به تازگی ازدواج کردم. تو خونه بابام رفاه مالی داشتم. خودم و همسرم هر دو شاغلیم. اما بالاخره زندگی کارمندیه. یعنی هر ماه حساب کتاب دقیق و آخر سر هم درآمدها و هزینه ها و قسط و ووام ها با هم سر به سر میشن. تا این لحظه شکر خدا به بحران کم آوردن نخوردیم. اما من خیلی حرص مسایل مالی رو میخورم. خیلی برام غیر طبیعیه که درآمدها و هزینه هامون برابر میشه. نسبت به حساب جاریمون حساسیت پیدا کردم. وگرنه مقداری سکه و دو سه میلیون نقد پس انداز داریم.
منتها من همش از اینکه حساب جاریمون خالی میشه استرس میگیرم. همش فکر میکنم این پول و این پس انداز خیلی کمه. مدام فکر میکنم باید راحت بتونم خرج کنم تا دیگه هیچ دغدغه نداشته باشم.
نمیدونم چیکار کنم که آروم بگیرم. آخه این مسایل رو به همسرمم انتقال میدم و بجای اینکه بهش روحیه بدم، روحیه اونم تضعیف میکنم. و خب طبیعتا اونم مرده و مسئولیت زندگی رو داره. بنابراین بیشتر حرص میخوره.
علاقه مندی ها (Bookmarks)