سلام بر دوستان و کارشناسان عزیز
من یه خواستگار دارم که انگار قضیه خیلی داره جدی میشه و خودمم ازش بدم نیومده و اگه به خوب بودنش مطمئن بشم قطعا جوابم مثبته
از طریق خانواده ها با هم آشنا شدیم و خانواده ها کاملا در جریان ارتباطمون هستن
4 ماهه که همدیگه رو میشناسیم
حالا مشکل من:
مثل اینکه خیـــــــــــلی بی احساسم!
با هم پیش مشاور قبل از ازدواج رفتیم و ایشون نقاط ضعف هرکدوممونو واسه اون یکی گفته هر دوتامون ایراداتی داشتیم یکی از ایرادات من زبان احساسی خیلی ضعیف بوده!! خوب این قطعا بعد از ازدواج مشکل سازه که خوب باید روش کار کنم . اما چیزی که هست اینه که مثل اینکه الانم مشکل ساز هست! بعضی وقتا احساس میکنم طرفم از این همه جدی بودن و فقط منطقی حرف زدنم خسته میشه...و خیلی شده که به شوخی بهم بگه که بابا یکم مهربون و با احساس باش! نا سلامتی ما قراره ازدواج کنیم! در حالی که من واقعا هم دوستش دارم و بهش احساس دارم !! اما خوب طبیعتم این جوریه...نمی توونم مثل خیــلی از دخترا قربون صدقه برم...حتی گفتن یه«عزیزم» هم واسم خیلی سخته و تا حالا نگفتم!
سوال من:
اصلا الان در وضعیتی که ما هستیم چقدر احساس باید توی روابطمون باشه؟
حالا کلا واسه این نشوون ندادن احساساتم چی کار کنم؟
یه نکته دیگم اینکه ایشون برعکس من خیلی ابراز احساسات میکنه و اتفاقا این ویژگیش واسه من خیلی هم خوشایند بوده، اما من در مقابل اصلا واکنش که نشوون نمی دم وخیلی جدی ام!
علاقه مندی ها (Bookmarks)