سلام
پسری هستم 21 ساله و دانشجوی لیسانسم. سه ساله با یه دختری تو دانشگاه دوست شدم و عاشقشم. همه کلاسا مونو باهم گرفتیم. میشه گفت صبح تا شب با همیم. بیرون میریم و..
تازگی ها موضوع دوستی مونو با خانواده اش در میون گذاشته و خانواده اش شدیدا تحت فشار گذاشتندش که اگر قراره ازدواج کنید باید پسر با خونواده اش بیاد خواستگاری. اگرم نه باید ارتباطتون را قطع کنید. به خانواده ام گفتم مخالف ازدواج ما هستند و اصلا به هیچ وجه خاضر نیستندو ظاهرا پدر دختره هم می خواد با یکی دیگه ازدواج کنه (پسر دوست پدرش) و اصولا قبول نمی کنه که بریم خواستگاری.این اوضاع ماست.
خیلی حالم بده. من بدون اون نمی تونم زنده بمونم. من عاشقشم. حاظرم جونمو براش بدم در این حد. اصلا دانشگاه میرم به عشق اون. کل ترم رو میگذرونم به خاطر اون. محاله بتونم فراموشش کنم. همه اون چیزهایی که من از یک دختر انتظار دارم رو داره. خوشگله در حدی که هر چی نگاش کنم سیر نمی شم حتی بک گراند گوشیمم عکس اونه.
اینم بگم که ایشون همدوره ماست و هم سنیم. کلا نداریم با هم مسافرت، کوه ، مهمونی ، استخر و.. رفتیم. هیچی بینمون نیست که مخفی باشه.
چی کار کنم راضی بشن؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)