به انجمن خوش آمدید

لینک پیشنهادی مدیران تالار همدردی:

 

"گلچین لینکهای خانواده، ازدواج و مهارتها(به روز شد)"

دانلود موسیقی و آرامش
دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 35
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 تیر 92 [ 13:42]
    تاریخ عضویت
    1391-2-23
    نوشته ها
    66
    امتیاز
    1,263
    سطح
    19
    Points: 1,263, Level: 19
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 61 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array

    غصه ی نداشتن خونه!

    1-من در پی یه ازدواج عاشقانه با کسی ازدواج کردم که لیاقت بالاترین عشق ها رو داشت و داره. بخاطر من حقیقتا با دنیا و تمام مشکلات جنگید. حدود 6 سال دوره آشنایی و عقد ما طول کشید و الان 6 ماهه ازدواج کردیم. عشق و احساس بینمون شدید بود و هست. حسادت برانگیز بود و هست. هنوزم مثل همون موقع خیلی از اطرافیانمون نمی تونن اینهمه علاقه رو باور کنن. اینهمه گذشت بخاطر همدیگه. این توضیحات رو دادم تا بدونید از نظر همسرم هیچ مشکلی ندارم و در رابطه با همسرم احساس خوشبختی میکنم. اونقدر که حس میکنم هیچکس همسری به خوبی همسر من نداره! این فکرم فقط تو مسایل احساسی و عاشقانه نیستا. همسرم مشوقم هست. بهترین دوستم هست. بهترین همراهم هست و...
    2-من در شرایط مالی خوبی بزرگ شدم. هیچ کمبودی درزندگی قبل ازدواجم نداشتم. از نظر محبت خونواده ام کاملا قوی بودم. تو یه خونواده ی سرشناس بزرگ شدم. پدرم آدم مشهوریه و همیشه زیر ذره بین بودیم. خودم تو زمنه های زیادی موفق بودم. ابنا باعث شده بود متوقع بار بیام. خواستگارای خیلی خوبی داشتم. مسایل مادی برام خیلی مهم بود. اما همسرم که بهم پیشنهاد ازدواج داد و شناختمش چیزایی در اون دیدم که واقعا به دلم نشست. هنوزم که هنوزه و با وجود مشکلی که میخوام در ادامه ازش حرف بزنم اگه بخوام به عقب برگردم بازم همین انتخاب رو میکنم.
    3-در طی یک سال قبل از ازدواجم از نظر روحی خیلی تضعیف شدم. موضوع بر می گرده به ناراحتی از پدرشوهرم بخاطر عمل نکردن به قول هاش که تو یه تاپیک ازش حرف زدم. اما فکر میکنم به مشکل فعلیم ربط خاصی نداشته باشه. پس بازش نمی کنم
    ++++++ و اما مشکل من ممکنه از نظر شما خیلی ساده باشه اما برا من یه خوره ی روحی شده که دوست دارم برا شما حرف بزنم. اگر تونستید جوری آرومم کنید که دیگه غصه ی این مساله رو نخورم که یه عمر مدیونتونم! اگر هم فقط گوش دادین بازم ممنونتونم.
    ما خونه نداریم و مستاجریم! نمی تونم بپذیرم مستاجریم. چون تو فکر و فرهنگی بزرگ شدم که اجاره نشین بودن رو یه جور بدبختی می دونستن! چون حس میکنم هر ماه دارم الکی یه مبلغی رو از دست میدیم. چون نصف خونه تو مهریه ی منه و پدرشوهرم بخاطر زرنگیش نمیخواد من به حقم برسم(اگر مشکل مالی داشت بیخیالش میشدم. اما کینه ی زرنگ بازیش رو به دل گرفتم). چون فامیلم روی ازدواجم حساس بودن و الان روی شرایط زندگیم حساس ترن. سر اینکه پدرشوهرم خونه ای که قولش رو داده بود بهمون نداد و من ناچار به اجاره نشینی شدم جلوی فامیلم خیلی سرشکسته شدم. همه ی اون یکسالی که گفتم دچار بحران روحی بودم هم بخاطر همین موضوع بود.
    حالا 6 ماه دیگه باید خونه ای که فعلا توش نشستیم رو تخلیه کنیم و من هر روز تمام کار و زندگیم رو در حال فکر کردن به اینکه خونه نداریم و چطور بخریم و اینا میگذرونم. خودمم داغون کردم و همسرم رو هم با حرص های دم به دم اذیت میکنم. خدا رو شکر از پس اجاره خونه بر میایم. ماشین خوبی هم داریم. وضعیت ظاهری زندگیمون هم خوبه و با وجود پیش اومدن هزینه های غیر منتظره ی عجیبی که برامون پیش اومد برای هزینه هامون به بحران نخوردیم.
    اما من... من دیوونه... من بی منطق... من فقط و فقط بخاطر موضوع خونه دارم روانم رو تضعیف میکنم. دارم غصه می خورم. مشکل کجاست؟
    به نظرتون من حق دارم اینهمه این موضوع رو بزرگ کنم؟(این جمله رو از اطرافیانم یاد گرفتم. به من میگن تو موضوع رو بزرگ کردی! چرا نمیتونم کنار بیام پس؟)
    به نظرتون اگر موضوع بزرگ نیست چطور باهاش کنار بیام؟ چرا دست از سر خودم و این مساله بر نمی دارم؟! چرا تمی تونم یه بار برا همیشه این موضوع و بذارم کنار؟ همه وجودم شده آرزوی خونه دار شدن. بعضیا بهم میگن سن خودت و همسرت رو هم در نظر بگیر(26سال). اینکه هنوز سال اول زندگیتون هستید و غیره. اما آخه نمی تونم اینا رو بپذریم. اصلا چرا نباید از اول خونه می داشتم؟ من 6 سال آشنایی و عقدم رو با فکر داشتن خونه سر کردم. این پدرشوهر عوضیم دقیقه ی 90 همه رو شوکه کرد.
    باید کنار بیام؟
    باید حلش کنم؟
    باید بپذیرم؟ چطور؟! فکرش رهام نمی کنه...

  2. کاربر روبرو از پست مفید دختر بهار تشکرکرده است .

    دختر بهار (سه شنبه 14 شهریور 91)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 29 آذر 91 [ 04:31]
    تاریخ عضویت
    1391-3-30
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    938
    سطح
    16
    Points: 938, Level: 16
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 62
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    90

    تشکرشده 91 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: غصه ی نداشتن خونه!

    سلام
    یه سر به تاپیک های من بزنی مشکلت حل میشه.
    خودتو ناراحت نکن .ما هم مستاجریم و فقط دعا میکنیم که بتونیم اخر ماه پول اجارمون رو بپردازیم
    کلا بیخیال.
    اصلا نگران نباش.یه کم که به زندگی امثال من نگاه کنی مشکلت حله.
    پول اجاره خونه ی ما کمه.یه خونه ی خیلی کوچیک توی یه شهر کوچک ٫در قسمت ارزان شهر.
    ولی همین مقدار که به نظر خیلیها هیچی نیست برای ما خیلی زیاده.
    همین که بتونیم این مبلغ رو بپردازیم و نخوایم گوشه ی خیابون بخوابیم یه دنیا خوشحال میشیم.
    من از شما هم بزرگترم.

  4. 8 کاربر از پست مفید mahsa pirooz تشکرکرده اند .

    mahsa pirooz (چهارشنبه 05 مهر 91)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 تیر 92 [ 13:42]
    تاریخ عضویت
    1391-2-23
    نوشته ها
    66
    امتیاز
    1,263
    سطح
    19
    Points: 1,263, Level: 19
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 61 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: غصه ی نداشتن خونه!

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa pirooz
    سلام
    یه سر به تاپیک های من بزنی مشکلت حل میشه.
    خودتو ناراحت نکن .ما هم مستاجریم و فقط دعا میکنیم که بتونیم اخر ماه پول اجارمون رو بپردازیم
    کلا بیخیال.
    اصلا نگران نباش.یه کم که به زندگی امثال من نگاه کنی مشکلت حله.
    پول اجاره خونه ی ما کمه.یه خونه ی خیلی کوچیک توی یه شهر کوچک ٫در قسمت ارزان شهر.
    ولی همین مقدار که به نظر خیلیها هیچی نیست برای ما خیلی زیاده.
    همین که بتونیم این مبلغ رو بپردازیم و نخوایم گوشه ی خیابون بخوابیم یه دنیا خوشحال میشیم.
    من از شما هم بزرگترم.
    ممنونم مهسای گلم. اتفاقا تاپیک هات رو اتفاقی دیدم و خوندم. خیلی خوب درکت کردم. دلم میخواست برات بنویسم که بشین نکات مثبت زندگیت رو بنویس
    ولی مهسا جان من یه تفاوت با تو دارم. اونم اینه که خیلی ها منو با یه ایده آل مقایسه میکنن. چیزی به من نمیگنا. اما من که میدونم فکر اونا چطوره عذاب میکشم.
    از صمیم قلب و دوستانه دعا میکنم به بهترین شکل مشکلاتتون حل شه. من و همسرم چون خودمون برا خرید ماشین و یه سری چیزای دیگه خیلی حرص خوردیم، وقتی سوار ماشین هستیم و یه زوج جون پیاده رو میبینیم با صدای بلند دعا میکنیم خدا بهتر از ماشین ما بهش بده. پس اگر تو مثل من اینهمه عجول نیستی این رو مطمئن باش که این شرایط خیلی زود بهتر میشه. بابام همیشه تعریف میکنه اوایل زندگی روزمزد کار میکرده. اما الان شکر خدا همه چی داره. ولی مشکل من اینه که نمیتونم بپذیرم مثلا 2 سال دیگه شرایط اونی میشه که میخوام.

  6. کاربر روبرو از پست مفید دختر بهار تشکرکرده است .

    دختر بهار (یکشنبه 02 مهر 91)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 31 فروردین 92 [ 19:02]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    158
    امتیاز
    898
    سطح
    15
    Points: 898, Level: 15
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    564

    تشکرشده 567 در 144 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: غصه ی نداشتن خونه!

    سلام خانم دختر بهار
    من در تاپیک قبلی شما هم حضور داشتم و حالا به نظرم بهتر شده که موضوع رو ساده کردی و اینطوری بهتر میشه راهنمایی کرد.
    موضوع شما رو خوندم...
    خیلی وقتا ما از یه موضوعی رنج میبریم و وقتی خوب اون رو بشناسیم و علتشو دریابیم خیلی می تونه آروممون کنه!
    همون طور که شما در پستهایت اشاره کردی در خانواده ای بزرگ شدی که محدودیت مالی نداشتی،از نظر امکانات زندگی خوب رو به بالا بودی پس به خودت حق بده که پذیرش این تغییر در ابتدا سخت باشه.شاید هر کسی دیگه ای در این موقعیت بود همین حالتها براش پیش میومد.پس دست از سرزنش خودتون بردارید و حرص و جوش نخورید و به پر و پای خودتون نپیچید چون این کارو سختتر میکنه.
    آرامش کلید حل مشکل شماست.
    ضمن اینکه مقایسه ای که میشید از اطراف، روی شما هم تاثیر گذاشته به گونه ای که حتی در غیاب اونها این شما هستید که به جای اونها خودتان رو مقایسه می کنید با دیگرون.
    من احساس می کنم که شما خیلی فهمیده تر از آن هستید که راهکار بخواهید.به زمان نیاز دارید تا این تغییرات را بپذیرید.تغییر یک فراینده نه یک اتفاق.

  8. 7 کاربر از پست مفید Amiran تشکرکرده اند .

    Amiran (سه شنبه 14 شهریور 91)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 تیر 92 [ 13:42]
    تاریخ عضویت
    1391-2-23
    نوشته ها
    66
    امتیاز
    1,263
    سطح
    19
    Points: 1,263, Level: 19
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 61 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: غصه ی نداشتن خونه!

    Amiran عزیز چقدر حس میکنم شما بعضی نکات ظریف رو خوب میفهمید و البته درکم میکنید. ممنونم ازتون
    میشه بفرمایید منظورتون از اینکه آرامش کلی حل مشکل شماست چیه؟ یعنی با داشتن ارامش چی در من حل میشه؟ اینکه از فکر خونه بیام بیرون؟! اما من که میدونم در آروم ترین لحظات زندگیمم حرص خونه رو میخورم! اینکه بتونم راه حلی پیدا کنم؟!
    نمیدونم. شاید اگر یه نفر به من بگه راه درست تو این مقوله ی خونه کدومه من آروم شم. یعنی مثلا یه نفر بیاد بگه درست اینه که ما از نظر مالی به سختی بیفتیم و هر طور شده خونه بخریم یا اینکه اجاره بدیم و با باقی درآمدمون راحت زندگی کنیم. راستش من خودم حس میکنم تو حالت دوم آرامش زندگیمون بیشتره. چون من با محدودیت مالی شدیدا مشکل پیدا میکنم. اما در حالت دوم فکرایی مثل نداشتن خونه، هدر رفتن پول برای خونه ای که مال خودت نیست، فکر دیگران در موردم ووووو آزارم میده.
    و چقدر درست فهمیدین که:
    حتی در غیاب اونها این شما هستید که به جای اونها [b]خودتان رو مقایسه می کنید با دیگرون
    این حرفتون مثل یه تلنگر بود. آره انگار من خودم بیشتر از اونا شلوغش کردم!!!!!!
    آخه الانم زمان کمی نگذشته ها. 6ماهه. البته شاید هم دلیل این بوده که مدام امید این رو داشتیم که چندماه دیگه پدرشوهرم خونه رو میسازه(آخه خونه رو نیمه ساز رها کرده! اگه پست اول اون تاپیکم در مورد قول هاش رو بخونید دقیقا میفهمین ماجرا چطوره ) هی امید میگرفتم. همین الانم کامل مایوس نشدیم ازش! شاید اگه کامل ازش مایوس بشیم یا خودمون از خیرش بگذریم من بتونم با این موضوع کنار بیام
    ولی آخه اولا اون یه پا روانشناسه!!!! و همیشه سیاستش در زندگی محتاج کردن بچه هاش به خودش و معلق نگه داشتن اوناست. یه روز میگه میسازم. یه روز میگه نمیسازم. ثانیا موضوع داشتن خونه اونقدر مهم هست که من نمیتونم تصمیم بگیرم بی خیال خونه دار شدن میشم.
    من موندم چطور بعضی عروس ها خیلی راحت از خیر خونه میگذرن و حاضرن اجاره نشین باشن اما با خونواده ی همسرشون تو یه ساختمون نباشن. بعضی از دوستام میگن تو با این کارت که میخوای با خونواده ی شوهرت تو یه خونه زندگی کنی دستی دستی به زندگیت آتیش میکشی!!!!!!!!!
    شاید ابهامات این قضیه است که اینقدر منو مشوش نگه داشته. نمیدونم

  10. کاربر روبرو از پست مفید دختر بهار تشکرکرده است .

    دختر بهار (سه شنبه 14 شهریور 91)

  11. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 31 فروردین 92 [ 19:02]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    158
    امتیاز
    898
    سطح
    15
    Points: 898, Level: 15
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    564

    تشکرشده 567 در 144 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: غصه ی نداشتن خونه!

    دختر بهار گرامی
    بحث آرامش رو که مطرح کردم برای کمک به تصمیم گیری شما برای حل مسئله خونه دار شدن شماست.
    من هم به تصمیم شما احترام میگذارم و قبول دارم که مستاجری حس بدیه .شما الان تصمیم دارید خونه دار بشید..برای این کار نیاز به برنامه ریزی دارید.برای برنامه ریزی بهتره آرامش خودتون رو حفظ کنید و این آرامش رو به همسر محترمتان هم منتقل کنید نه اینکه ناخن به صورت بکشید و همسرتون رو هم دچار مشکل کنید.
    فکر می کنید با این حالاتی که وصفش رو کردید میشه برای این تصمیم مهم برنامه ریزیه صحیحی کرد؟
    من منتظر آرامش بیشتر شما هستم تا بتونم راهکارهایی رو که به ذهنم میرسه به شما منتقل کنم.چون با این حس و حال ممکنه حرفم سر جای خودش نشینه.

  12. 2 کاربر از پست مفید Amiran تشکرکرده اند .

    Amiran (سه شنبه 14 شهریور 91)

  13. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 28 تیر 92 [ 13:42]
    تاریخ عضویت
    1391-2-23
    نوشته ها
    66
    امتیاز
    1,263
    سطح
    19
    Points: 1,263, Level: 19
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 61 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: غصه ی نداشتن خونه!

    ممنونم. من الان خیلی آروم تر از دیشب که تاپیک رو ایجاد کردم هستم. چون صبح همکارم کلی باهام صحبت کرد و گفت خیلی از زوج های جوون اول زندگی اینطوری هستند. ضمنا نکات مثبت زندگیم رو بهم یادآور کرد. الان هم که سر کار هستم یه مقدار وقتم آزاد شده و دارم آموزش یه نرم افزاری که مورد علاقم هست رو کار میکنم. اینه که روی هم رفته روحیه ام خوبه و شدیدا تشنه ی بستن پرونده ی این دغدغه ی فکری
    بازم ممنونم

  14. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 تیر 03 [ 04:02]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    37,798
    سطح
    100
    Points: 37,798, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    275
    Array

    RE: غصه ی نداشتن خونه!

    سلام

    اگه اشکالی نداره می خوام باهات روراست باشم

    سعی میکنم تند نرم ولی واقعا وقتی تاپیکت رو خوندم حتی تاپیک قبلیت رو که مشکلاتتون را با پدرشوهرت نوشتی فقط یه لبخند رو لبم اومد و از ته دل دعا کردم که ای کاش مشکلات همه در حد مشکلات شما بود ای کاش غصه هم این بود که نهایتا تا 2 سال دیگه خونه دار میشن


    قبول دارم هر کسی با توجه به جایی که بوده و چیزی که هست از خودش و محیط و اطرافیان توقع داره ولی عزیزم قرار نیست که دور گردون هر روز بر مراد ما بگرده. هر چند من تو حرفات هیچ نشانی از سختی کشیدن ندیدم فقط یه صورت مساله واسه خودت نوشتی و هر روز با خودکار قرمز و ماژیک پر رنگ و لایتش می کنی و جالبیش اینه که راه حلش هم خودت می دونی. اینقدر داری به دفتر زندگیت فشار میاری که کاغذاش داره سوراخ میشه!!

    ببخشید اگه تا اینجا راهنمایی نکردم
    ولی در مورد این چیزا تو این انجمن و جاهای دیگه سرچ کن

    عدم مقایسه خود با دیگران
    بی توجهی به حرف مردم و اطرافیان
    کمال گرایی
    شکرگزاری
    نازپروردگی

    امیدوارم هر چه سریع تر بتونی صورت مساله ت رو عوض کنی.

  15. 7 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    صبا_2009 (سه شنبه 14 شهریور 91)

  16. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 31 فروردین 92 [ 19:02]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    158
    امتیاز
    898
    سطح
    15
    Points: 898, Level: 15
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    564

    تشکرشده 567 در 144 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: غصه ی نداشتن خونه!

    دختر بهار گرامی
    قبل از ارائه راهکارها مقدمتا چند نکته رو یادآوری می کنم.
    اول:هر چیزی رو میخوایید از خدا بخوایید(خداوند به حضرت موسی می فرماید حتی بند کفشت رو هم از من بخواه!) و زمانش رو هم از خودش بخواه ،بگو هر زمان که صلاح میدونی بهمون بده
    دوم:واقع بین باش و بر اساس داشته هاتون توقع داشته باشید.(مقایسه ممنوع!)
    سوم:با همسرتان هماهنگ باشید،به ایشون محبت کنید و دست در دست هم برای این تصمیم جلو برید چون خداوند اینطور موقعیتها وقتی با هم باشید لطفش بیش از پیش میشه.
    چهارم:همیشه نعمتهایی رو که تا به امروز داشتید رو یاد آوری کنید و از خداوند سپاسگزاری کنید.
    پنجم:صبور باشید.

    اما راههایی که به نظرم میرسه برای اینکه ان شا الله صاحبخانه شوید. البته این قول رو به ما بدید که شیرینی خوبی به ما بدید
    1- از امروز فکر اینکه پدر شوهر برای مسکن شما کاری کنه از ذهنتون خارج کنید،خودتان دست به کار شوید و فکر کنید اصلا از روز اول ایشون قولی نداده و خودتان بر اساس داشته هاتون صاحبخانه شوید
    2-اگر پس اندازی داریدسعی کنید خانه ای را رهن کنید تا پولهاتونو پس انداز کنید و جیب صاحبخانه رو پر نکنید.حتی اگر پول برای رهن کامل یک خونه کم دارید می تونید وام بگیرید چون اون قسطی که میدید بابت وامه و هدر نمیره یا خودروتان(که اهمیت داشتنش از خانه کمتره)رو بفروشید.
    3-من درآمد خانوادگی شما رو نمی دونم(چون هر دو شاغلید)اما اگر توانش رو دارید خانه ای را با شرایطی خریداری کنید که به شما بخوره(معمولا هستند خانه هایی که بخشیش نقدیه و بخشیش وام روشه)
    4- اما فکر می کنم تا به امروز ساده ترین راه برای خانه دار شدن از طریق مسکن مهر هست.شما مبلغی رو(حدودا10میلیون)رو طی چند مرحله واریز می کنید و بعد از تحویل یه وام خوب با بهره کم(که در بین وامهای خرید خونه از همش کم بهره تره)رو هم به شما میدن.شما میری تو خونه خودت و اقساطش رو که معمولا بلند مدت با قسط کمتر و بهره کمتر رو میدید.این جوری احساس نمی کنید دارید پولتونو هدر میدید بلکه قسطی رو که میدید برای خونه خودتون میدید.برای اطلاع بیشتر می تونید به یکی از شعب مسکن مهر شهر خودتون مراجعه کنید و اطلاعات بیشتری بگیرید.

    سلام مارو به همسر گرامیتان برسونید و التماس دعا داریم

  17. 6 کاربر از پست مفید Amiran تشکرکرده اند .

    Amiran (یکشنبه 02 مهر 91)

  18. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 اسفند 91 [ 18:19]
    تاریخ عضویت
    1390-5-16
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    1,779
    سطح
    24
    Points: 1,779, Level: 24
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    742

    تشکرشده 756 در 179 پست

    Rep Power
    25
    Array

    RE: غصه ی نداشتن خونه!

    سلام
    اول باید بگم این تاپیک را که دیدم خوشحال شدم!!!‌ آخه دخترخانم هایی را به خاطر همین که وضع رفاهی ای داشتند که من نمی تونستم مشابهش را براشون فراهم کنم رد کرده ام و مطمئن شدم عشق و دوست داشتن و خیلی چیزهای دیگه هم نمی‌تونه همه چیز را حل کنه.

    اما توصیه ی من به شما خواهر گرامی اینه که :
    ۱. قرآن بخوانید!‌
    حتما می گین : بهه چه ربطی داره؟
    ربطش به اینه که به قلبتون آرامش می ده و ایمانتون را مضاعف می کنه. وقتی به حرف امام صادق ایمان بیارین که روزی شما را کس دیگه ای نمی خوره اون وقت خیالتون راحت می‌شه که روزی شما مشخص شده است. بقیه اش هم حالا اگه خرج اجاره خونه نشه خرج یه چیزهای دیگه ای که شاید جالب هم نباشند می شه. اون وقت بهتون آرامش می ده که به خاطر اجاره خانه حرص نخورید و به خودتون را اذیت نکنید.
    ۲. قرآن بخوانید!
    بازم می گین خوب این که تکراری شد!
    آخه قرآن شفاء لکل داء است. یعنی درمان هر بیماری ای! خوب این یه بیماری نیست؟ این که وقتی شما زندگی زیبایی دارید که همه بهش غبطه می‌خورند شما با این نگرانی و ناراحتی برای خودتون تلخش می کنید؟ هیچ وقت فکر کردید که شاید اونایی که خونه دار نبودن یا مساله ی پدرشوهرتون را به رختون می کشند از روی حسادت از این حرف ها می زنند؟

    فکر می کنید زندگی ای هست که بدون مشکل باشه؟ به یقین قسم می خورم که چنین زندگی ای وجود ندارد! چجوری این جور ادعایی می کنم؟ چون این دنیا محل امتحان و ابتلاست. حالا هر کسی دردی داره و این درد هم محل امتحانشه. حتی یکی هم درد بی دردی دارد! یعنی هیچ چیزی توی دنیا براش خواستنی نیست چون براش ارزشی نداره!‌ خوب میان همه ی این دردهای کوچک و بزرگی که میتونه وجود داشته باشه و شما می تونید برخی اش را توی همین تالار بخونید شما اگه بودید چه دردی را انتخاب می کردید؟ چه مشکلی را انتخاب می کردید؟

    دوست داشتید خانه ی بزرگی داشتید اما همسرتان نسبت به شما سرد بود؟ یا دوست داشتید ... (نمی خوام دردها را بشمارم)
    برای این که یه خرده به خودتون بیاین و زندگی تون را خراب نکنید یه توصیه:
    « وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّك فَحَدِّث! »
    نعمت هایی که بهتون داده شده. خانواده ی خوب و رفاهی که تا حالا داشتین و همسر خوب و ... را برای خودتون مرتب تکرار کنید و به خودتون یادآوری کنید. لحظات شیرینی که با همسرتون داشتید و همه مزایایی که داره و همه ی عیب هایی که می تونست داشته باشه و نداره و همه ی مشکلاتی که میتونست باشه و نیست و ....


  19. 8 کاربر از پست مفید بچه مثبت تشکرکرده اند .

    بچه مثبت (دوشنبه 03 مهر 91)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. غصه های یه دختر به ظاهر شاد
    توسط t@r@neh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 بهمن 96, 02:44
  2. زندگی پر از غصه
    توسط غصه در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: جمعه 06 بهمن 91, 23:54
  3. تمام غصه های من
    توسط ارشیدا در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: شنبه 30 دی 91, 11:10
  4. فقط میخوام درد دل کنم.دلم غصه داره به خاطر اختلاف پدر و مادرم.
    توسط راحیل خانوم در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: چهارشنبه 22 آذر 91, 01:48
  5. دارم از غصه دق میکنم از کارم اخراجم کردن...دانشگاهم بده...ازدواج....آینده ام
    توسط ema1989 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: جمعه 07 مهر 91, 14:12

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1404 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.