می گم اینجا کلا نباید بیای دوباره میشی مثل قبل و می زنی زیر قولت
نتونستم تو قسمت تجربه فردی پست بزارم :( دسترسی ندارم.
امشب اصلا نمی تونم بخوابم
نمیدونم شاید این حرفامو نباید این جا بنویسم
دلم واسه قدیمای خودم می سوزه
خیلی خجالتی بودم نمی دونم چرا انقدر خودمو زجر کش می کردم
از همه کس و همه چیز خجالت می کشیدم
بچه که بودم همیشه پشت مامانم قایم می شدم
هیچ وقت با بچه های فامیل قاطی نمی شدم
اّب می شدم از خجالت می خواستم ی سلام کوچولو کنم.
مهمونی که می رفتیم از ی روز قبلش من تو این فکر بودم که وااای حالا چه جوری با بقیه سلام کنم.
آخی خیلی کوچیک بودما شاید 5 سال ولی یادمه که خیلی خجالتی بودم
بعد بزرگتر که شدم که کم کم حس خجالتم کمتر شد ولی بازم مشکل داشتم
بعد از پسرا هم که دیگه واقعا فراری بودم
البته با نزدیکان خودم راحت بودما ولی تو اجتماع خیلی خجول بودم
بزرگتر که شدم شرایط طبیعی زندگیم واسم تبدیل به بحران شد.
روند طبیعی بزرگتر شدن و بلوغ که واسه همه طی میشد و همه دوستام و اطرافیانم راحت باهاش کنار می اومدن
ولی من نمی تونستم باهاش کنار بیام و باز از خجالت می خواستم بمیرم....واقعا می خواستم بمیرم.منزوی شده بودم از خونه بیرون نمی رفتم ،مهمونی نمی رفتم ...
ی مدت طولانی از اینکه دخترم متنفرم بودم
این قضیه انقدری واسم پر رنگ بود که یک شخصیت خیالی پسر تو ذهنم داشتم و همش درمورد اون خیال پردازی می کردم
یعنی تو ذهن خودم پسر بودم ...
بعدش این بحرانا و خجالت ها همه مربوط به سن 15 16 سالگیم بود بعدش کم کم حل شدن.
تا اینکه رفتم دانشگاه یکم بهتر شدم
بعدش رفتم سرکار خیلی بهتر شدم
الان فکر می کنم خیلی خیلی خیلی خیلی بهتر شدم
الانم به نوبه خودم خجالتی هستم ولی در حد طبیعی یعنی شایدم دیگه نیستم.
تا همین چند سال پیش،هر کسی می تونست تو صف اتوبوس بزنه ازم جلو
روم نمی شد بگم نوبت رو رعایت کنید
کرایه تاکسی رو مثلا آقاهه 500 تومن رو 1000 می گرفت
یادش می رفت بقیه پولمو بده من روم نمی شد بگم بقیه پولمو می خوام !
الان که به گذشته فکر می کنم می بینم اون دوران رو به خودم زهر کردم بدون هیچ دلیلی
اگر پدر و مادرم از همون کودکی این خجالتم رو جدی می گرفتن این همه اذیت نمی شدم.
خوب همه این حرفارو گفتم که بگم پدر و مادرایی که بچه های خجالتی دارین
این خجالت اونارو جدی بگیرین نزارید باهاشون رشد کنه و تو هر جمعی موذبشون کنه
اگه نی نی تون پشت تون قایم میشه ببریدش پیش روان شناس
اون بچه فکر نکنید فقط یکم داره خجالت میکشه
اون روحش داره ذوب میشه از خجالت بی مورد و الکی.....
علاقه مندی ها (Bookmarks)