سلام . من تازه همدردی رو پیدا کردم امیدوارم کسی به مشکل من هم اهمیت بده . من خیلی تنها خسته و نا امید نسبت به اینده هستم . من روز به روز افسرده تر میشم . آرزوهایی داشتم که به هیچکدوم نرسیدم نه ازدواج و محبتی نه رشته ی خوبی نه کاری نه ایمانی که دلم میخواست داشته باشم رو دارم حتی از خدا دور شدم به خاطره یه گناه کبیره که با اینکه میدونم حرامه ولی نمیتونم ترکش کنم گاهی میگم اگه خدا مثل دوستانم به من هم همسری مهربون میداد من زندگی خوب و با ایمانی داشتم ولی بعد میگم اینها امتحان بود و من رد شدم . ازین زندگی خستم اما از مرگ هم میترسم چون الوده هستم . با این گناه بزرگ امشب هم نمیتونم حتی نماز بخونم نخوندش محترمانه تره از خدای به خاطره سلامتی خونواده و روزیمون و کمکاش ممنونم ولی خوب میدونم دیگه از من راضی نیست . و امیدی به براوره شده حاجاتم ندارم و میدونم تنها می مونم . هر وقت دوست و دخترای فامیل رو میبینم همیشه حسرت میخورم ولی به دنبالش میدونم ایراد از خودمه اگه پاک بودم حداقل امید به دعا کردن داشتم. دوستان خواهش میکنم منو ازین زندگی تکراری و بی ارزو نجاتم بدید
علاقه مندی ها (Bookmarks)