بهش. اما بعد از جواب رد دادن به خواستگار غير همشهري خواهرم ( كه از طريق اينترنت باهاش آشنا شده بود) ودليل اصلي خانواده دور بودن و عدم شناخت كافي رو ايشون بود. خواهرم مجددا به اين خواستگار فعليشون فكر كردند كه همشهري هستند.
    اين خواستگار فعلي خواهرم رو خيلي دوست داره و بخاطر اينكه دليل رد كردن خواهرم چاقي ايشون بوده . تو مدت اين دو سال اخير سي كيلو !!!!!! وزن كم كرده و كماكان در حال رژيمه. اما يه چيزايي در مورد خانواده و خود اين آقا هست كه منو مردد كرده. ضمن اينكه پدرم هم نظر منو به عنوان فرزنذ بزرگش خواسته و من نمي دونم چي بگم. آخه خواهرم بد رغم عشقولانه به اين آقا نگاه مي كرد و وجدانا جوري عاشقانه به هم لبخند مي زدند كه ديگه به نظرم مي رسه حسابي درگير احساسات و عواطف شدند و هر نظري از سمت من باعث يه دلگيري و يا حتي دلخوري ميشه!
    خوب نكاتي كه من در اين جلسه متوجه شدم و نمي دونم آيا زنگ خطر هستند يا نه؟ از شما دوست دارم كمك بگيرم و نظراتتون رو بدونم.
    1- آقاي خواستگار كماكان چاقه و هنوز به نسبت هيكل 3 برابر خواهرمه. حساب كنيد خواهرم 50 كيلوشه . آقاي خواستگار 185 قد و وزنش 100 كيلو. يعني از لحاظ ظاهري (غير چهرشون كه واقعا خوبه) به هم نمي خورن.
    2- پدر و مادر خواستگار اصالتا اهل روستاهاي اطراف شهر ما هستند. كاملا لهجه هاي محلي دارند. مادر خواستگار تحصيلات ابتدايي داره و پدرش سيكله. پدرش رييس نگهبانهاي يكي از ادارت دولتيه .
    3- به نظر مي رسه كلا فرهنگ خانواده اين خواستگار روستايي منش باشه(البته قصد جسارت ندارم به دوستان روستايي خودم ) ولي من فكر مي كنم با توجه به تيپ خانواده ما كه مادر و پدرم تحصيل كرده هستند و كلا خانواده عروس و همسر من هم تقريبا به لحاظ فرهنگي و تحصيلي مشابه با خانواده خودمه، خانواده ايشون علي رغم سادگي و بي شيله پيله بودن در ظاهر تفاوت هاشون مشخص بود. مثلا ميگم تو جلسه معارفه خواهراي داماد جوراب نپوشيده بودن؟! خيلي تيپ راحتي داشتن. انگار اومده بودن خونه داييشون مثلا( خواهراش كوچكتر از خواهرم هستند)
    4- خواستگار خيلي راحت بود!! يعني يكجور آدم احساس ميكرد به نظر خودش كار تمام شده است و در جلسه معارفه جوري بابقيه اعضا برخورد مي كرد كه مثلا ده سال انگار همه رو مي شناسه( من به شخصه خوشم نيومد! يعني جوري كه شوهر من بعد از 6 سال با برادرم برخورد مي كنه ايشون تو همون جلسه اول برخورد مي كرد!)
    5- داماد خانواده اونا(دخترشون 23سالشه) دامادشون 37 سال و من يه جورايي احساس كردم چون دامادشون پولداره دختر بهش دادند.دامادشون هم مال روستاهاي اطراف شهر ماست.
    6- تحصيل كرده خانواده خواستگار خود ايشون بود.كه ليسانس داره

    من با توجه به تجربه شش سال زندگي متاهلي خودم، احساس مي كنم فرهنگ خانواده بعد از شخصيت همسر مهمترين نقش رو داره. من نمي دونم مادر اين آقا شخصيتش چطوريه. ولي راستشو بخواين همش احساس كردم تو جلسه خواستگاري بنده خدا جلوي مامانم همش ساكت بود و اصلا هيچ كدام از اعضاي خانواده خواستگار دو كلمه حرف نزدند. فقط خود ما بوديم كه يه چيزي مي گفتيم و خود خواستگار كه بيشتر با مردها حرف مي زد.

    نهايتش من به عنوان اولين ديدار، احساس كردم حتي خود خواستگار هم يكم بچه گانه و بدون كنترل عواطفش برخورد مي كنه. مثلا جلوي بابام يك نگاه عميق عشقولانه ايي به خواهرم كرد كه بابام سرشو انداخت پايين. به نظرم اگر دستش مي رسيد خواهرمو يه بغلي هم مي كرد.

    هنوز 5 ماه از آشنايي به قصد ازدواجشون نگذشته . خواهرم چنان پشتشو گرفته جرات نمي كنم حرفي بزنم. مي ترسم من اشتباه كرده باشمو و بيشتر خودمو كوچيك كنم جلوي خانواده.

    آيا شما فكر مي كنيد اينها نكات قابل تاملي هستند؟

    پ. ن: وضع مالي داماد خيلي خوبه!

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    224
    Array

    RE: خواستگار خواهرم: از من نظر خواستن چي بگم بهشون؟

    مهرو جان

    به نظر من به پدرت بگو نظرم اینه که رفت و آمد خانوادگی کنیم تا خانوادش رو بشناسیم

    فعلا کسی نمیتونه نظر قطعی بده

    ضمنا اگه اخلاقش خوب باشه بهتر از اینه که خانواده با کلاس داشته باشه

  3. 5 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    فکور (شنبه 30 دی 91)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 بهمن 91 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1391-3-30
    نوشته ها
    91
    امتیاز
    786
    سطح
    14
    Points: 786, Level: 14
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    267

    تشکرشده 269 در 84 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستگار خواهرم: از من نظر خواستن چي بگم بهشون؟

    مهرو خانم ،جو جلسه خواستگاری رو طوری توصیف کردید انگار خودم اونجا بودم (تازه نزدیک بود با خواستگار به خاطر نگاهاش دعوام بشه)

    به نظر خواهر شما با خواستگار ارتباط داشته(ارتباط عاطفی)
    وگرنه هر چقدر پسر هم نسبت به دختری از قبل علاقه داشته باشه(بدون رابطه قبلی البته)به نظر شخصیم بعیده همچین نگاه ها و خنده هایی بکنه.در ضمن با توجه به توصیف شما که میگفتید فکر میکرد بله رو گرفته و هیچ استرس و گنگی از نتیجه خواستگاری نداشت و همچنین دفاعایات خواهرتون ازش میشه تقریبا به رابطه قبل از خواستگاری پی برد.

    اما راه حل من هم فقط وفقط رفت و آمد هست.اگر تحقیقات اولیه و.... مشکلی نداشت،سعی کنید بیشتر رفت و امد کنید.چون خیلی سریع اختلافات فرهنگی خانواده ها رو میشه.سفر های کوتاه 2 روزه هم خیلی جواب میده و فوق العاده سریع خصیت افراد در سفر خودش رو نشون میده(چه خوب و چه بد).البته اگر پدرتون با توجه به روجیاتشون قبول کنند.

    امیدوارم خواهر تون خوشبخت بشن.

  5. 2 کاربر از پست مفید sayrex تشکرکرده اند .

    sayrex (شنبه 30 دی 91)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 بهمن 91 [ 09:17]
    تاریخ عضویت
    1391-5-22
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    923
    سطح
    16
    Points: 923, Level: 16
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    307

    تشکرشده 305 در 107 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستگار خواهرم: از من نظر خواستن چي بگم بهشون؟

    ممنونم از دوستان

    خواهرم و خواستگارش با هم در محیط دانشگاه آشنا و دوست شدند اما دوستیشون خیلی تا چند ماه پیش احساس نبوده. یعنی خواهرم اجازه نمی داده احساسی بشه. حدودا 5 ماه قبل یکی از دوستای خواهرم که من میدونم خواهرم در واقع عاشقش بود بهش پیشنهاد ازدواج داد ولی خوب به دلایل متعددی از جمله دور بودن ایشون و کارش ، خانواده نظرش منفی بود. این آقا بعد از این جریان از طریق یکی از دوستان مشترکش با خواهرم مجددا خواستگاری کرد و .... حالا من همیشه یه نگرنی هم دارم که نکنه خواهرم بخاطر فرار از عشق قبلیش به این رو آورد چون احساس میکرد همشهریمونه و شرایط مالیش اوکیه موردی از نظر خانواده نداره .
    متاسفانه پدرومادر من هم علی رغم تحصیلاتشون خیلی سنتی هستند و تنها فکرشون سروسامون دادن خواهرمونه ولی خب ظواهر نشون میده پدرم در چند جلسه برخوردی که با خواستگار داشتند تاییدش کردند (کلا به نظر پسره خیلی ساده ای بود و پیچیدگی شخصیتی نداشت.پدر من هم عاشق افرادیه که در مقابلش ساده و دست یافتنی و بره باشند!)

    نمی دونم والله! از یه طرف می دونم خواهرم خیلی از خواستگار سرتره. از طرف دیگه میگم شاید من اشتباه می کنم و مورد خیلی خوبی باشه و خواهرمو خوشبخت کنه.
    من البته از یه چیزی مطمئنم. مادر و پدر و خواهرم از الان جوابشون بله است! یعنی رفت و آمد ها و دیدن خانواده ها که تو برنامه ها هم هست فقط یه سری تشریفاته وگرنه معلومه نظرات ما و حتی شناخت ما تاثیری روی جواب بله نم یگذاره.

    مادرم امروز بهم گفت تو یه خواستگار خوب پیدا کن!!! نمیشه که همه رو به یه دلیلی رد کرد. اختلاف فرهنگی برا یما مهم نیست. مهم خود پسره است که سه سال به پای خواهرت نشسته.دوستش داره.بخاطرش سی کیلو کم کرده!!!! (منم هنگم از استدالال مادرم بخدا !به نظرم پسره حق هم داشته سه سال بشینه به پای خواهرم.هم خواهرم شاغله، هم خوشگله، هم باکلاسه و هم نجیب و خانواده داره.کجامی تونه ا یه مورد مثل خواهرم پیداکنه تو شهر ما؟! ) تازه به نظر من سنشم کمه و همسن خواهرمه )27 سال )
    و در مقایسه با اون پختگی که در خواهرم سابقا دیدم انتظار داشتم با یه مرد کامل تری ازدواج کنه.از لحاظ برخوردی که مثل نوجوانها بود !
    شوهر خود من از همون سال دوم دانشگاه همکلاسم بود و دوستم داشت ولی من اصل نمی دیدمش! تا اینکه یه عقد کردم و جدا شدم و چند سال گذشت تا به چشمم اومد. اون موقع این نشستن شوهرم به پای من حسن نبود اصلا.فقط دنبال ایراد تو شوهر من بودند. خدا شانس بده وجدانا؟!!
    البته از یه نظرهایی این خواستگار متناسب با روحیه پدرم هست. یعنی از اون تیپ افرادیه که بلده خودشونو جا کنن. هنوز هیچی نشده به بابای من میگه بابا؟!!!! کلا خیلی راحته.خییییییییییلی

  7. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 آذر 95 [ 17:27]
    تاریخ عضویت
    1391-8-16
    نوشته ها
    394
    امتیاز
    4,863
    سطح
    44
    Points: 4,863, Level: 44
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    906

    تشکرشده 891 در 308 پست

    Rep Power
    52
    Array

    RE: خواستگار خواهرم: از من نظر خواستن چي بگم بهشون؟

    اختلاف سنیشون چند ساله؟ من پیدا نکردم تو حرفهاتون. راستی خیلی نوشته هاتون با حس و جالبه. آدم احساس می کنه داستان می خونه یعنی خسته نمی شه

  8. کاربر روبرو از پست مفید mehran21 تشکرکرده است .

    mehran21 (یکشنبه 01 بهمن 91)

  9. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 18 مرداد 94 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1387-6-12
    محل سکونت
    همدردی
    نوشته ها
    2,295
    امتیاز
    31,060
    سطح
    100
    Points: 31,060, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    11,614

    تشکرشده 12,542 در 2,269 پست

    Rep Power
    257
    Array

    RE: خواستگار خواهرم: از من نظر خواستن چي بگم بهشون؟

    سلام
    وقتی از شما نظر خواستن ، دقیقا نظرت رو بگو.

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 بهمن 91 [ 09:17]
    تاریخ عضویت
    1391-5-22
    نوشته ها
    143
    امتیاز
    923
    سطح
    16
    Points: 923, Level: 16
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    307

    تشکرشده 305 در 107 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: خواستگار خواهرم: از من نظر خواستن چي بگم بهشون؟

    خوب در كل نظرات منو كه پدرم شنيدند اولش يكم تامل كردند و ولي نهايتن گفتن براي ما خيلي مهم نيست سطح خانواده يكم پايينتر باشه.

    اما الان يه چيزي ذهن منو بد جور بهم ريخته. همسرم بعد از جلسه معارفه (علي رغم اينكه من اصلا در مقابلش نه نسبت به خواستگار جبهه گيري كردم و نه ازش بد گفتم. خيلي منفعلانه برخورد كردم.) خيلي داره رو اعصاب من پاتيناژ ميره. منم بخاطر اينكه آرامش ظاهري خونه حفظ بشه و بتونم رو كارهاي ديگه ام تمركز داشته باشم بحثي رو باهاش شروع نمي كنم. ولي خسته ام كرده!!!
    گفتم خواستگار عملا چه ويژگي هايي داره. خوب تيپ شخصيتي و اجتماعي اش و علاوه براين سنش خيلي با ما متفاوته. ولي همسرم از روز معارفه داره خط و نشون مي كشه كه من اصلا ازش خوشم نيومد. يه باجناق تو دنيا نداشتيم كه اونم خلو چل در اومد از آب! ( البته قبلا گفتم كه خواستگار كودك درونش يكم فعاله و روز معارفه خيلي راحت بود. مثلا اسم كوچيك خواهرمو صدا مي زد يا با افراد ديگه خيلي خوش و بش مي كرد)من اصلا دوست ندارم باهاش ارتباط برقرار كنم و .... نهايتن اينكه گفت چون پولداره باباتينا هول شدن بهش دختر دادن.
    البته خواهرم و خواستگارش پيش مشاور ازدواج رفتند و مشاور بهشون گفته بود بدرد هم مي خوريد و مشكلي از بابت خواهرم و خواستگارش وجود نداره.

    الان همسرم عمدا داره كاري مي كنه كه روز خواستگاري نباشه. اينو من مي فهمم ولي واقعا جرات ندارم بيانش كنم. چون عصبي ميشه و مي خواد ناراحتيش از هر كسي رو سر من خالي كنه. البته قرار هم نبود خواستگاري به اين سرعت باشه. و همسرم براي انجام يه سري كارها قرار بود در همين هفته به شهر محل تحصيلش بره اما به من گفته بود سه شنبه حركت مي كنه . ولي همين كه صحبت اين مطرح شد كه جلسه خواستگاري احتمالا در اين هفته و روز سه شنبه برگزار ميشه. عملا برنامه اش رو تغيير داد. به مادرم گفت من شايد مجبور باشم يكشنبه بروم و شما بدون من جلسه رو بگيريد من اصلا ناراحت نميشم. من ازش خيلي ناراحتم. هر چند خودش متوجه شده كه من دستشو خوندمو مدام داره توضيح ميده كه من ناچارم برم وگرنه عمدي در كار نيست و لي من هم مي شناسمش و ميدونم مي خواد دوباره يه چالش بوجود بياره. از يه طرف دقيقا برنامشو تنظيم كرده كه نباشه و خودشم گفته من موردي ندارم كه بدون من بر گزار كنيد. از طرف ديگه مي دونم مي خواد بهانه گيري كنه كه ببين چقدر عجله داشتن حاضر شدن بدون من جلسه رو بگيرن!!!!
    من چكار كنم؟ واقعا ديوونم كردن اينا!!!! دوست روانشناسي دارم كه به من ميگه مهرو تو واقعا قوي هستي كه بين اين دو تا مرد تا حالا له نشدي!!!1
    همسرم مراسم نامزدي و ازدواج برادرمو بخاطر رفتارهاي انتقام جويانه اش برام زهر مار كرد. براي خواهرم هم دقيقا داره همين روندو تكرار مي كنه!!!


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 94, 19:18
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 تیر 93, 10:16
  3. پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 بهمن 92, 14:10

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.