من 3 ساله با همه خواستهای شوهرم کنار اومدم
ولی الان نوزاد 6ماهه دارم شرایط فرق کرده دیگه خسته شدم
سر مسائل جنسی من رو نمی فهمه
و تمکین نکنم قهر میکنه ومحل سگم بهم نمی زاره
چیکار کنم؟
تشکرشده 0 در 0 پست
من 3 ساله با همه خواستهای شوهرم کنار اومدم
ولی الان نوزاد 6ماهه دارم شرایط فرق کرده دیگه خسته شدم
سر مسائل جنسی من رو نمی فهمه
و تمکین نکنم قهر میکنه ومحل سگم بهم نمی زاره
چیکار کنم؟
تشکرشده 901 در 185 پست
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
خداي من خداييست كه اگر سرش فرياد كشيدم به جاي اينكه با مشت به دهانم بزند،
با انگشتان مهربانش نوازشم مي كند و مي گويد ميدانم جز من كسي نداري !!!
پرنده غريب (سه شنبه 28 آذر 91)
تشکرشده 10,025 در 2,339 پست
سلام به شما
خوش امدی به همدردی
بیشتر برامون بگو
سن خودت و همسرت؟تحصیلات و شغلتون؟
ایا در این 3 سال خواسته هاش غیر منطقی بود؟
با برنامه قبلی بچه دار شدید یا خیر؟
باهاش صحبت کردی در این مورد؟
maryam123 (چهارشنبه 29 آذر 91)
تشکرشده 11,395 در 3,444 پست
درود بانو
سایت تنظیم خانواده خوبه من خودم ازش خیلی استفاده کردم
نظری که میدم شخصیه ربطی به این تالار و مدیرش و کارشناساش نداره
ببخشید رک میگم: بعضی آقایون واقعا از نظر جنسی داغ هستن و یکم کنترلشون سخته بخصوص که همسرشون از نظر زیبایی و تناسب اندام وضعیت خوبی داشته و از نظر جنسی بتونه شوهرش رو به اون درجه ارضاء برسه همچنین خودش به ارگاسم برسه.کار یندارن بارونیه.برفیه.آفتابیه.دیرت شده میخوای بری اداره.صبحه یا شبه یا خسته ای و خوابت میاد یا باید بری مهمونی لباس خوب بپوشی یا آماده نیستی وقتی میخواد کاریش نمیشه کرد میخواد دیگه
خوب شما حساب نمیکنی توی دوران قبل تولد بچه نزدیک به 3 ماه شایدم 4 ما هیچ نزدیکی نداشتین الانم که 6 ماه بهش اضافه شده تازه شما اینم اضافه کن وقتی یه زت باردار هستش از 2ماهگی تا تولد بچگی اون لذت جنسی که باید رو نمیبره کامل چون به بچه آسیب نرسه به اضافه اینکه وقتی از دسترست خارجه و دوره اشتیاقت بیشتر میشه دقت کرده باشی مردا عاشق حرکات جنسی در مواقع یواشکی هستن
و در آخر خیلی سخته بعنوان یه مرد میگم واقعا شوهرتون داره تحمل میکنه عذاب میکشه شما هم حق دارین چون روتون فشاره و خسته شدین ولی مرده دیگه کاریش نمیشه کرد ما مردا خدا نکنه یکچیزی بخوایم هیچی حالیمون نمیشه رسما هیچی چیزی رو که میخوایم خوب بدستش میاریم
خوش باشی بانو راستی حتما توی سایت تنظیم خانواده برو.
یکچیز یهم در آخر بعضی وقتا یه بغل کردن و نوازش کردن میتونه مرد رو آروم کنه باهاش مخالفت نکن ولی سعی کن محترمانه گولش بزنی
بدرود
دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
khaleghezey (چهارشنبه 29 آذر 91)
تشکرشده 37,309 در 7,141 پست
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
نوشته اصلی توسط helmi
مدیرهمدردی (سه شنبه 28 آذر 91)
تشکرشده 0 در 0 پست
سلام
معذرت میخوام مشکل من رو حذف کنید من نمیدونستم نباید سوالم رو بپرسم.فقط جواب سوالات رو میگم که بی احترامی نباشه.
به سایت تنظیم خانواده رفتم یک هفته طول میکشه جواب بدن و فقط یک جواب میدن
من مشکلم با اخلاقشه که مثل کودکان دوساله قهر میکنه.
من و شوهرم هم سنیم هردومون حدود 30 هردو لیسانس
بابرنامه قبلی بچه دار شدم.
دراین سه سال برخی از خواسته هاش غیر منطقی بود و مسائل اعتقادی شرعی رو رعایت نمیکنه.
صحبت کردم ولی بی فایده است بصحبت میکنم جوابی نمیده بعد هم اگر برم بهش اصرار کنم آشتی کنه میگه چی شد؟طاقت نیاوردی.
الانم یک هفته هست اصلا محل نمیده ساعت 10 رو مبل میخوابه چراغم خاموش میکنه میگه اذیت میشم روشن کنی
منم مجبورم تو تاریکی به کارم برسم با نور کم ،میگم برو تو اتاق بخواب میگه به خودم مربوطه به تو چه.
میگم 10 وقت خوابه نیست میگه نمیدونستم برا خوابم هم باید ازتو اجازه بگیرم.
می گم خسته میشم بچه خستم می کنه تا صبح 10 بیدار می شم بچم تا ساعت 4 نمیخوابه فقط نق میزنه باید راه برم تا ساکت شه.
میگه مگه فقط تو زاییدی مامانه من 4 تا بچه داشته،خواهرم دوتا داره
انگار شق القمر کردی
لطفا مشکل من رو پاک کنید
خداحافظ
تشکرشده 3,618 در 912 پست
خوشنویس جان! من متوجه منظور شما شدم!
راستش به نظر من هم مشکل شما مسائل جنسی نیست؛ شما از عدم درک همسرت راضی نیستی و میخوای که بهتر بفهمتت؛ خوب؛ همسرتون هم یه سری نیازهایی داره که نه میتونه از اون بگذره و نه میتونه به شکل درست ابرازشون کنه! بنابراین من فکر میکنم به جای لج و لج بازی باید با زبان محبت با ایشون صحبت کنید!
نباید خیلی از سختی هایی که داری میکشی حرف بزنی؛ به جاش بهتره از سختی که ایشون باید بابت سرکوب نیازش بکشه حرف بزنی و اینکه درکش میکنی و متوجه خواسته اش هستی؛ دوسش داری و شما هم بسیار میل و رغبت دارید که مثل گذشته در کنارش باشید و بتونید لذت ببرید؛ بهش بگید که دلتون برای لحظه هایی قبل از بچه دار شدن و حتی قبل از بارداری تنگ شده و دوست دارید که بشید مثل قبل؛ اما
اما- این قسمت حرفاتون خیلی مهمه؛ که شرایط رو چه جوری براش تشریح کنید-
بگید که همه چیز سرجاشه؛ محبتم نسبت بهت؛ میل و رغبتم نسبت بهت؛ جذاب بودنت؛ اما بچه ای که خودت بهم هدیه دادی و باعث شدی که مادربودن رو درک کنم به جمع مون اضافه شده و بیشتر وقتم رو گرفته؛ میبینی که نق نق میکنه و تا 4 صبح بیداره؛ خسته میشم و دلم میخواد که در نگه داریش کمکم کنی تا من هم برگردم یه مقدار به دوران قبل!
بگو انتظار همراهی و توجهت رو دارم؛ بگو انتظار دارم که درکم کنی و بهم کمک کنی تا این مسئولیت رو با هم انجامش بدیم و بعد هم من هم تمام سعیم رو میکنم که تا جایی که بتونم کنارت باشم و از بودن با همدیگه لذت ببریم!
خوشنویس عزیز؛ باید با کلماتت و محبتت هر دوتون رو راضی کنی و خواسته هات رو بهش بگی!
del (چهارشنبه 29 آذر 91)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)