دوستان من میدونم که دروغگو دشمن خداست و دروغ خیلی زشته ولی نمیدونم چرا دروغ گفتم و الان ببخشید مثل خر تو گل گیر کردم . دو شبه نتونستم بخوابم.
ماجرا از این قراره که من چند وقت پیش میخواستم کاری رو انجام بدم ولی اون کار با شکست رو برو شد و من به چند نفر از دوستان و فامیل گفتم که من موفق شدم ولی الان همه منتظرن که نتیجه ی موفقیت منو ببینن که متاسفانه من نمیدونم که چرا دروغ به این بزرگی گفتم که خودم هم مثل خر گیر کردم.کمک و راهنمایی میخوام میترسم اگر راستشو بگم الان دیره و همه منو دروغگو میبینن.خدایا منو ببخش.خیلی ناراحنم سرکوفتهای خانواده هم از طرفی دیگر.دوستان چه گلی به سر بگیرم.د وست دارم بمیرم[
چه کار کنم هیچ جوره نمیشه بگم نتیجه اشتباه بوده.ببخشیدا ولی خاک بر سرم.شوهرم خیلی عصبانی هست و قهر کرده.
نمیدونم چرا اون لحظه راستشو نگفتم.
[color=#0000CD][size=xx-large]واییییییییییی بر من کممممممممممممممممک
از طرفی دید مردم نسبت بهم عوض میشه و دیگه کسی به من اعتماد نمیکنه
چند وقته فقط فکر میکنم که چطور میتونم سروته قضیه رو به هم بیارم خیلی ها بهم تبریک گفتن چطوری میتونم بگم من دروغ گفتم.
کاش زمین دهان باز میکرد و من و میبلعید.الان مثل یک مرغ پر کنده هستم.چه کار کنم
چی بگم که هم خودم زیاد شرمنده نشم و هم اینکه خیلی ضایع نباشه.
علاقه مندی ها (Bookmarks)